سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنچانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام

متی ترانی و اراک

من کی ام؟

دانلود و به روز رسانی کتاب دیوان عشق

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (92)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (173)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (34)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (168)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (11)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (17)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (28)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (15)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (49)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (21)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (13)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (23)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (223)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (141)

سروده های دیگر (154)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 789104
بازدید امروز :260
بازدید دیروز : 199
تعداد کل پست ها : 1278

 

تک بیت های عاشورایی

خواهید اگر مصیبت اصغر بیان کنم 

اشکی به حد قلزم احمر بیاورید 

***

دستهای تو پر آب است و لبانت خشک است

جان به قربان وفاداری تو یا عباس(ع)

***

یک نفر با بی نهایت درد و غم 

قبر کند و خاک کرد و شرح داد

***

علم افتاد چو از دست علمدار حسین(ع)

خون دل از بصر اهل حرم جاری شد

***

تا که فرمود: ارحموا هذا الرضیع

جای آب از تیر شد سیراب طفل 

***

چون سرت بر روی نی نغمه ی قران سرداد

به مدیح تو ملائک همه گفتند «الله»

***

جای گریه خنده بر لب داشت طفل

خنده اش فزت و رب الکعبه بود

***

عشق را می شود از جام بلا هم نوشید

گر که از دوست رسد جام بلا شیرین است

***

گفتا پدر خوش آمدی اما بگو مرا 

در بین راه، نیزه چه می کرد با سرت؟ 

***

همه عالم ز غمت رنگ محرم دارد

دشمنانت همگی روی سیاهند امروز 

***

سرش به سینه ی بابا تنش به زیر عبا

چه عاشقانه به سوی خیام بر می گشت 

***

علم افتاد ز دستان علمدار حسین(ع)

مشک ای کاش سلامت برسد تا خیمه 

***

من شکستم سر خود را که روی نیزه سری

پیش چشم اسرا، قاری قران می شد

***

بر سر نیزه سری قاری قران شده بود 

لحن او مستمعین را به ستایش وا داشت 

***

بین طشت زر و  بزم می و سوره یاسین

خون گریه کن ای دیده در این ماتم عظمی 

***

کرده تشبیه تو را شیشه ی عطر آن شاعر

علت بوی خوش جمله ی گلهایی تو

***

دریا سزاست تا که بمیرد ز داغتان

ای تشنگان وادی کرب و بلای عشق 

***

خنده ای کرد و سپس چشم از این دنیا بست

مرغ باغ ملکوت است،از این دنیا رفت

***

واعظ  دعای ختم عزا را تمام کرد 

زینب(س) مزن به سر ز غم بی برادری

***

همه باید که بخوانیم نماز آیات 

قمر هاشمیان بر سر نی منخسف است



شنبه 99 شهریور 15 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin