سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنچانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

سالگرد تخریب بقیع

کتاب دیوان عشق

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (92)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (174)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (35)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (168)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (11)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (17)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (28)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (15)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (49)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (21)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (13)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (23)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (224)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (141)

سروده های دیگر (156)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 790962
بازدید امروز :120
بازدید دیروز : 14
تعداد کل پست ها : 1280

 

برگ خیس دفتر

از شوق و شادی کار من، حالا غزل خوانی شده
ابیات ناب شعر من، آیات قرانی شده

خیس است برگ دفترم از بس که گفتم شعر تر
آخر هوای چشم من، از شوق بارانی شده

می خواستم در شعر خود توصیفی از نور آورم
با نور ختم المرسلین، شعرم چه نورانی شده

یا رحمه للعالمین، ای رهنمای مو منین
نام قشنگت زینت،قران رحمانی شده

ماه جهان آرا تویی، خورشید بی همتا تویی
ای منشعب از نور حق، انسان ربانی شده

نورالهدی، نورالمبین، چشم و چراغ متقین  
تا پا نهادی در جهان ، عالم چراغانی شده

ای برگزیده مصطفی، ای رهرو راه خدا
ره پوی راهت هر که شد ، او شخص روحانی شده

گر نیست در شان شما، ابیات شعرم یا رسول (ص)
شاعر ز خود بیخود شده ، چون در شما فانی شده




شنبه 91 بهمن 7 | نظر بدهید

 

دریای غم

رفت از جهان به سوی جنان ختم مرسلین(ص)
شد فرصتی که فتنه بر آرد سر از کمین

بیعت شکسته شد به وصیت عمل نشد
ظلمی بزرگ شد به امام(ع) و به متقین

پهلو شکسته دخت نبی(س)، روی نیلگون
آتش گرفت خانه اش از ظلم ظالمین

در عرش عرشیان همه محزون و داغدار
در خاک فرشیان همه با غصه ها عجین

رخت سیاه بر تن لوح و قلم شده است
خاک عزا کنند به سر خیل مسلمین

هر دیده رود خون شده هر سینه بحر غم
شال عزا به گردن و بشکسته هر جبین

صاحب عزای اصلی این غصه حیدر(ع) است
بر سر زند ز غصه شهنشاه مومنین

هر چند رفت سوی جنان سید الامم(ص)
او رحمت است بر اهل سماوات و بر زمین

او زنده است وَ تا زنده هست او
اسلام زنده است همان دین راستین
***
دریای غم به سینه ی ما موج می زند
سبط رسول(ص) کشته ی جور منافقین

تابوت هر شهید به گل آذین شود ولی
بارید بر جنازه ی او تیر مشرکین

فرمانده جمل که دلی پر ز کینه داشت
رسوا نمود بار دگر خویش را چنین

روزی به جنگ حیدر کرار می رود
یا می زند جنازه ی حسنش(ع) را به تیر کین  

هر فتنه ای به پاست در عالم به دست اوست
ای دور باد رحمت از آن ام مفسدین

یک ذره ظلم هر که به آل رسول(ص) کرد
در هر لباس و منصب و پُستی است او لعین  



سه شنبه 91 دی 19 | نظر

 

روح دعا

محو جانان شو که اینک مصطفی گردیده ای
دل ربایی کن، ببر دل، دلربا گردیده ای

رحمه للعالمین یک قطره از اوصاف توست
برتر از اندیشه و توصیف ما گردیده ای

مثل خورشیدی درخشان می درخشی تا ابد
روشنی بخش ره ما تا خدا گردیده ای

ای که بر ذرات این عالم امیری می کنی
نعمت اللهی و بر انسان عطا گردیده ای

شام ظلمت شد سحر وقتی تو پیغمبر شدی
خوش به حال ما که ما را رهنما گردیده ای

حق شناسان را بگو حق و حقیقت نزد توست
مثل یک آئینه ی ایزد نما گردیده ای

ره نپوید شیعه ات غیر از صراط المستقیم
زان که بر هر شیعه ای تو مقتدا گردیده ای

می زنم بر دامنت دست توسل روز و شب
چون امین اللهی و روح دعا گردیده ای



شنبه 91 خرداد 27 | نظر بدهید

 

بخوان ...

حضرت حق دهد تو را فرمان
که به نام خدای خویش بخوان

 یا محمد(ص) تو برگزیده شدی
تا شوی رهنمای هر انسان

خلقت عالم از برای تو بود
همه عالم چو جسم ، تو چون جان

خلق را رهنما و هادی باش
که به تو داده ایم ما قران

در ره اعتلای نوع بشر
 با تو ما بسته از ازل پیمان

می تواند بشر رسد به خدا
این سخن را به آدمی برسان

راه تو راه تا خدا رفتن
راه تقوا و پاکی دامان

یا محمد(ص) تو تاج سرهایی
دین اسلام برترین ادیان

روشنی بخش راه حق هستی
می درخشی چو نیّر تابان

چون شدی تو رسول مهر و وفا
ذکر هر مومنی است یا منّان

سیزده نور با تو همراهند
سیزده نور روشن و رخشان

هر که با خاندان تو شد یار
شده قلبش لبالب از ایمان

مزد آن کس که با علی(ع) یار است
بودن در بهشت جاویدان  

وانکه آزرد خاندان تو را
قعر دورخ برای او زندان



چهارشنبه 91 خرداد 24 | نظر بدهید

 

صلوات

با نام خدا چون سخن آغاز کنیم
از خاک به سوی عرش پرواز کنیم
با یاد محمد(ص) وعلی( ع) و اولاد علی(ع)
صدها گره بسته شده باز کنیم
*****
بر احمد مختار(ص) مکرر صلوات
بر حیدر کرار مکرر صلوات
بر ختم رسل (ص)و خاندان پاکش(ع)
بفرست تو صد بار مکرر صلوات
*****
ای شیعه بیا شاخه نباتی بفرست
عقبا طلبیدی حسناتی بفرست
خوشبو بنما دهان به ذکر صلوات
بر احمد(ص) و آلش(ع) صلواتی بفرست
*****
ای گشته خجل ز روی ماهت مهتاب
ای بحر وجود تو پر از گوهر ناب
ذکر صلوات می برد غم از دل
آنگونه که می برد پلیدی را آب
*****
ذکر صلوات بهترین اذکار است
ذکر صلوات بر لب ابرار است
ای شیعه فرست بر محمد(ص) صلوات
مزد صلوات حضرت دادار است
*****
گر یار پیمبری مکرر صلوات
گر حافظ کوثری مکرر صلوات
ما رهبرمان علی ولی الله(ع) است
گر شیعه ی حیدری مکرر صلوات
*****
ما شیعه ایم و شیفته ی آل حیدریم
ما از جمیع خلق بدین ویژگی سریم
ذکر لبان ما صلوات است صبح و شام
بر چشم دشمنان علی(ع) همچو خنجریم
*****
توحید و نبوت امامت ، صلوات
صد معجزه و دو صد کرامت ، صلوات
بفرست ز عمق جان خود ای شیعه
از صبح ازل تا به قیامت صلوات
*****
بر شاه نجف حیدر صفدر(ع) صلوات
بر فاطمه(س) و سوره کوثر صلوات
ای دوست اگر بهشت را می طلبی
بر خاتم انبیا (ص) مکرر صلوات
*****
به آیه های کتاب محمدی صلوات
 به چارده گل ناب محمدی صلوات  
محمد(ص) است گل و فاطمه(س) گلاب گل است
به عطر و بوی گلاب محمدی صلوات  



شنبه 90 بهمن 29 | نظر بدهید

 

مرغ عشق

جبریل مرغ عشق به بستان احمد(ص) است
شادابی جهان ز گلستان احمد(ص) است

بر شانه ی هر آن که نشیند همای عشق
مولا و مقتدای محبان احمد(ص) است

با افتخار آدم(ع) و عیسی(ع) و نوح (ع)و خضر(ع)
شاگرد درس و بحث دبستان احمد(ص) است

داود(ع) با صدای خوشش صبح و ظهر و شام
مداح مصطفی(ص) و ثنا خوان احمد(ص) است

زیبا گلی است فاطمه(س) در دامن بهشت
این جایگاه کوثر قران احمد(ص) است

هفت آسمان به سجده رود پیش پای او
این افتخار حاصل ایمان احمد(ص) است

از یمن مقدمش به فنا رفت تیرگی
خورشید و ماه، شمع شبستان احمد(ص) است

هم اوست ختم و خاتم پیغام آوران
جبریل مست آن لب خندان احمد(ص) است

آزاده شد هر آن که به دامش اسیر شد
آزادی از خصائص زندان احمد(ص) است

بر لب نراند هیچ سخن جز کلام دوست
اوصاف کردگار به دیوان احمد(ص) است

فرمود بعد من به علی (ع) اقتدا کنید
هر کس که با علی(ع) است به پیمان احمد(ص) است ...




پنج شنبه 90 بهمن 20 | نظر بدهید

 

شعر ولادت حضرت محمد (ص)

قلب مکه می تپد بی اختیار
مکه سرتا پا غرور و افتخار

رخت نو پوشیده بر تن روزگار
 در دل او شادمانی بی شمار

کوی و برزنها چراغانی شده
دیده ها از شوق بارانی شده

فرش شد با فرش دیده این زمین
شادمان در آسمان روح الامین

کاروان نور می آید ز راه
تا که بشناسیم راه خود ز چاه

جشن میلاد است در عرش برین
در غزل خوانی است جبریل امین

روز میلاد بهاران آمده
کیست این ؟ خورشید تابان آمده

این جهان افسرده و پژمرده بود
در حقیقت آدمیت مرده بود

در جهان رنگی نبودی جز سیاه
کس نمی دانست راه خود ز چاه

آدمی سرگرم کار خویش بود
در دل او دائما تشویش بود

چون به کشتی جهان طوفان رسید
ناگهان از عرش کشتیبان رسید

با نسیم رحمت پروردگار 
نور پیدا شد، حقیقت آشکار

روشنی بخش جهان از ره رسید
نور آمد گشت ظلمت نا پدید

تهنیت گویند بر هم عرشیان
پای کوبان ، دست افشان فرشیان

ماهی دریا و مرغ آسمان
ذکر یا الله دارد بر زبان

کیست این محبوب ذات کبریاست
خاتم پیغمبران و انبیاست

مطلع الانوار ربانیست این
شاه بیت شعر روحانی است این

خلقت هستی به یمن نام او
آدمی سرمست شد از جام او

نور رویش شمس را شرمنده کرد
نام او ما مردگان را زنده کرد

 نام احمد(ص) زینت این دفتر است
ذکر من یا احمد(ص) و یا حیدر(ص) است 



چهارشنبه 90 بهمن 19 | نظر

 

رقصید

آن روز زمین و آسمان می رقصید
شمس و قمر و ستارگان می رقصید

در بزم ولادت محمد(ص) جبریل
همپای همه فرشتگان می ر قصید



سه شنبه 90 بهمن 18 | نظر بدهید

 

خورشید

خورشید پیاده پا چرا می آید
مجنون صفت و برهنه پا می آید

جبریل از آسمان فرود آمده است
با نغمه ی یا محمدا می آید

آبستن عیش و شادمانی است زمان
خوش باش زمان به سوی ما می آید

گلهای محمدی شکوفا شده اند
زیبا گل گلشن ولا می آید

اصحاب کسا چه شادمانند امروز
شاهنشه اصحاب کسا می آید

ماه است ؟ نه ماهتر از ماه است
نوری است که از عرش علی می آید

از چیست تمام انبیا صف شده اند؟
تاج سر و فخر انبیا می آید

ورد لب اوست ذکر یارب یارب
انگار که از پیش خدا می آید

او منتخب خداست ؟ آری ای دوست
بر خیز زجا که مصطفی می آید

از یمن قدوم او رود غم به فنا
شادی است که با مهر و وفا می آید



سه شنبه 90 بهمن 18 | نظر بدهید

 

با کاروان غم ...

روزهای آخر ماه صفر
حامل پیغام غم شد بر بشر

سینه ها لبریز اندوه و غم است
دیده های شیعیان همچون یم است

باغ گلهای ولا پژمرده است
هرگلی را ظالمی آزرده است

حضرت زهرا(س) ست دلخون و غمین
دست غم بر سر امیر المومنین(ع)

جمله ی ذرات عالم داغدار
چشمها لبریز خون ، اندوه بار

ماهی دریا و مرغ آسمان
هر دو غمگینند ، هر دو در فغان

عالم هستی همه رنگ عزاست
بر تن عالم همه رخت سیاست

ریزد از چشم ملایک اشک خون
آدمی از غصه در مرز جنون

خاک غم بر سر همه کروبیان
زانوی غم در بغل قدوسیان

جز سیاهی نیست رنگی در جهان
رنگ غم - رنگ عزا- رنگ فغان

کاروان غم به راه افتاده است
صبر کن این ابتدای جاده است

منزل اول غم پیغمبر است
شهر غمها را غم او چون در است

با غم احمد(ص) چو غم آغاز شد
در به روی غصه و غم باز شد

قصه غصب ولایت بود بعد
قصه ی اسلام بود و راه سد

بعد از آن شد نوبت غصب فدک
قصه مسمار و سیلی و کتک

غم ز بعد غم به سوی ما شتافت
ضربتی چون فرق حیدر(ع) را شکافت

غم شتابان بود سوی شیعیان
گاه میزبان بودی گهی هم میهمان

تا حسن(ع) نوشید از زهر جفا
ماند زینب(س) با حسین(ع) و غصه ها

قصه ی تابوت و تیر و سنگ کین
قصه ظلم و جفای مشرکین

منزل بعدی عزای کربلاست
قصه ی هفتاد سرو سر جداست

کربلا یعنی بلا بعد از بلا
کربلا یعنی چهل منزل عزا

چون که طولانی است شرح ماجرا
کربلا یعنی فقط کرب و بلا

نیست پایان غصه های شیعه را
استراحت نیست اشگ دیده را

چون نمی گنجد در اینجا شرح عشق
قافیه پیدا نشد الا دمشق

کاروان منزل به منزل می رود
غصه از دنبال شیعه می دود

قصه ی غم بود و زین العابدین(ع)
داغ او هم کرد ما را دلغمین

منزل بعدی عزای باقر(ع) است
کز غم او تر دو چشم ذاکر است

باز هم گرییم با یاد بقیع
اشک ما جاری ز فریاد بقیع

حضرت صادق(ع) شفیع شیعیان
از غمش هر شیعه در آه و فغان

قصه جانسوز زندانی شدن
در غل و زنجیر ربانی شدن

کار دیده اشک افشانی شده
کاروان غم خراسانی شده

چون رضا نوشید از زهر جفا
آتشی افروخت اندر سینه ها

کاروان منزل به منزل می رود
سوی لنگر گاه و ساحل می رود

اشگ ما جاری است از داغ جواد(ع)
کار ما زاری است از داغ جواد(ع)

همسفر با کاروان غصه ها
می شویم راهی به سوی سامرا

شیعیان باید عزاداری کنیم
با عزاداری وفاداری کنیم

شیعیان خاک عزا بر سر کنید
دیده را از خون دلها تر کنید

چشم گریان- اشک ریزان - انتظار
منتقم - شمشیر با سیصد سوار...

می رود شب می رسد وقت سحر
صبح نزدیک است ... آری ای پسر...



جمعه 90 دی 30 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin