سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنچانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

سالگرد تخریب بقیع

کتاب دیوان عشق

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (92)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (174)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (35)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (168)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (11)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (17)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (28)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (15)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (49)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (21)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (13)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (23)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (224)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (141)

سروده های دیگر (156)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 790302
بازدید امروز :75
بازدید دیروز : 116
تعداد کل پست ها : 1280

 

ظهر عطش

مست از جام بلا گر که سلیمان بشود
عالمی از عملش واله و حیران بشود

هر که شد با خبر از قافله و ظهر عطش
سینه اش مرکز اندوه فراوان بشود

ماجرا را بدهد شرح اگر راوی غم
 چشمه ی چشم یکی چشمه ی جوشان بشود

پای اطفال اگر سوخت به روی شن داغ
 مرهم سوختگی خار مغیلان بشود

آسمان بخل اگر کرد و نیامد باران
لاجرم اشک یتیم است که باران بشود

سخت سخت است اگر راس پر از خون پدر
کنج ویرانه به یک غمزده مهمان بشود

زخم تن یک طرف و زخم زبان سوی دگر
زخم سخت است که همراه نمکدان بشود

در ره دوست اگر رنج و بلا دید کسی
گل بروید به روی زخم و گلستان بشود

دین شود زنده اگر  دختر احیاگر دین
شود افشاگر صد راز و سخنران بشود  

چه خوش است آن که خطا کار سعادت جوید
نادم از کزده ی خود گشته پشیمان بشود

پدری قامت فرزند رشیدش بیند
این پسر وای اگر راهی میدان بشود

بذل جان در ره جانان چقدر شیرین است
آن که جان داده به جانان خوش و خندان بشود

عجیبی نیست اگر پاره شود قرانی
عجب این است سری قاری قران بشود

مرده آن است که جان در ره جانان ندهد
زنده باد آن که دهد جان، که همه جان بشود

قدسیان بزم عزا کرده به پا در ملکوت
ساکن ارض و سما دیده ی گریان بشود

در ره باور خود هستی خود را بخشید
تا که با دادن جان الگوی انسان بشود

مظهر باور و ایمان و یقین است حسین(ع)
چه خوشا آن که کسی مظهر ایمان بشود



چهارشنبه 95 مهر 14 | نظر

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin