سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنچانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام

متی ترانی و اراک

من کی ام؟

دانلود و به روز رسانی کتاب دیوان عشق

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (92)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (173)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (34)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (168)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (11)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (17)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (28)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (15)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (49)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (21)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (13)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (23)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (223)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (141)

سروده های دیگر (154)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 788657
بازدید امروز :12
بازدید دیروز : 21
تعداد کل پست ها : 1277

 

رباعیات صلوات

بر علت ایجاد دو دنیا صلوات
بر حیدر(ع) و بر ام ابیها صلوات

ما منتظران صبح فردا هستیم
بر صبح ظهور گل زهرا(س) صلوات
***
جویی تو اگر طریق ایمان و نجات
یا تشنه لبی تشنه لب آب حیات

بفرست تو با صوت جلی در همه دم
بر پنج تن آل محمد(ص) صلوات
***
بر ترجمه سوره ی کوثر صلوات
بر نور دل بتول(س) و حیدر(ع) صلوات

امروز که روز نیمه ی شعبان است
بر مهدی فاطمه(س) مکرر صلوات
***

بر رهبر و رهنمای امت صلوات
بر باعث هر رحمت و نعمت صلوات

بر منجی عالم از همه ظلمت و ستم
بر اصل ولایت و امامت صلوات
***
گویند فرشتگان به مهدی(عج) صلوات
با شوق و ز عمق جان مهدی(عج) صلوات

با حضرت دوست هم سخن باید شد
هر جا و به هر زمان به مهدی(عج) صلوات
***
بر چهره ی با صفای مهدی(عج) صلوات
بر دست گره گشای مهدی(عج) صلوات

دائم به دعا دو دست او سوی خداست
بر صوت خوش و دعای مهدی(عج) صلوات



سه شنبه 97 اردیبهشت 11 | نظر

 

شعر ولادت امام زمان عج

نیمه ی شعبان شد و هنگام عید
عید گل فاطمه(س)، عید سعید

ای همه ی منتظران ظهور
ای همگی منتظرانی صبور

شعر من امروز اگر مثنوی است
حامل صدها سخن معنوی است

شرح گل فاطمه(س) است این مقال
او که سراپاست کمال و جمال

مهدی زهرا (س) و ابوالقاسم است
اوست اباصالح و او قائم است

او پسر فاطمه (س) و حیدر(ع) است
آمر معروف و به ما رهبر است

معنی احسان و فداکاری است
اسوه ی دین داری و بیداری است

بدر تمام است گل فاطمه(س)
اوست به تاریکی شب خاتمه

تالی و همتای کتاب خداست
معنی قران و به ما مقتداست

اوست تقی، اوست تلاد النعم
باعث نابودی ظلم و ستم

جعفر و جمعه و جواد است او
شافع محشر و معاد است او

جامع الکلم است و جابر است
دشمن هر مشرک و هر کافر است

حاشر و حاصد و حاضر است
حافظ الاسرار و به حق یاور است

اوست حلیم ، اوست حق الجدید
آمد و شد شام سیاهم سپید

خیر و خلیل است و خلف نیز اوست
پاک تر از آب طهور وضوست

خائف و خاتمه ی اوصیاست
خاک قدمهاش همه توتیاست

داعی و دیان و دلیل است او
ماهتر از ماه و جمیل است او

اوست ذوالحلم و همو ذوالفقار
کشت مرا در غم او انتظار

رحمت گسترده حق مهدی(عج) است
ریشه کن ظالم و بدعهدی است

مالک گیتی، پسر حیدر(ع) است
او به یقین منتقم مادر است

مایه ی امید و رشید و رضی است
او به پیام آور از حق وصی است

او زکی و سابق و سراله است
از همه اسرار خدا آگه است

واسطه ی فیض خداوند اوست
بر روی لب غنچه ی لبخند اوست

سید و سیف الله و ستر الله است
هر که به راهش نرود گمره است

اوست سراج، اوست سروش خدا
اوست به درد بشریت دوا

شافع و شاهد است و شمس الظلام
سایه ی او بر سر ما مستدام

صاحب دین مهدی(عج) صاحب زمان
ترجمه ی صوم و صلات و اذان

صاحب صمصام به یوم الفتوح
کشتی او ناجی امت چو نوح

صدق و صراط ، صابر و شایسته است
مثل علی(ع) صالح و وارسته است

اوست ضحی، اوست ضیاء، اوست تین
ترجمه ی ساده ی حق الیقین

اوست که طاووس بهشت خداست
گلشن دین از قدمش با صفاست

منتقم خون حسین(ع) است او
نور دل و نور دوعین است او

اوست که هم طیب و هم طاهر است
ترجمه ساده ای از کوثر است

اوست اباصالح و او طالب است
اوست که بر دشمن دین غالب است

عصمت دین، عاقبه الدار اوست
باعث سرسبزی گلزار اوست

عبد خدا، عدل خدا، عالم است
اوست ابا صالح و او قائم است

او علم النور و علم الهداست
اوست که سر چشمه ی آب بقاست

اوست فقیه، او فرج المومنین
اوست به حق قبله ی اهل یقین

فطره الانام ، فرج الاعظم است
بر همه ی درد بشر مرهم است

اوست که هم فاتح و هم فاضل است
اوست که هم فاتق و هم عادل است

او قمر الزاهر و قران هم اوست
قصر مشید، قیم زمان هم اوست

قائم و قابض و قوام اوست
ناجی دین، منجی اسلام اوست

اوست کریم ،اوست کاشف الغطاء
معنی قران و کتاب و دعاء

معنی وحی است و زبان خدا
اوست صراط، اوست طریق هدا

دست دعا سوی خدا می برم
شکر خداوند به جای آورم

شکر که مهدی(عج) است امام زمان
شکر که نامش شده ورد زبان

سایه ی مهدی(عج) به سرم جاودان
عید مبارک به همه شیعیان



یکشنبه 97 اردیبهشت 9 | نظر

 

اسوه ی زیبایی

من طالب دیدارم ای اسوه ی زیبایی
نادیده تو دل بردی، ای یوسف زهرایی

یک عمر غم هجران آتش زده بر جانم
هم عمر زکف رفت و هم صبر و شکیبایی

رخصت بده تا بینم یک دم رخ ماهت را
عشق است مرا آن دم ای ماه تماشایی

یک لحظه اگر افتد چشمم به جمال تو
آن لحظه مرا باشد یک لحظه ی رویایی

آن کس که تو را دارد، دارد همه عالم را
دارا تر از او اما، آن را که تو مولایی

بی تو به خدا سوگند ما مرده و بی جانیم
آقا نظری فرما، ای روح مسیحایی

عیب است ز ما آقا، توفیق تماشا نیست
چشم و دل ما کور است، والله تو پیدایی

ای از همگان بهتر، بی یار چرا هستی؟
دل دار ولی بی یار، به به چه معمایی

ای سرو گلستان سرسبز ولا مهدی(عج)
نادیده کسی سروی با این قد رعنایی

امروز که عمرم رفت در آرزوی رویت
چشمم به دو دست توست در موعد فردایی 



پنج شنبه 97 اردیبهشت 6 | نظر

 

گل فاطمه (س) کجایی؟

شده دیده چشمه ی خون،گل فاطمه(س) کجایی؟
چه شود که از ره لطف، نظری به من نمایی

من دردمند و مسکین، در خانه ی تو آیم
به امید آن که شاید به رویم تو در گشایی

تو که صاحب اختیار همه عالم وجودی
در خانه ات نشینم، به بهانه ی گدایی

ز فراق روی ماهت، شده درد و غم نصیبم
تو دلیل رفع غمها، تو به دردها دوایی

بنشسته از فراقت روی دل غبار غصه
تو بیا که دل بگیرد ز وصال تو جلایی

ز زمین بلا بخیزد، ز سما بلا بریزد
تو بیا، بیا بیا تو، تو که دافع بلایی

تو اگر که هیچ از من به جز از جفا ندیدی
به عوض ندیده ام من ز تو غیر با وفایی

به لبم همیشه نامت، همه دم دهم سلامت
که تو قبله گاه عشقی، که تو جلوه ی خدایی

تو بهشت آرزوها، تو حقیقت وجودی
چه غمم ز ظلمت شب، تو چراغ رهنمایی

ره تو ره سعادت،تو نهایت هدایت
تو ادامه ی رسالت، تو به عشق انتهایی

به روی دو دیده جایت، دل من حرم سرایت
چه شود ببیند آقا، رخ دوست مبتلایی

تو بیا بیا که بی تو شده دیده چشمه ی خون
شده دیده چشمه ی خون، گل فاطمه(س) کجایی؟



پنج شنبه 97 فروردین 16 | نظر

 

امسال هم گذشت

شد سال تمام و خبر از یار نیامد
آن روشنی دیده ی بیدار نیامد

در آرزوی صبح وصالش بنشستیم
افسوس که آن ماه شب تار نیامد

بیمار غم هجرت یاریم همه عمر
افسوس طبیب دل بیمار نیامد

با شوق وصالش سر بازار نشستیم
افسوس که او بر سر بازار نیامد

ما دلشدگان منتظران رخ اوئیم
افسوس که آن دلبر و دلدار نیامد

شد فصل گل و لاله و گردید بهاران
افسوس که آن زینت گلزار نیامد

پروانه صفت گرد رخش رقص کنانیم
افسوس که آن نقطه پرگار نیامد

هر چند شنیدیم خبرهای فراوان
از او خبری در همه اخبار نیامد

گفتیم بیا، هیچ نرفتیم به سویش!
مائیم گنه کار که یک بار نیامد

گفتیم بیا دیده ی ما فرش ره توست
چون دیده ی ما بود گنه کار، نیامد

یک سال دگر بی رخ دلدار هدر رفت
شد سال تمام و خبر از یار نیامد



پنج شنبه 96 اسفند 24 | نظر

 

بارش باران

بی روی یار فصل بهاران جهنم است
گلزار و باغ و گلشن و بستان جهنم است

سبزی و خرمی همه با یار ممکن است
بی یار سایه سار درختان جهنم است

با او کویر خرم و سرسبز می شود
بی او تمام دشت و بیابان جهنم است

بخشند گر که تخت سلیمان به آدمی
بی روی یار تخت سلیمان جهنم است

جان در فراق یوسف زهرا(س) به لب رسید
کنعان بدون یوسف کنعان جهنم است

او را ندیده ایم و دل از ما ربوده است
بی او تمام عالم امکان جهنم است

درمان دردهاست تماشای روی یار  
بی روی یار، دارو و درمان جهنم است

با یار زیر بارش باران خوشیم ما
بی روی یار بارش باران جهنم است

هر جا که یار هست، همانجا بهشت ماست
بی روی یار جنت رضوان جهنم است



شنبه 96 اسفند 5 | نظر

 

افسوس

گذشت عمر و ندیدیم روی یار افسوس
نبود حاصلی از صبر و انتظار افسوس

قرار بود نبیند دو چشم من جز یار
ولی نماند دو چشمم سر قرار افسوس

گذشت عمر و ز رخ پرده بر نداشت نگار
نداد رخصت دیدار آن نگار افسوس

کویر جان شود از یمن مقدمش گلشن
چه شد که پا ننهاده در این دیار افسوس

برای آمدنش طرح تازه ای باید
اگر چه نیست امیدی به ابتکار افسوس

بدون او همه ی سال ها زمستان بود
بهار عمر گذشته است بی بهار افسوس

گذشت عمر و به تلخی گذشت، هر چه گذشت
و بی رخش گذرد سخت روزگار افسوس

تمام عمر به دنبال یار می گشتم
چو نیست بر رخم از کفش او غبار افسوس

اگر ز صدق زنم دم ز یار حق را شکر
اگر که هست ریا یا اگر شعار افسوس



سه شنبه 96 بهمن 24 | نظر

 

مایه ی آرامش

عمریست ساکتیم به مانند لال ها
ساکت تر از زمان سکوت بلال ها

شد رنگ اشک دیده ی ما چون انار سرخ
زرد است رنگ چهره چنان پرتغال ها

نایاب گشته اند غزلهای آبدار
آری چنان که نیست اثر از غزال ها

چشم انتظار رویت خورشید بوده ایم
حالا شدیم از چه همه بی خیال ها؟

از حد گذشت غیبت طولانی امام
ما خسته از تلفظ این میم و دال ها؟

از حال ما بپرسد اگر؟ در جواب او
گویم پر است حال بشر از ملال ها

روزی اگر به یاد تو بودند مردمی
پیدا نمی شود دگر آن حس و حال ها

ای آن حقیقتی که تویی منجی بشر
از محضر شماست بشر را سئوال ها

تنها تو را شبیه خودت آفریده اند
کی بوده اند در خور شانت مثال ها

آقا مدال نوکریت را به ما بده
زیرا سر است آن ز تمام مدال ها

آقا بیا که لقمه ی ما شبه ناک شد
نایاب گشته اند تمام حلال ها

شد ماهواره تا به روی پشت بام نصب
از یاد رفته شمس درخشان، هلال ها

جایی برای کار خدایی نمانده است
ترویج می کنند ز بس ابتذال ها

یک عده ای زیاده طلب، عده ای فقیر
دیگر اثر مجوی ز با اعتدال ها

هر میوه ی رسیده بیافتاد از درخت
مانده به روی شاخه ی نورسته کالها

یک عده ای به علت فقرند جان به لب
یک عده نیز در صدد جمع مال ها

یک عده تا به اوج سما پر گشوده اند
یک عده روی خاک ز بشکسته بال ها

من احتمال می دهم آقا ببینمت
ما زنده ایم زنده از این احتمال ها

تنها صدای پای تو آرامش است و بس
درد است و رنج و غصه، همه قیل و قال ها



چهارشنبه 96 بهمن 18 | نظر

 

عاشقانه های من

در بند غمم زغم نجاتم بدهید
چون تشنه لبم آب حیاتم بدهید

سردیم شده، دوای دردم گرمی است
از لعل لب دوست نباتم بدهید

***
در خانه ی خود کمی دعا کم دارم
دستی که رود سوی خدا کم دارم

ای دوست بدون توست دنیا زندان
با آنکه توانگرم تو را کم دارم

***
تو پادشه عالم و من نیز غلام
هر صبح فرستمت من از دور سلام

با آنکه درون قلب من جا داری
در زندگی ام جای تو خالی است مدام

***
برگرد که ما چشم به راهت هستیم
محتاج به یک گوشه نگاهت هستیم

ره گمشدگانیم و در این ظلمت شب
در آرزوی صورت ماهت هستیم

***
هنگام سحر به وقت تعقیب نماز
دستم به سوی خدا و در راز و نیاز

از حق طلب امر فرج می کردم
با سوز صبا و شور در اوج حجاز



دوشنبه 96 بهمن 16 | نظر

 

طرح نو

برای آمدنت انتظار کافی نیست
فقط سرودن شعر و شعار کافی نیست

برای آمدن آقا تو یار می طلبی
نیامدی به گمانم که یار کافی نیست

به صبح جمعه بخوانیم ندبه های فراق
برای آمدنت چشم زار کافی نیست

صدای ناله ی ما تا به آسمان برسید
مگر که این همه داد و هوار کافی نیست؟

هزار سال گذشت و نیامدی آقا
گذشت این همه لیل و نهار کافی نیست؟

بیا بیا که فدایی زیاد داری تو
نگو نگو که مرا جان نثار کافی نیست

دعای ماست که تعجیل در فرج بشود
نیامدی، چه کنم؟ اعتبار کافی نیست؟

ببین که اهل جهان بی قرار تو شده اند
نگو که این همه ات بیقرار کافی نیست

شکار کرده ای آقا تمام دل ها را
اسیر تو دل ما شد شکار کافی نیست

هزار ها نفر از درد هجر جان دادند
برای این همه عاشق مزار کافی نیست

دوباره طرح نویی را ارائه خواهم داد
برای آمدنت ابتکار کافی نیست



پنج شنبه 96 دی 21 | نظر

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin