سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنچانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام

متی ترانی و اراک

من کی ام؟

دانلود و به روز رسانی کتاب دیوان عشق

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (92)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (173)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (34)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (168)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (11)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (17)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (28)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (15)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (49)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (21)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (13)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (23)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (223)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (141)

سروده های دیگر (154)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 788704
بازدید امروز :59
بازدید دیروز : 21
تعداد کل پست ها : 1277

 

آن روز

 

شعله ها تا به آسمان می رفت، بود زهرا (س) به پشت در آن روز
میخ در می شکافت سینه ی او، شد شکسته یکی گهر آن روز

چند نامرد بی خبر ز خدا با لگد در زدند و در بشکست
سوی در رفت دخت پیغمبر(ص)، جان او بود در خطر آن روز

دخت پیغمبر خدا(ص) می خورد، سیلی از دشمن خدا و رسول(ص)
صورتش گشته بود نیلی رنگ، دست او نیز بر کمر آن روز

بین کوچه به زیر مشت و لگد، دختر خاتم النبین (ص) بود
بار شیشه به دوش زهرا(س) بود دشمنش نیز پر شرر آن روز

پدری را به زور می بردند، مادری را میان کوچه زدند
شاهد ماجرای کوچه ی غم، از قضا بود یک پسر آن روز

سوی مسجد که می کشانیدند قبله ی اهل آسمان ها را
دخت پیغمبر خدا(ص) چون کوه بر امیر عرب سپر آن روز

باغ اسلام سوخت در آتش، شاخه ها یک به یک شکسته شدند
از درختی که با صفا تر بود ناگهان ریخت برگ و بر آن روز

چون شکستند قامت خورشید، روز تاریکتر شد از شب تار
روز شیعه چقدر شد تاریک،شب دیجور بی سحر آن روز

ضربه ی در شکست پهلو را، میخ در کرده سینه را مجروح
طاقتی طاق شد ز غصه و غم، شد کمان قامت قمر آن روز

بسته بار سفر انیس علی(ع)، و علی(ع) مانده یکه و تنها
 او برای بیان راز دلش، چاه را داشت در نظر آن روز

شد به نفرین حضرت زهرا(س)، مبتلا آن که زد به در آتش
دل زهرا(س) شکسته بود از غم، سوز آهش چه پر اثر آن روز ...

 



سه شنبه 98 آبان 14 | نظر

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin