اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

درد فراق

دانلود به روز ترین نسخه کتاب دیوان عشق

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (183)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (38)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (182)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (20)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (31)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (18)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (52)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (24)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (16)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (233)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (153)

سروده های دیگر (186)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 845517
بازدید امروز :61
بازدید دیروز : 57
تعداد کل پست ها : 1387

 

دوبیتی انتظار

شبی را تا سحر بیدار بودم

من آن شب میهمان یار بودم

نمی گنجیدم آن شب هیچ در پوست
که مست دیدن دلدار بودم
*
خداوندا اسیر زلف یارم
در این زندان شده طی روزگارم

نمی خواهم رهائی من از این بند
که از این بند دارم هرچه دارم
*
خداوندا منم محزون و مضطر
دو چشمونم شده دریای احمر

گذشت عمر و ندیدم روی مهدی(عج)
نکن محرومم امّا روز محشر
*
پر از غم گشته آوازم خدایا
غمینه نغمه ی سازم خدایا

پُرم از درد و اندوه جدائی
شکسته بال پروازم خدایا
*
من از روز ازل چشم انتظارم
به فکر دیدن رخسار یارم

شدم محروم از دیدار دلبر
به مانند همه ایل و تبارم
*
خداوندا پر از درد فراقم
پر است از آتش هجران اجاقم

هوای کوی دلبر دارم، افسوس
پرم بشکسته، از پا هم چلاقم
*
به امید وصال قرص ماهی
نشستم در کنار کوره راهی

گذر هرگز نکرد یارم از آن راه
بهار عمر من طی شد الهی
*
نگار ماه رخسارم نیامد
انیس و یار و غمخوارم نیامد

نرفتم یک قدم هم سوی دلبر
فقط گفتم بیا، یارم نیامد
*
نیامد یار اگر، تقصیر از ماست
اگر شد دیده تر، تقصیر از ماست

به جای گریه باید چاره ای کرد
که اشک بی ثمر...، تقصیر از ماست
*
به یارب یارب شب زنده داران
به امید دل امیدواران

نشستن را نباشد حاصلی هیچ
به سوی یار باید رفت یاران
*
به اشک و ناله و آه شبانه
به تسبیح و دعای عاشقانه

به سوی یار باید رفت دائم
نه آن که روز و شب عذر و بهانه
*
الا ای یوسف زهرا(س) کجائی
که مُردم از غم و درد جدائی

به هر دردی دوائی باشد اما
نباشد درد هجران را دوائی



پنج شنبه 00 دی 2 | نظر

 

شهادت حضرت زهرا س

باشد شبیه چشم تو گریان دو چشم من

ریزد شبیه اشک تو باران دو چشم من

سخت است سخت درد یتیمی قسم به عشق
گریان شبیه چشم یتیمان دو چشم من

آزرده گشته کوثر قرآن ز میخ در
گریان ز داغ کوثر قرآن دو چشم من

از بسکه خرد شده بدنت زیر دست و پا
پیدا نشد به درد تو درمان دو چشم من

سیمرغ من ز سنگ ستم چون پرش شکست
یکباره رفت از تن من جان، دو چشم من

زانوی غم گرفته بغل کودکان تو
حیدر ز غصه سر به گریبان، دو چشم من

دنیا بدون تو شده زندان غم مرا
ای میهمان ختم رسولان(ص)، دو چشم من

با رفتن تو دیده ی من گشته رود خون
اما برو تو با لب خندان دو چشم من

میمیرم از جدائی تو ای گل بهشت
سخت است سخت غصه ی هجران دو چشم من

طوفان نوح گشته تداعی برای من
از داغ تو نموده چو طغیان دو چشم من

تو کوثری ز داغ تو آتش گرفته ام
می سوزد از غم تو فراوان دو چشم من

زهرائی و دلیل همه دل خوشی مرا
بعد از تو خنده گشته گریزان، دو چشم من

با تو بهشت روی زمین بود خانه ام
خانه بدون تو شده زندان، دو چشم من

آن آتشی که سوخت در خانه ی تو را
ویرانه کرده عالم امکان، دو چشم من

تا زنده ام ز داغ غمت گریه می کنم
ای گلعذار و گلشن و بستان، دو چشم من

کار من است مرثیه گفتن برای تو
وقتی دل است خانه ی احزان، دو چشم من

«دیوان عشق» پُر شده از عاشقانه ها
قلبم به یاد توست گلستان، دو چشم من



چهارشنبه 00 آذر 24 | نظر

 

ولادت حضرت زینب س

روز میلاد زینب(س) کبراست

شادمان از ولادتش زهراست

مصطفی(ص) شکر می کند ربّ را
سر به سجده سحر کند شب را

رحمت کردگار سبحان است
اشک چشمش نزول باران است

زینب(س) است او و زینت باباست
یار و غمخوار حضرت مولاست

دختر مرتضی(ع) و زهرا اوست
پای تا سر عفاف و تقوا اوست

اوست بانوی پاک و نیک سرشت
چشم او چشمه ی زلال بهشت

پدرش مقتدای خوبان است
مادرش ترجمان قرآن است

شد هوادار حضرتش حوّا
سربدار صلیب او عیسی

حضرت جبرئیل دربانش
حضرت آدم از غلامانش

اوست هارون، حسین(ع) موسایش
کربلا نیز طور سینایش

آن زمانی که خیمه ها می سوخت
او به ایوب درس صبر آموخت

اوست ثانیِ حضرت زهرا(س)
خرّم از مقدمش رسول خدا(ص)

هست مریم کنیز دربارش
آسیه باغبان گلزارش

شیر زن نه، که مرد پیکار است
بعد از عباس(ع) او علمدار است

ما همه ظلمتیم، او نور است
می رسد او و شیعه مسرور است

روز ما را چو آفتاب است او
باغ اسلام را گلاب است او

مهر زهرای مرضیه(س) آب است
زینب(س) اما به شیعه ارباب است

مظهر پاکی و صفا زینب(س)
بارش رحمت خدا زینب(س)

اوست الگوی بانوان عجم
موی او را ندید نا محرم

اهل عالم، عقیله ی عشق اوست
بانوئی از قبیله ی عشق اوست

پرچم کربلا به دستانش
بر سر نیزه رفته قرآنش

کربلا ماندگار شد با او
دین حق استوار شد با او

زینب(س) است او و دختر زهراست
پرچم انقلاب عاشوراست

جان شیعه فدای مقدم او
اشک ما و غم مُحرّم او



چهارشنبه 00 آذر 17 | نظر بدهید

 

توفیق اجباری

گرفتارم خداوندا به بند زلف دلداری
رهائی را نمی خواهم، خوشم با این گرفتاری

اگر چه دورم از دلدار و محرومم ز دیدارش
ز وصف روی او شادم، چه سیما و چه رخساری

نمی خواهد اگر او تا ببینم روی ماهش را
رضایم بر رضای او، ندارم هیچ اصراری

تمام جمعه ها را می نشینم بر سر راهش
دوباره ندبه ای دیگر، دوباره گریه و زاری

چشیدم در تمام عمر طعم انتظارش را
نشد عمرم به باطل طی، از این توفیق اجباری

غم هجران او سخت است و آتش می زند جان را
به نصّ وحی آسانی است بعد از هر چه دشواری

اگر توفیق می شد یار و می دیدم جمالش را
نمی بردم به گور این آرزو را مثل بسیاری
*                           
شبی در عالم رؤیا به او گفتم بیا آقا
مگر از من تو دلگیری، مگر از من تو بیزاری؟

جوابم داد چشمان تو لبریز از گناهان است
تو با چشمان آلوده، به این هجران سزاواری

تو لبریز از گناه و جرم و عصیان و خطا هستی
میان ماست از جنس گناهان تو دیواری

شدم من خسته از این غیبت طولانی ام امّا
چه باید کرد وقتی که ندارم من خریداری

فقط می خواستم سیصد نفر یاور، ولی افسوس
ندارم من در این عالم طرفدار و هواداری

اگر چه خویشتن را یار من خواندی تمام عمر
ندیدم از تو امدادی، نه حتّی نیّت یاری

گسستی عهد خود امّا نشد ترکت دعای عهد
مرا هم خسته کردی تو از این رفتار تکراری

دلت را صیقلی کن گر که میخواهی وصالم را
نباشد خانه ی من بی گمان دلهای زنگاری
*                            
شدم بیدار از خواب و پشیمان گشتم از کارم
برائت جُستم و کردم ز خود اعلام بیزاری

منم اسفند و او مانند فروردین به من نزدیک
ولی من دورم از او،  بی گمان ایّام بسیاری

به زیر دِیْن او هستم تمام هستی خود را
چرا پس من از او دارم دعوِیِ طلبکاری؟



سه شنبه 00 آذر 9 | نظر

 

عزای حضرت معصومه سلام الله علیها

معصومه جان داغ غمت سوزاند جان را
سوزاند جان و سوخت مغز استخوان را

در زیر تابوت تو حیدر(ع) گریه کرده
بالای قبر تو پیمبر(ص) گریه کرده

از داغ تو زهرای اطهر(س) ناله ها زد
زینب(س) هم از غم مثل مادر ناله ها زد

کعبه سیه پوش است از داغ تو بانو
کرب و بلا  بگرفته دست غم به زانو

قم در عزایت رخت غم پوشیده بر تن
ایران ما شال عزا دارد به گردن

مشهد عزادار است مانند مدینه
شیعه زند دست عزای خود به سینه

در عرش جبرائیل ریزد اشک ماتم
قلب تمام انبیاء لبریز از غم

هنگام مردن دور بود از تو برادر
دست عزا دارد ولی از غصه بر سر

جسم برادر را که تو بی سر ندیدی
آیا سراسیمه سوی جسمش دویدی؟

از مردم ایران ندیدی جز محبّت
در شام غم بشنیده زینب(س) صد ملامت

 بانوی قم دوری اگر چه از رضایت 
از داغی شن ها نشد آزرده پایت

هرگز نگشتی همنشین با می گساران
هرگز ندیدی روی نی قاری قرآن

بند ستم هر گز تو را بانو نیازرد
زینب(س) ولی در بند ظالم بارها مُرد

راس برادر را روی نی دیده ای تو؟
یا از رگ ببریده بوسه چیده ای تو؟

دست علمداری جدا از تن ندیدی
طفلی اسیر بند اهریمن ندیدی

سیلی زدن بر روی مادر را ندیدی
در طشت زر راس برادر را ندیدی

معصومه جان اما تو هم بانو غریبی
بانو تو مثل ضامن آهو غریبی

تو دیده ای رنج پدر را کنج زندان
تو دیده ای قرص قمر را کنج زندان

بانو تو هم دیدی مصیبت های بسیار
اما ندیدی مادر خود را تو بیمار

داغ  غم تو سوخت جان شیعیان را
بنگر  غم و درد و فغان شیعیان را

تا زنده ایم از داغ تو ما داغ داریم
از دیده از داغ تو اشک غم بباریم

نالیم چون مرغ سحر ما در عزایت
سوزیم از داغ تو تا صبح قیامت

خون شد اگر دلهای ما از مردن تو
دارالشفای شیعیان شد مدفن تو



دوشنبه 00 آبان 24 | نظر

 

شعر ولادت امام عسکری علیه السلام

میلاد با سعادت آقای سامراست
او حجت خداست که زیبا و دلرباست

آن دلربا عزیز دل بی نظیر ما
تا پا گذاشت روی زمین شد امیر ما

نامش حسن(ع) شد و لقبش نیز عسکری
شایسته ولایت و استاد رهبری

خورشید روشن سحر سامرا شد او
روشنگر طریق بشر تا خدا شد او

بی او نماز جنّ و بشر کار باطل است
با او ولی عبادت ما تامّ و کامل است

او حجت و امین خداوند قادر است
هرکس مطیع او نشود کور و کافر است

زنجیره ی ولایت زهرا(س) و حیدر(ع) اوست
تاج سر و امید دل و ماه انور اوست 

جان مریض را نفس او دوای درد
پیروز لشکر خدائی ایشان به هر نبرد

بیت الحرام و خانه ی امن خداست او
مولای ما و رحمت بی منتهاست او 

بر چشم ما گذاشت قدم آن امام عشق
تقدیم شد به حضرت ایشان سلام عشق

خم شد به پیش پای حسن(ع) جبرئیل نیز 
نوشد ز آب چشمه ی او (ع) سلسبیل نیز

زیر لوای او بشود خاکها طلا
دنیا به یمن مقدم او گشته با صفا

از پای تا به سر همگی خیر و رحمت است
خورشید راه شیعه به شب های ظلمت است

باشد نگین عالم امکان امام ما
وحی خدا و معنی قرآن امام ما

در بند دامهای بت عشق او اسیر
هستند شیعیان همه از مُنعِم و فقیر 

بر دام زلف او همه هستیم مبتلا
حاجات ما ز مقدم او می شود روا

او جلوه ی جمال خداوند سرمد است
همچون علی(ع) وصی و وزیر محمد(ص) است

بی شک خدا به روی زمین لشگری نداشت
وقتی دوازده نفر حسن عسکری(ع) نداشت

از پای تا به سر همه لطف و کرامت است
درمان ماست، پس به طبیبان چه حاجت است

مهرش تمام هستی ما را فرا گرفت
از یمن مقدمش همه عالم صفا گرفت



جمعه 00 آبان 21 | نظر

 

میهمان ری

خاک ری تبریک، باران می رسد
بر تن بی روح تو جان می رسد

تهنیت ای ساکنان شهر «ری»
پاسدار ملک ایمان می رسد

اوست شاگرد کلاس اهل بیت(ع)
 خُبره در تفسیر قرآن می رسد

دردمندان مژده می آید طبیب
درد را دارو و درمان می رسد

نور می آید سوی شهر شما
مؤمنان خورشید تابان می رسد

کربلا نا رفته ها را مژده باد
کربلائی بهر ایشان می رسد

گر چه با یک گل نمی آید بهار
با گل ما نو بهاران می رسد

بر مشام جان رسد بوی بهشت
سوی ری گویا گلستان می رسد

شهر را امشب چراغانی کنید
شادمان باشید مهمان می رسد



سه شنبه 00 آبان 18 | نظر

 

شعر ولادت حضرت امام صادق ع

صبحی دگر رسیده و میلاد نور شد
تقدیم شیعه، باز سبوئی طَهور شد

روئیده نوگلی به گلستان ملک دین
بوی خوشش ربوده دل از کلّ مؤمنین

بگشود چشم و عالم هستی صفا گرفت
شور و نشاط جان بشر را فرا گرفت

با پای دل به محضر ایشان رسیده ام
این است آنچه گفتم و از او شنیده ام

آقا سلام بر تو که ایمان ما تویی
تفسیر آیه آیه ی قرآن ما تویی

ای وارث تمام علوم پیمبران
تفسیر و شرح و ترجمه و زینت اذان 

ای اوج فضل و حکمت و آقائی و کمال
معنای آیه های خداوند ذوالجلال

تو باب فیض و رحمت خلاق سرمدی
مولای ما و صادق آل محمدی

در سینه ی تو جای گرفته تمام علم
بنیان گزار فقه توئی ای امام علم

گشته بنا سرای تو در کوی عاشقی
جان ها فدای نام تو آقا که صادقی

ای گشته خاک پای توام توتیای چشم
دیدار روی ماه تو ما را صفای چشم

گنجینه ی فضائلی و حجت خدا
هر «قال صادق(ع)» است گرانقدر چون طلا

دین زیر دِیْن مکتب آل محمد(ع) است
راه شما طریق رسیدن به ایزد است

از فقه جعفری است که دین زنده مانده است
ایمان و شور و شوق و یقین زنده مانده است

امروز اگر که شیعه و رهپوی احمدیم
مدیون «قال صادق(ع)» آل محمدیم

مولای ما که عالم هستی فدای تو
خوشبخت آن که آمده زیر لوای تو

ای تک تک کلام تو توحید باوری
تنها چراغ راه بشر فقه جعفری

بیت الحرامِ علم فقط سینه ی شماست
طوف حریم توست که بر درد ما دواست

بحرالعلوم هستی و کوه صداقتی
قرآن ناطقی و سراپا هدایتی

ای ترجمان «نور» رخ انور شما
آوای «تُفلِحُوا» رسد از منبر شما

تا «دیده» زیر پای شما جا گذاشتیم
بر بال جبرئیل امین پا گذاشتیم

دریای نور تشنه ی یک جرعه نور توست
عیسی غلام درگه و موسی به طور توست

ای سینه ی تو بحر گهر بار معرفت
سر تا به پا فضلیت و ایمان و منقبت

ما مست جام باده ی دستان صادقیم
مستیم و سرخوشیم و خداجو و عاشقیم

تا شیعیان زاده ی خیرالنساء(س) شدیم
ما سرخوشان باده ی قالوا بلی شدیم

میلاد باشکوه تو بر ما مبارک است
عید ولادت گل زهراء(س) مبارک است 

اما جواب او به من این یک کلام بود
یک جمله ای که عزّت هر خاص و عام بود

تقوا و زهد و کوشش و عفت تو را سزاست
عقبا طلب که خیر و سعادت در آن سراست



جمعه 00 مهر 30 | نظر بدهید

 

شعر ولادت حضرت محمد ص

از زمین تا آسمان امشب چراغانی شده
حضرت روح الامین گرم غزلخوانی شده
قدسیان را ورد لب الفاظ رحمانی شده
زینت عرش برین آیات قرآنی شده

می رسد از راه امشب رحمه للعالمین
تا که گلباران شود از آسمان ها تا زمین

مکه می نازد که هستم زادگاه مصطفی(ص)
ارتفاعم می رسد دیگر به عرش کبریا
پر بها تر خاک من از گوهر ناب و طلا
دارم از نام محمد(ص) این همه ارج و بها

می رسد از راه و دنیا را گلستان می کند
جسم بی روح بشر را او پر از جان می کند

 از شعاع نور او عالم منوّر می شود
کشتی نوح نبی را نیز لنگر می شود
بر تمام انبیاء مولا و سرور می شود
از قدومش عالم هستی معطّر می شود 

چهره ی زیبای او حُسن جهان آرا شده
یک گل است اما صفا بخش همه دنیا شده

از برای او خداوند آفرید افلاک را
با قدومش پر بها بنموده احمد(ص) خاک را
یاد او شادی ببخشد سینه ی غمناک را
در مقام او خدا فرموده است «لولاک» را

رحمه للعالمین و واسط فیض خداست
افتخار مسلمین است او و ختم الانبیاست

اوست احمد(ص) او برادر با علی مرتضاست
او ابوالزهراست او سوی سعادت رهنماست
او ابوالقاسم ستون خیمه ی آل عباست
جدّ مولا مهدی صاحب زمان (عج) روحی فداست 

معنی صبر و صلات و قبله ی اهل یقین
روز میلادش مبارک بر تمام مسلمین

ماهی دریا به یمن مقدم او شاد شد
آهوی صحرا به شوق آمد ز غم آزاد شد
طائر قدسی پر از شور و پر از فریاد شد
خانه ی دلهای اهل آسمان آباد شد

ذکر لب های ملائک نام ختم الانبیاست
نام زیبای محمد(ص) زینت عرش خداست

جان به قربانش که باشد رحمه للعالمین
علت ایجاد افلاک است آن مولای دین
اوست مولا و امیر قبله ی اهل یقین 
اوست تاج افتخار و آبروی مسلمین

نور باران شد به یمن مقدمش هفت آسمان
روز میلادش مبارک بر همه اهل جهان



جمعه 00 مهر 30 | نظر بدهید

 

رباعی برائت

1
ما شیعه ی حیدریم و با او یاریم
از ظلمت شب چه غصه، ما بیداریم

آنگونه که لبریز ولایت هستیم
از دشمن مرتضی علی(ع) بیزاریم
2
آنکس که به دخت مصطفی(ص) سیلی زد
بر روی علی مرتضی(ع) سیلی زد

ناموس خداست دختر پیغمبر(ص)
نامرد به ناموس خدا سیلی زد
3
لبریز ولایتیم، یارب شکرت
در کوی سعادتیم، یارب شکرت

از دشمن اهل بیت(ع)، ما بیزاریم
سرشار برائتیم، یارب شکرت
4
وقتی که دل حیدر(ع) و زهرا(س) شاد است
شیعه ز غم و درد و بلا  آزاد است

صد شکر دل شیعه پر از نور خداست
با یاری اهل بیت(ع) دل آباد است
5
گردیده دل حضرت پیغمبر(ص) شاد
زهرای بتول(س) و شوهرش حیدر(ع) شاد

ابتر همه دشمنان و کوثر زهراست
تاویل و بیان سوره ی کوثر شاد
6
 بر احمد(ص) و بر آل پیمبر(ص) صلوات
بر شیر خدا حیدر صفدر(ع) صلوات

بر دشمن اهل بیت(ع) لعن ابدی
بر ترجمه ی سوره ی کوثر صلوات
7
در صبح سپید می فرستم صلوات
با شوق و امید می فرستم صلوات

بر دشمن اهل بیت(ع)لعنت گویم
توفیق مزید می فرستم صلوات
8
این عید برائت است شکراً لله
هنگام صلابت است شکراً لله

امروز که خاندان عصمت(ع) شادند
نوروز ولایت است شکراً لله
9
ما شیعیان حضرت زهرای اطهریم
پویندگان راه علی(ع) و پیمبریم

عید برائت است و در این عید با شکوه
لبریز شور و رغبت و ایمان و باوریم
10
با لحن خوش و صوت رسا می گوئیم
 با شور و نشاط و همنوا می گوئیم

امروز که عید حضرت فاطمه(س) است
تبریک به اصحاب کساء(ع) می گوئیم
11
در مکّه و مشهدالرضا(ع) می گوئیم
هم در نجف و کرببلا می گوئیم

با شور و شعف به یمن این عید سعید
تبریک به آل مصطفی(ص) می گوئیم



جمعه 00 مهر 23 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin