سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنچانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

سلامی و کلامی

کتاب دیوان عشق

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (92)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (174)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (35)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (168)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (11)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (17)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (28)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (15)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (49)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (21)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (13)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (23)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (224)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (141)

سروده های دیگر (157)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 791345
بازدید امروز :108
بازدید دیروز : 237
تعداد کل پست ها : 1281

 

نوحه عصر عاشورا

هم آنهایی که از حیدر(ع) بریدند

حسین بن علی(ع) را سر بریدند

محرم آمد و ماه عزا شد
همه عالم پر از شور و نوا شد
همه ملک زمین ماتمسرا شد
به زیر بار غم قدها خمیدند

میان خیمه ها قحطی آب است
حرم از تشنگی در التهاب است
به یاد تشنه کامان دل کباب است
ز ابر دیدگان خون ها چکیدند

نه عاشورا که بودی روز محشر
علی اکبر(ع) به خون خود شناور
نشان تیر شد حلقوم اصغر(ع)
جوانان یک به یک در خون تپیدند

دو چشم حضرت سقا فدا شد
دو دست او هم از پیکر جدا شد
نگون از زین به خاک کربلا شد
شهادت را به نرخ جان خریدند

پس از او ولوله در خیمه ها شد
نوای ناله تا عرش خدا شد
سر او از بغل بر نیزه جا شد
و اطفال حرم هم نا امیدند

غم و غصه که افزون شد خدایا
همه دل ها ز غم خون شد خدایا
همه افلاک محزون شد خدایا
که سر از سبط پیغمبر(ص) بریدند

خدایا، خیمه ها آتش گرفته
زمین کربلا آتش گرفته
دل از سوز عزا آتش گرفته
یتیمان پا برهنه می دویدند

حسین(ع) در قتلگه افتاده بی سر
به بالای سرش افسرده مادر
زند از غم به سر دلخسته خواهر
یتیمان آه سرد از دل کشیدند

تنی بی سر به زیر آفتاب است
گمانم پیکر ام الکتاب است
همان که شافع روز حساب است
سرش را از قفا از چه بریدند؟

تن مولای دین گردیده صد چاک
سرش بر نی تنش عریان روی خاک
عزای او بپا در اوج افلاک
ز غم افلاکیان جامه دریدند

یتیمانش اسیر دشمنانند
به سوی شام غم آنها روانند
به زیر بار غم ها قد کمانند
به جز درد و غم و غصه ندیدند

دوباره تازه شد داغ پیمبر(ص)
روی نیزه سر هجده برادر
زند زینب(س) دو دست غصه بر سر
چرا پس غیر زیبائی ندیدند؟

نوامیس خدا در بین انظار
همه در بند درد و غم گرفتار
کتک خورده از آن قوم ستمکار
هزاران طعنه را هم می شنیدند

سری بر روی نی با چشم گریان
تلاوت می کند آیات قرآن
به پای نیزه هم جمع اسیران
همه از غصه جان بر لب رسیدند



یکشنبه 101 مرداد 16 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin