باید که راه و رسم جهان را عوض کنیم
دنیا و هرچه هست در آن را عوض کنیم
باید کنیم ظهر را ســـحر و صبح را عشا
اوقات شــــرع و وقت اذان را عوض کنیم
گردیده اند جمله ی شیران چو شیره ای
شیر ژیان و شــــیره کشان را عوض کنیم
مردان به خانه مــــــــانده و زنها اداره اند
جای زنان و زن صـــــفتان را عوض کنــیم
چون می زنند ســاز و دهل در غم و عزا
باید که جای جشن و فغان را عوض کنیم
اسرار خلق چون که شـــــود فاش دمبدم
باید که جای فاش و نهـــان را عوض کنیم
پول و پهن چو ارزشـــــــشان همطراز شد
باید که جای مفـــت و گران را عوض کنیم
خواهند طفــــــــــلها چو سلام از بزرگها
باید که جای پـــــیر و جوان را عوض کنیم
بدها عزیز و جمـــله ی خوبان شدند خوار
وقت است جای خوب و بدان را عوض کنیم
مرسی شده اســــــت ورد زبان لر و بلوچ
باید هجاء هــــــــــــای زبان را عوض کنیم
گه بشکـــــــــنند فم و گهی بشکنند فک
باید که جای فـــک و دهان را عوض کنیم
دیوانــه ایم و از عـــــقلا نیســــــــتیم ما
باید که یعقلون و بی خردان را عوض کنیم
سرمای بی حد همدان چونکه جانگزاست
باید که کیش با همــــــدان را عوض کنیم
گرگان دگر چو خوی ســــگان را گرفته اند
باید که جای گرگ و سگان را عوض کنیم
دنیا چو فانی اســـــــت و به عقبا بود بقا
باید که جای این دو جهان را عوض کنیم