سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنچانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

سلامی و کلامی

کتاب دیوان عشق

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (92)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (174)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (35)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (168)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (11)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (17)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (28)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (15)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (49)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (21)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (13)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (23)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (224)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (141)

سروده های دیگر (157)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 791871
بازدید امروز :169
بازدید دیروز : 464
تعداد کل پست ها : 1281

 

یخ زد

زمین چوآتش سوزان ولی زمان یخ زد
به ظهر حادثه تاریخ این جهان یخ زد

صدای العطش از نای کودکان برخاست
فرات و دجله بخشکید و نهروان یخ زد

   علی اصغر شش ماهه روی دست پدر
و قلب سنگ تر از سنگ دشمنان یخ زد

به زیر سم ستوران تن امام شهید
و قلب خواهر زاری که ناگهان یخ زد

به گوش می رسد آوای قاری قران
ولی چه سود که گوش یزیدیان یخ زد

سری به نیزه و زلفی که باد می لرزاند
و خاطرات که در ذهن کودکان یخ زد

یتیم ناقه سوار و اسیر بند عدو
ز ناقه نقش زمین گشت و ساربان یخ زد

رقیه را مزنیدش مگر فدک دارد
میان بغض گلو گیر او فغان یخ زد

ز بس که طعنه شنیدند از اهالی شام
زغصه قلب همه کاروانیان یخ زد

زمینیان همه غمگین و داغدار و ملول
و عرش رنگ عزا – بغض عرشیان یخ زد

به غنچه ی لب قاری عدو چو می زد چوب
ز شرم با غم و اندوه خیزران یخ زد

رقیه بود و خرابه – سر بریده ی باب
و نیمه های شبی را که کاروان یخ زد

ز چشم آل رسول است سیل خون جاری
تعجب است چرا چشم آسمان یخ زد

ز بس که سوخت دل و دیده اشک غم بارید
ردیف و قافیه هایم در این میان یخ زد



یکشنبه 92 آبان 19 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin