سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنچانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

سالگرد تخریب بقیع

کتاب دیوان عشق

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (92)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (174)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (35)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (168)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (11)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (17)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (28)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (15)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (49)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (21)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (13)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (23)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (224)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (141)

سروده های دیگر (156)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 790555
بازدید امروز :27
بازدید دیروز : 170
تعداد کل پست ها : 1280

 

محمد(ص) آمد

محمّد(ص) آمد و این عالم خاکی گلستان شد
زمین گهواره ی آرام بخش روح انسان شد

محمّد(ص) آمد و شام سیاه غصه پایان یافت
بهار آمد، خزان از خانه ی دلها گریزان شد

ندای یامحمد(ص) هر دو عالم را منور کرد
ز نور روی احمد(ص) جان و دل خورشید باران شد

زند لبخند و شادی را دهد هدیه به انسان ها
ز شکّر خند او لبهای جبرائیل خندان شد

به ناز او جهان را آفریده خالق یکتا
به عشق او مه و خورشید و اخترها فروزان شد

برد رشک آسمان بر خاک، از روزی که پیغمبر(ص)
زمین را مفتخر کرد و به اهل خاک مهمان شد

محمّد(ص) آمد و آورد با خود هر چه خوبی بود
غم از دلها برون شد، شور و شادی ها فراوان شد

محمّد(ص) آمد و راه هدایت را به ما آموخت
رهی که مقصدش تا بارگاه حیّ سبحان شد

محمّد(ص)آمد و « نور علی نور»آمده حالا
چراغ روشنی بخش مسیر اهل ایمان شد



شنبه 94 دی 5 | نظر

 

درد و دل

ای پدر بعد از تو دنیا شد به چشمم تار تار
شد زمین آبستن صد ماجرای ناگوار

این جهان وقتی تو بودی خرم و سر سبز بود
رفتی و خشکید بی تو خرمی در این دیار

در فراقت دیدگانم روز و شب بارانی است
چشمها از خون دل گردیده هریک جویبار

باش شاهد بعد تو غصب ولایت کرده اند
شد فدک هم غصب و از من نیز سلب اختیار

باش شاهد بعد تو از سینه های دشمنان
خشم ها و بغض ها وکینه ها شد آشکار

تنگ شد یک باره دنیا از برای دخترت
شد به رنگ زرد پائیزی برای او بهار

وام دار روی تو خورشید و ماه و اختران
ظلمت و تاریکی اما از تو دایم در فرار

رفتی و با رفتنت غم لانه در جانم نمود
کشته شد محسن (ع) به پشت درب خانه از فشار

کاشکی قبل از تو من در خاک مدفون می شدم
تا نمی گشتم اسیر ظلم و جور روزگار

دست بسته مرتضی (ع) را سوی مسجد می برند
قطره قطره می چکد اشک از نیام ذوالفقار

بی تو این عالم سرای حزن و اندوه و غم است
تو دعایم کن که آیم زودتر سوی مزار



سه شنبه 94 آذر 24 | نظر

 

اشک غم

باز اشک دیده نم نم می چکد
از زمین و آسمان غم می چکد

هیچ روزی نیست عاشورا چرا؟
در صفر ماه محرم می چکد !!

فصل فصل بارش اندوه هاست
در جهان اندوه و ماتم می چکد

چشم بست از این جهان ختم رسل(ص)
خون دل از چشم آدم می چکد

رخت غم کرده به تن ارض و سماء
اشک غم از چشم عالم می چکد

می زند بر سر امیرالمومنین(ع)
خون ز چشمانش دمادم می چکد

قامت زهرا(س) ز غصه گشته خم
اشک او از چشم چون یم می چکد

لوء لوء و مرجان حسین(ع) است و حسن(ع)
از دو چشم هر دو شبنم می چکد

دیده دریا شو که سنگین است داغ
اشکها هر لحظه، هر دم می چکد

سیل می بارد ز چشم شیعیان
تا قیامت هم منظم می چکد



چهارشنبه 94 آذر 18 | نظر بدهید

 

معنای وحی

بیا زهرا(س) نشین یکدم کنار بستر بابا
که ماندم این دم آخر غمین و مضطر و تنها

بیا تو در کنارم تا بگویم شرح غم با تو
بگویم آنچه می بینی تو بعد از من در این دنیا

ز بعد مرگ من غصب خلافت می کند دشمن
و باطل روی منبرها دهد بر مومنین فتوا

علی (ع) را دست بسته، سوی مسجد می کشانندش
شود رخساره تو نیلی ز ضرب سیلی اعدا

فدک را می ستانند از تو آن قوم خدا نشناس
ز ضرب در شوی پهلو شکسته آه و واویلا

شهید راه داور می شود محسن(ع) ز ضرب در
تو می مانی به زیر بار غمها و مصیبتها

حسن(ع) بعد از شهادت پیکرش آماج صد تیر است
شود چشمان تو خون، دامنت از اشک غم دریا

جدا گردد میان قتلگه راس حسین (ع) تو
تو باشی ناظر این صحنه ها در ظهر عاشورا

چهل منزل سر پاک شهیدان بر سرنیزه
ولی اجسادشان باشد به روی ماسه ی صحرا

خیام کربلا در آتش بغض و غضب سوزد
میان خیمه ها شور قیامت می شود بر پا

اسیری می رود زینب (س) به همراه یتیمانت
کند با راس خونین حسین(ع) هر روز و شب نجوا

اگر چه بعد من کار تو اندوه است و حزن غم
صبوری پیشه کن راضی خدا از توست یا زهرا(س)

همیشه یار حیدر(ع)  باش او مفهوم قران است
تو  و اولاد معصومت به آیات خدا معنا



یکشنبه 94 آذر 15 | نظر

 

نور باران

همه هفت آسمان با کهکشان ها نور باران است
حرا لبریز نور و مکه امشب چون گلستان است

تمام عرشیان سوی حرا در حال پروازند
و جبریل امین هم حامل آیات قران است

سکوت لحظه ها را شادمانی ها به هم بشکست
محمد(ص) با امیر المومنین(ع) خوشحال و خندان است

به لب ذکر ملائک یا علی(ع) و یا محمد(ص) شد
همان ذکری که بر درد بشر دارو و درمان است

مسلمانان عالم پای کوبانند و دست افشان
و اما غصه و غم در دل اصحاب شیطان است

محمد(ص) در حرا آیات قران را به لب دارد
و شوق و شور و شادی در دل هر اهل ایمان است

پس از فصل خزان، فصل امید و روشنی آمد
چه فصلی فصل رویش موسم فصل بهاران است

 خدایان دروغین را شکستی سخت حاصل شد
هبل با لات و با عزا ز بت بودن پشیمان است

دل ما شیعیان لبریز شور و شادمانی هاست
حرا لبریز نور و مکه امشب چون گلستان است



پنج شنبه 94 اردیبهشت 24 | نظر بدهید

 

شمس رسالت

سلام ماه نبوت، سلام شمس رسالت
سلام بر تو که هستی، چراغ راه هدایت

تو اوج قله ی نوری، تو صابری تو صبوری
تو شعری و تو شعوری، تو آیه ای تو روایت

رسول امجد و اعظم،دلیل خلقت عالم
تو اولی و تو خاتم، تو ابتدا تو نهایت

تو اکرمی تو کریمی، تو اعظمی تو عظیمی
اگر چه دُرّ یتیمی، تویی به اوج صلابت

رسول اصل مکی تو ، به برگ گل نمکی تو
لطیف و با نمکی تو ، ولی به اوج حلاوت

تو ترجمان نمازی، تو اصل راز و نیازی
تو اوج شور و حجازی، تو عابدی تو عبادت

تو ای رسول گرامی، به چهره ماه تمامی
پیمبری و امامی، تو اکرمی تو کرامت

تمام هستی مایی، می الستی مایی
دلیل مستی مایی، دو چشم و شوق زیارت

تو گلشنی و گلستان ، تو اوج عزت و ایمان
تو افتخار مسلمان، تو دینی و تو دیانت

تو اعلم علمایی، تو اعقل عقلایی
تو مصطفای خدایی، ره تو راه سعادت

تو رهنمایی و رهبر، تو عطر ناب و معطر
تو بحر رحمت و گوهر، تو بذل و جود و سخاوت

تو شاهدی تو گواهی، تو مامنی تو پناهی
اذان وقت پگاهی، رسا، بلیغ و فصاحت

تو شاهکار خدایی، تو ذکری و تو ثنایی
به دردها تو دوایی، تو شافع و تو شفاعت

قسم به حضرت داور، به آیه آیه ی کوثر
کنیم تا صف محشر،ز دشمن تو برائت

ز هر که کرده هیاهو، و هر منافق بد گو
برم  شکایتی از او، به دادگاه عدالت

ز راستی و صداقت، در آرزوی شفاعت
دو چشم من به نگاهت ، سلام، عرض ارادت



پنج شنبه 93 بهمن 2 | نظر بدهید

 

فخر دو عالم

یا سید الامم(ص) همه جان ها فدای تو
شد با صفا بهشت برین از صفای تو

ایزد تو را برای خودش آفرید و بعد
شد آفریده عالم هستی برای تو

جن و ملک بر آدمیان سجده می کنند
با شوق بندگی خدا، پیش پای تو

بر شانه های شیعه همای سعادت است
زیرا که بوده شیعه به رسم وفای تو

شد تاج پادشاهی عالم نصیب ما
هستیم چون که تا به قیامت گدای تو

ای خوش به حال آن که تو راضی شوی از او
چون شد رضای حضرت حق در رضای تو

درد تمام عالمیان را دوا کنی
نوشند جرعه گر که همه از دوای تو

روزی عصای حضرت موساست معجزه
چون برده است ارث کمی از عصای تو

آن پنج نور فخر دو عالم نشسته اند
روزی به افتخار به  زیر عبای تو

تنها، کسی که هدیه به تو داد عالمین
قدر تو می شناسد و ارج و بهای تو

تا زنده ایم نام تو ورد زبان ماست
چشم امید ماست به جود و سخای تو

بد گفت هر که از تو، خدا لعنتش کند
لعنت به دشمنان تو باد از خدای تو



سه شنبه 93 دی 30 | نظر بدهید

 

کشتی نجات

خوب من
فاصله ها نیست هنر
هنر آن است که با هم باشیم
آنقدر مهر بورزیم به هم
که یکی روح به صد تن باشیم
نه در اندیشه ی خود
که به یاد دگران هم باشیم
سوختن حاصل نزدیک شدن نیست
نه
نیست
آتش هجر و فراق است که می سوزاند
تو خودت باش و من نیز خودم
هدف اما
هدف مشترکی است
آرزوی من و تو هر دو یکی است
که همان خوش بختی است
راه طولانی و فرصت کوتاه
فرصت اندک خود قدر بدان
با خدا تا به خدا باید رفت
ناخدا را بشناس
که خدا نزدیک است
همه عالم شده لبریز بلا
همه جا طوفان است
کشتی ناجی ما
آماده است
بشتابید
نمانید
سفینه حرکت خواهد کرد
مهدی(ع) فاطمه (س) کشتیبان است
نوح بر کشتی او دربان است
دست هم را بفشارید همه
یاور هم باشید
مبادا
که بماند کسی
کشتی برود
سیر آفاق
از این عرشه کشتی
زیباست
زیبا



شنبه 93 دی 27 | نظر بدهید

 

شعر ولادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم

ز اوج آسمان ها می رسد آوای رحمانی
جهان پر می شود از نغمه های ناب قرانی

همه عالم شود لبریز از تکبیر و از تهلیل
و جبریل امین از شوق سر گرم غزل خوانی

خدا از شاهکار آفرینش پرده بردارد
گلستان سازد عالم را به یک میلاد روحانی

به یمن مقدمش عالم شود لبریز سر سبزی
بهاران می شود عالم پس از فصلی زمستانی

کسی می آید از جنس خدای قادر اعلی
و دستان شفا بخشش دوای هر پریشانی

تمام چشمه های نور از او سر چشمه می گیرد
به پایان می رسد از مقدمش شبهای ظلمانی

ز یک لبخند او باغ جهان سر سبز خواهد شد
و از نور جمال او همه عالم چراغانی

به لبها خنده می روید، به دل ها شادمانی ها
که شد فصل وفور نعمت و فصل فراوانی

سعادت گر که می جویی، به راه او قدم بگذار
که او از جنس نور و راه او هم هست نورانی



دوشنبه 93 دی 15 | نظر بدهید

 

علت آفرینش

ای ترجمان وحی، معنی قران خوش آمدی
ای مایه ی کرامت انسان خوش آمدی

عالم به ناز حضرت تو آفریده شد
ای بانی عوالم امکان خوش آمدی

گلها به شوق دیدن تو سر بر آورند
ای زینت هر آنچه گلستان خوش آمدی

با خلق تو خدا به خودش آفرین بگفت
ای شاهکار خالق سبحان خوش آمدی

دیو سیاه اهرمن از مقدمت شکست
ای باعث هلاکت شیطان خوش آمدی

تو رحمت خدا به تمام خلایقی
ای رحمت همیشه فراوان خوش آمدی

تو ای طبیب حاذق دانا به دردها
ای درد ما به دست تو درمان خوش آمدی

شق القمر به دست تو افتاد اتفاق
تسلیم توست شمس درخشان خوش آمدی

در پیشگاه حضرت تو سجده میروند
صدها هزار اختر تابان خوش آمدی

ما زنده ایم تا که به عشقت نفس کشیم
ای عشق تو به پیکر ما جان خوش آمدی

فیض خدا به ناز تو جاری است بر بشر
ای رکن دین و معنی ایمان خوش آمدی

بی منتهاست رحمت تو ای رسول مهر
لطفت نصیب گبر و مسلمان خوش آمدی

از یمن مقدم تو دل ماست شادمان
لبهای ما ببین همه خندان خوش آمدی



یکشنبه 93 دی 14 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin