سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنچانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

سلامی و کلامی

کتاب دیوان عشق

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (92)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (174)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (35)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (168)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (11)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (17)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (28)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (15)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (49)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (21)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (13)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (23)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (224)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (141)

سروده های دیگر (157)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 793725
بازدید امروز :11
بازدید دیروز : 116
تعداد کل پست ها : 1281

 

و فدیناه بذبح عظیم

گفت ابراهیم(ع) روزی با خدا
ای توباقی و همه عالم فنا

هستی از حال دل من باخبر
خوب میدانی چه دارم در نظر

کاش من آن روز در نقش پدر
می بریدم گوش تا گوش پسر

تا دلم از داغ اسماعیل(ع) خویش
روز و شب در غصه بود و ریش ریش

تا بگیرم از تو با این انتخاب
اجر و مزدی بی شمار و بی حساب

در جواب او خدا پرسید از او
ای دل تو پاک چون آب وضو

از همه محبوب تر نزد تو کیست؟
اندکی اندیشه کن این عشق چیست؟

گفت: دل لبریز حب احمد(ص) است
آن که محبوب خدای سرمد است

بار دیگر گفتش او را کردگار
غم مخور زیرا تو هستی رستگار

ای تو با من یار از عهد کهن
پرسشی دارم بگو پاسخ به من

هست اسماعیل(ع) تو محبوب تر؟
یا که آل مصطفی (ص) خیر البشر؟

گفت: این عالم همه حیران او
صد چو اسماعیل(ع) من قربان او

گفت: با او آن زمان پروردگار
ای رسول و ای امام آشکار

مرگ اسماعیل(ع) مجنونت کند
راهی صحرا و هامونت کند

دیدگانت را کند لبریز خون
غصه روی غصه ات گردد فزون

غم مخور داغی فراوان پیش روست
سینه پر خون، چشم گریان پیش روست

ظهر عاشورا به دشت کربلا
کشته گردد نور چشم مصطفی(ص)

سر جدا می گردد از جسم حسین(ع)
اشک غم جاری نما از هر دو عین

از سما غم از زمین جوشد عزا
روز عاشورا بلا بعد از بلا

فصل بی آبی فرا خواهد رسید
جای آب از ابر خون خواهد چکید

شط اگر هم معنی صحرا شود
دامنی هم می شود دریا شود!

کربلا صحرای محشر می شود
تیر در حلقوم اصغر(ع) می شود

پای اطفال حرم بر روی خار
چشمشان از غصه و غم اشکبار

قطعه قطعه، پاره پاره، چاک چاک
جسم هفتاد و دو تن بر روی خاک

دامنی پرخون، دلی لبریز غم
خواهری ریزد به سر خاک ستم

پیکری سر تا به پا پر خون شده
زیر نیزه از جفا مدفون شده

کوچه کوچه جمله را بسته به بند
 آل طه را اسارت می برند

ماه را بالای نیزه می برند
پای نیزه ناله ی طفلی بلند

راس هفتاد و دو تن بالای نی
تا چهل منزل نماید راه طی

چون که سرها سنگ باران می شود
طعنه ی دشمن فراوان می شود

کاروانی راهی بزم شراب
دل پر از خون سینه ای پر التهاب

ظلمت و شب، آن سر از جنس نور
فرش؟ خاکستر ، مکان؟ کنج تنور

تازیانه سهم اطفال اسیر
پا برهنه روی خاشاک کثیر

چون که ابراهیم (ع)بشنید این سخن
پاره کرد از غصه در تن پیرهن

هر دو چشمش گشت از غم پر زخون
سوخت سرتا پایش اما از درون

جانش از غم ناگهان بر لب رسید
قامتش در زیر بار غم خمید

آمدش پیغام از پروردگار
ای غمین و داغدار و غصه دار

شد به ما واجب ز تو تجلیل را
پس خریدیم از تو اسماعیل(ع) را

در عوض باید کند رب کریم
جای اسماعیل(ع) یک ذبح عظیم

وعده ی ما کربلا، ذبح حسین(ع)
تا همه عالم شود در شور و شین



یکشنبه 94 مهر 26 | نظر

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin