کوچه های غم
|
|
قصه به "سر" رسید و من نغمه سرای غصه ها راوی قصه ی غمم،عقده گشای غصه ها
قصه به "سر" رسید و من، ز غصه دق نموده ام به پای نیزه های غم به کربلای غصه ها
قصه به "سر" رسید و من، شهر به شهر و کو به کو ز کربلا روانه ام به نا کجای غصه ها
بر سر نیزه جلوه گر ، جلوه روی ماه یار حال و هوای من زغم ، حال و هوای غصه ها
گاه به نیزه می روی ، گاه به تشت زر شوی با دل من چه می کنی ز ماجرای غصه ها
ز پشت بام خانه ها سنگ به سر چو می زدند چه می کشید خواهری به کوچه های غصه ها
گاه به مجلس یزید گه به خرابه می روی تویی جدا ز پیکر و منم خدای غصه ها
ای مه دلربای من ، غم شده همنوای من تا به ابد ز داغ تو، من و وفای غصه ها
|
سه شنبه 91 آذر 14 |
نظر بدهید
|
|
|
|