اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

درد فراق

دانلود به روز ترین نسخه کتاب دیوان عشق

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (183)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (38)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (182)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (20)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (31)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (18)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (52)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (24)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (16)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (233)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (153)

سروده های دیگر (186)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 845581
بازدید امروز :45
بازدید دیروز : 80
تعداد کل پست ها : 1387

 

تک بیت های عاشورا


1

گر نیست در خیام حرم آب غم مخور
چشمان ماست در غم تو چشمه های خون
2
با کام تشنه کشته شدی در کنار شط
چشمان ما ز داغ تو شط العظیم شد
3
ای که در اوج عطش جنگ نمایان کردی
جان فدای لب خشکیده ی تو یا مولا
4
اول ته گودال و سپس بر سر نیزه
طی کزد سر تو چه نشیب و چه فرازی
5
چون شد هدف تیر سه شعبه گلوی تو
خندیدی و غرق غم و اندوه شدم من
6
پاشید ز هم گر چه سرت زیر سم اسب
اما به روی نیزه چه صبر و چه  قراری!
7
تو کشته شدی تا که ولایت شود احیا
ای واسطه ی فیض خدا آجرک الله
8
آن مرد ادب آب ننوشید ز دریا
ای منبع احسان و وفا دست مریزاد
9
از روی نیزه نغمه ی قرآن رسد به گوش
در پای نیزه می رود از هوش خواهری
10
دیشب بدون روی تو تاریک بود شهر
خاکستری شده است چرا روی ماه تو
11
در زیر تیغ و نیزه و شمشیر مانده ای
شن های داغ و سوزش گرما دگر چرا؟
12
اشکی به قدر چشمه ی زمزم بیاورید
تا روضه ی رقیه بخوانم برایتان
13
اشکی به قدر شط فرات آورید اگر
خواهید تا که روضه ی سقا بیان کنم
14
با لب تشنه شدی چون که ز دریا بیرون
همه ی اهل سما مات وفای تو شدند

 



چهارشنبه 00 مرداد 27 | نظر بدهید

 

علمدار عشق

به میدان روان شد علمدار عشق
که دل را سپارد به دلدار عشق
گل سرخ زیبای گلزار عشق
یل حیدر(ع) استاد و معمار عشق
کند بذل جان وقت ایثار عشق

ابوالفضل العباس(ع) یل بوتراب
شده قلبش از بهر طفلان کباب
روان سوی دریا شده با شتاب
پر است از امید و پر از اضطراب
که آیا به خیمه برد مشک آب

ابوالفضل(ع) که چون حیدر(ع) ثانی است
نگهبان آیات قرآنی است
دو چشمانش از غصه بارانی است
دلش مثل دریای طوفانی است
علی وار گرم رجز خوانی است

ابوالفضل (ع)که سرتا به پا باور است
حرم را نگهبان و آب آور است
برای یتیمان دو چشمش تر است
دمادم به فکر علی اصغر(ع) است
به کشتی دریای خون لنگر است

یل حیدر (ع) و پور ام البنین(س)
پر است از وفا و امید و یقین
دو چشمان او مقصد تیر کین
دو دستش جدا گشته آن مه جبین
بیفتاده بر خاک از صدر زین

ابوالفضل(ع) که باشد یل مرتضی(ع)
مدال شجاعت گرفت از خدا
شده قهرمان صف کربلا
به خون کرده در کربلا او شنا
سرش از بغل رفته بر نیزه ها

ندارد شبیه آن دلیر رشید
به راه خداوند گشته شهید
نماد وفا بود و عشق و امید
ز باغ شهادت دوصد خوشه چید
کسی در شجاعت شبیهش ندید

سرش روی نی همچو قرص قمر
به همراه این کاروان در سفر
شده زینب (س) از داغ او خون جگر
تن او به صحراست بی دست و سر
یتیمان تشنه همه دیده تر



دوشنبه 00 مرداد 25 | نظر

 

آرام جان

ای ساربان آهسته ران آرام جان جا مانده است
جسم عزیز فاطمه(س) در بیابان جا مانده است

ای ساربان آهسته ران در زیر پای اسب ها
اوراق پاره پاره ی اصل قرآن جا مانده است

جسم حسین(ع) از سر جدا افتاده بر روی زمین
یعنی که جان زینب(س) از این کاروان جا مانده است

راس حسین بر نیزه و جسمش روی شن های داغ
ای ساربان آهسته ران جان جهان جا مانده است

شد از بغل بر نیزه ای راس ابوالفضل(ع) رشید
در کربلا اما تن این قهرمان جا مانده است

کوچکترین سر روی نی راس علی اصغر(ع) است
در کربلا اما تن این جان جان جا مانده است

اکبر(ع) سرش بر روی نی، شد همسفر با کاروان
جسم به خون غلتیده ی رعنا جوان جا مانده است

راس حسین(ع) بر روی نی قرآن تلاوت می کند
وقت نماز است ای خدا اما اذان جا مانده است

آمد به بالین حسین(ع) ام ابیها فاطمه(س)
اما کنار قتلگه آن قد کمان جا مانده است

یک چشم شیعه گشته اشک ، چشم دگر گردیده خون
ای وای من در کربلا اشک روان جا مانده است

در مجلس بزم یزید آزرده شد لبهای یار
بر روی لبهای حسین(ع) از خیزران جا مانده است

شد کاروان غصه ها راهی سوی شام بلا
تا روز رستاخیز هم آه و فغان جا مانده است



شنبه 00 مرداد 23 | نظر

 

امام عاشقان

چشمه چشمه می جوشد اشک مادرت مولا
در عزای تو سوزد قلب خواهرت مولا

بسکه بر تنت خورده تیر و نیزه و شمشیر
چشمه چشمه می جوشد خون اطهرت مولا

از خون عزیزانت شد زمین ز خون رنگین 
پاشیده در این صحرا خون لشکرت مولا

پاره پاره گردیده حلقوم علی اصغر(ع)
تا به آسمان پاشید خون اصغرت مولا

یک طرف علمدارت نقش بر زمین گشته
یک طرف به روی خاک نعش اکبرت مولا

چون سر تو را آقا تشنه لب جدا کردند
ناله می کند دریا بهر حنجرت مولا

روی خاک افتاده نعش لاله گون تو
شیهه می کشد اسبی روی پیکرت مولا

می رسد به گوش آقا نغمه ی حجاز تو
گشته قاری قرآن روی نی سرت مولا

حج نا تمام تو حج اکمل است آقا
رمز و راز ها دارد حج آخرت مولا

چون که با لب تشنه شد برون ز شط سقا
گشته عالمی حیران از برادرت مولا

راس تو به روی نی شد روانه سوی شام
پای نیزه خون می ریخت چشم دخترت مولا

ای تو الگوی ایمان، ای تو اسوه ی تقوا
جان فدا نمودی در راه باورت مولا

تو ستون اسلامی، بی تو دین فرو ریزد
تا ابد بمان محکم پشت سنگرت مولا



چهارشنبه 00 مرداد 20 | نظر

 

دلدادگان حسین علیه السلام

بی سر و سامان حسینیم ما 
دست به دامان حسینیم ما

شد دل ما بسته به زلف حسین(ع)
عاشق و ویران حسینیم ما

تربت او برده دل و جان ما
شمع شبستان حسینیم ما

هستی ما باد فدای حسین(ع)
بر سر پیمان حسینیم ما

آمده تیری به مصاف تنش
محو دو چشمان حسینیم ما

مانده تن او روی شن های داغ
زار و پریشان حسینیم ما

در دم آخر کسی آبش نداد
تشنه و عطشان حسینیم ما

قاری قرآن شده بالای نی
شیعه ی قرآن حسینیم ما

ورد لب ماست فقط یاحسین(ع)
بلبل بستان حسینیم ما

نوحه گر و سینه زنان از غم
پیکر عریان حسینیم ما

در ره دین داده همه هست خویش
واله و حیران حسینیم ما

تا به صف حشر بریزیم اشک
یکسره گریان حسینیم ما



دوشنبه 00 مرداد 18 | نظر

 

واقعه مباهله

رسول الله(ص) آورده است با خود کل قرآن را
تمام اهل بیت(ع) خویش یعنی نور چشمان را

تمام لشکر حق، «پنج تن» عازم به میدانند
صفا بخشیده اند این پنج تن پهنای میدان را

سپاه کشور اسلام و سربازان راه دین
لباس رزمشان بر تن، تماشا کن دلیران را

علمدارش علی(ع)، فرمانده لشکر رسول الله(ص)
خدا هم حامی است آن لشکر و آن تیپ و گردان را

حسین(ع) است و حسن(ع) با مادر خود حضرت زهرا(س)
که سربازان اسلام و ستون هستند ایمان را

به میدان آمدند این پنج نور لشکر اسلام
که هر یک بود صد لشکر، خدای حیِّ سبحان را

محمد(ص) با خودش آورده محبوب دل خود را
همان آل عبا(ع)، یعنی که انواری درخشان را

به میدان شد روانه لشکری از پای تا سر نور
هراس افکنده در دلها مسیحی های نجران را

به یک اخمش امیر المؤمنین شیر خدا حیدر(ع)
ز هم پاشید از اصحاب شیطان جمله ارکان را

به نص آیه قرآن شده حزب خدا پیروز
در این عرصه تماشا کن شکست حزب شیطان را

خدا را شکر پیروزی نصیب اهل ایمان شد
خدا یک بار دیگر کرد یاری حق پرستان را

مسلمانان عالم سخت محتاج مدد هستند
به حق پنج تن یارب مدد فرما مسلمان را



چهارشنبه 00 مرداد 13 | نظر

 

واقعه غدیر خم

این خطاب آمد ز رب العالمین
ای رسول صادق القول و امین

آنچه را از آسمان آمد فرو
در غدیر خم تو با مردم بگو

گر در این ابلاغ کوتاهی کنی
عالمی را غرق گمراهی کنی

طبق فرمان خدای بی نیاز
خطبه ای را خواند با سوز و گداز

گفت: پیغمبر(ص) الا ای مسلمین
آیه ای آورده جبریل امین

هست ابلاغ رسالت شرح آن
با شما بگذارم آن را در میان

اهل عالم این علی(ع) بر من اخیّ است
من نبی اللهم او من را وصیّ است

این علی(ع) باشد امیرالمؤمنین
هم وزیرم باشد و هم جانشین

اوست چون هارون به موسای نبیّ
من نبی ام، جانشین من علی(ع) 

بر اساس نص قرآن کریم
امر فرموده خداوند رحیم

تا بگویم جانشین من علی(ع) است
بر تمام اهل عالم او ولیّ است

او که می خواهد بپردازد زکات
بذل انگشتر کند وقت صلات 

در تمام عصرها در هر دیار
او به مردم هست صاحب اختیار

او اولی الامر است است بر اهل جهان
واجب است از او اطاعت هر زمان

هر که نا فرمانی از  حیدر(ع) کند
دشمنی با شخص پیغمبر کند

آن که در تحت لوای مرتضاست
در حقیقت تابع امر خداست

هر چه من علم از خدا آموختم
علم خود بر مرتضی(ع) آموختم 

اولین مؤمن به الله و رسول(ع)
این علی(ع) بوده است و همتایش بتول(س)

در ره حق او فداکاری کند
این علی(ع) از حق طرفداری کند

او امام است و ولیّ مؤمنین
مقتدا و پیشوای متقین

این علی (ع) باشد امام ممتحن
بعد من افضل تر از هر مرد و زن

دشمنان او یکایک کافرند
مورد لعن خدای داورند

آگه از اسرار این قرآن علی(ع) است
عادل است و معنی میزان علی(ع) است

این محمد(ص) هر که را پیغمبر است
این علی(ع) او را امام و رهبر است

چون امام ما چنین ممتاز شد
یا علی(ع) گفتیم و عشق آغاز شد



سه شنبه 00 مرداد 5 | نظر

 

عید ولایت

از مرد و زن، تمام صغیر و کبیرها
چشم جهانیان به ید بی نظیرها

از بهر ثبت واقعه جمله قلم به دست
آماده اند عده ای از سر دبیرها

جمعند زائران خانه ی الله دور هم
از کودک و جوان و میانسال و پیرها

اینجا محل واقعه یعنی غدیر خم
شد تاج افتخار تمام غدیرها

با امر حق امیر امیران شود علی(ع)
یعنی علی(ع) است مایه ی فخر امیرها

منصوب شد علی(ع) به وزیری مصطفی(ص)
تا خادمش شوند تمام وزیرها

او شد ولیّ که یاور درماندگان شود
یاری کند یتیم و اسیر و فقیرها

در سایه ی حکومت او می شود عزیز
هرجا که هست خوار و ضعیف و حقیرها

تبریک گوی او همه ی اهل عالمند
کردند با علی(ع) همه بیعت، کثیرها

از نای او نوای اناالحق رسد به گوش
تسلیم امر او همه ی خوش ضمیرها

آید به گوش نغمه ی شادی از آسمان
هستند همنوای ملائک نفیرها

اهریمنان اگر بگذارند می شود 
سرسبز با دو دست شریفش کویرها

تبریک، شیعه عید ولایت رسیده است
مولای ما علی(ع) است به یمن غدیر ها



سه شنبه 00 مرداد 5 | نظر بدهید

 

شعر ولادت امام هادی علیه السلام

کوچه کوچه جهان چراغان شد
آسمان ها ستاره باران شد

همه دلهای شیعیان شد شاد
ذکر لب آیه های قرآن شد

غصه ها بسته اند بار سفر
لب هر غصه دار خندان شد

آمد از راه حضرت هادی(ع)
گل رویش صفای بستان شد

درد دیگر نمانده در عالم
آمد و رنج و غصه درمان شد

نور رویش رقیب شمس و قمر
ماه مبهوت و شمس حیران شد

حاصل صبر نیست غیر ظفر
رفت دی نوبت بهاران شد

گل بی خار حضرت هادی(ع)
خاری اندر دو چشم شیطان شد

شمس تابان و ماه رخسارش
روشنی بخش راه انسان شد

رفت تاریکی از دل انسان
به عوض نور عشق مهمان شد

پیر با عشق او جوان گردید
عشق سرمایه ی جوانان شد

شیعیان شادمان از این میلاد
وقت شادی هر مسلمان دشد



یکشنبه 00 مرداد 3 | نظر بدهید

 

عید قربان

عید اضحی و عید قربان است
جشن تسلیم اهل ایمان است

عید الله اکبر است این عید
عشق حنجر به خنجر است این عید

جشن «سر» دادن است در ره یار
سر تسلیم و محضر دلدار

عید بشکستن بت نفس است
عید آنکس که خویشتن بشکست

بت خود را اگر که بشکستی
در حقیقت تو بت شکن هستی

چون که بشکسته بود ابراهیم(ع)
بت سنگی زمان عهد قدیم

هاتفی گفتش آی ابراهیم(ع)
آمده این ندا ز رب عظیم

گر که خواهی خدای سبحان را
تو فدا کن به راه او جان را

گفت جانم فدای رب ودود
جان من را بگیر خیلی زود

گفت او را جناب جبرائیل(ع)
هست منظور دوست اسماعیل(ع)

دل ببرّ و ببر سر او را
تا که راضی کنی ز خود هو را

گفت امر خداست بسم الله
گر خدایم رضاست بسم الله

این ندا آمد از خدا ناگه
صبر کن تا تو را کنم آگه

تو که یک عبد سر به فرمانی
گوسفندی نمای قربانی

تو مکن پور خویش را قربان
که خدای تو می کند جبران

به بدیل ذبیحت ابراهیم(ع)
هست در پیش روی ذبح عظیم

کرد پرسش که ذبح عظمی چیست؟
چه کسی کشته می شود او کیست؟

گفت: او میوه ی دل زهراست
حاصل ازدواج دو دریاست

با لب تشنه کشته خواهد شد
بر تنش نیزه پشته خواهد شد

سر او از قفا بریده شود
خون او بر زمین چکیده شود

تن او فرش خاک می گردد
جسم او چاک چاک می گردد

سر او روی نیزه راهی شام
تنش عریان به روی خاک، امام

اسبها بر تنش دوان گردند
اشک ها در غمش روان گردند

خاندانش اسیر بند ستم
راهی شام گشته اهل حرم

این نوامیس اوست در انظار
مو پریشان میانه ی بازار

کودکانش برهنه پا روی خاک
همه آزرده گشته از خاشاک

غم و اندوه و رنج بی پایان
می رسد بر قبیله ی آنان

داغ او آتشین و سوزان است
دیده ها چشمه های جوشان است

سوخت از داغ و درد ابراهیم(ع)
گفت: جانم فدای ذبح عظیم



دوشنبه 00 تیر 28 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin