سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنچانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

سلامی و کلامی

کتاب دیوان عشق

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (92)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (174)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (35)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (168)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (11)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (17)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (28)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (15)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (49)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (21)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (13)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (23)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (224)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (141)

سروده های دیگر (157)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 791375
بازدید امروز :138
بازدید دیروز : 237
تعداد کل پست ها : 1281

 

اربعین غم

کاروان برگشته از شام بلا
آمده حالا به خاک کربلا

کاروان ره توشه اش حزن و غم است
کارشان اندوه و اشک و ماتم است

 گر چه محزون و عزادار آمده
کاروان با شوق دلدار آمده

چادر زن ها پر از گرد و غبار
دیده ها از خون دلها اشکبار

گونه ها از ضرب سیلی نیلگون
دامن از اشک دو دیده پر زخون

کاروان آمد کنار قبر یار
فرصتی شد تا بگرید زار زار

قافله با رسم و آداب تمام
بر شهیدان کرد تعظیم و سلام

السلام ای اختران سوخته
عالمی را درس عشق آموخته

السلام ای جسم های چاک چاک
جسم های آرمیده زیر خاک

السلام ای ماه و ای خورشید دین
السلام ای معنی حق الیقین

السلام ای حنجر خشک از عطش
ای ز فرط تشنگی بنموده غش

السلام ای معنی ام الکتاب
ای که جسمت ماند زیر آفتاب

السلام ای جسمهای سر جدا
مانده زیر آفتاب کربلا

زینب کبری(س) امیر کاروان
بر سر قبر برادر روضه خوان

من چهل منزل ز غم می سوختم
روز و شب از داغ تو افروختم

من چهل وادی کشیدم رنج و غم
قامتم از درد هجران تو خم

روز و شب بودم ز داغت بی قرار
گریه کرده چشم من بی اختیار

خیمه ها می سوخت ، زینب(س) بیشتر
حرف مردم زد به جانم نیشتر

چون فتاد از ناقه طفلی روی خاک
جانم از تن شد برون، روحی فداک

لحظه لحظه مرگ خود را دیده ام
من چهل منزل ز غم نالیده ام

چوب چون میزد به لبهایت یزید
خون دل از دیده گانم می چکید

بر سر نی راس خونین تو بود
گونه های دخترت هم شد کبود

بوسه زد بر حنجر تو خواهری
بعد هم دیدم سرت خاکستری

من چهل منزل مصیبت دیده ام
من ز باغ غصه ها، غم چیده ام

کاش من هم مثل تو در کربلا
می شدم در راه دین حق فدا

خاک کوی تو برایم توتیاست
بی تو این دنیا مرا دار عزاست

ای که نامت زینت عرش خداست
تا قیامت از غمت ماتم بپاست  



شنبه 95 آبان 29 | نظر

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin