سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

امام کیست؟

انتظار

مصداق صراط المستقیم

وابتغو الیه الوسیله

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (177)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (38)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (19)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (17)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (23)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (15)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (230)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (153)

سروده های دیگر (178)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 833906
بازدید امروز :195
بازدید دیروز : 207
تعداد کل پست ها : 1356

 

مردم خواب آلود

مردمی که به خواب خوش هستند رخ مهتاب را نمی بینند
بین دریا سوار بر قایق این همه آب را نمی بینند

یادشان می رود مسلمانند رهبر و مقتدایشان چه کسی است
چشمشان بسته مانده و هرگز دست ارباب را نمی بینند

قدر زر زرشناس می داند همگان قدر زر نمی دانند
آن جماعت که غرق در خوابند دُرّ نایاب را نمی بینند

دوست و دشمن، آشنا و غریب، فرق چندان برایشان نکند
همه باشد برایشان یکسان، لطف احباب را نمی بینند

آن جماعت که خواب آلودند سنگ خارا برایشان کافی است
اختلافات سنگ خارا و گوهر ناب را نمی بینند

دیده ی دل اگر که باشد کور، نیمه شب بین مسجد کوفه
سوز راز و نیاز حیدر(ع) در کنج محراب را نمی بینند

دیده ها بسته، شهر خواب آلود، همه جا در سکوت و آرامش
مردم کوچه های خواب آلود جنگ احزاب را نمی بینند



دوشنبه 02 اسفند 28 | نظر بدهید

 

نو روز

سال نو شد ولی افسوس که دل شاد نشد 
دل ما غمزدگان از غمی آزاد نشد

باز هم ماند به در چشم همه عالمیان
خبری باز هم از علت ایجاد نشد

استعانت ز خدا خواسته بودیم اما
از خداوند برای فَرَج امداد نشد

شاد هستند همه اهل سماوات ولی
هیچ از مردم غمگین زمین یاد نشد

حال ما هست خراب از غم هجران حبیب
حال ویرانه ی ما باز هم آباد نشد

دل گرفتار به دام رخ صیاد شده است
مرغی اینگونه اسیر رخ صیاد نشد

دوری از یار جفائیست که از ما سر زد
که به ما از طرف یار که بیداد نشد

نیست نوروز که بر غمزده روز است از نو 
سال نو شد ولی افسوس که دل شاد



یکشنبه 02 اسفند 27 | نظر بدهید

 

زیارت امام زمان عج

السّلام ای امام و حقّ مبین

 که پر از باوری و علم و یقین


زندگی بخش مؤمنان هستی

 دشمن کفر و کافران هستی


حق پرستی و مهدی اممی

جامع العلم و جامع الکلمی


چون خدایت رحیم و غفار است

یاوران تو را مددکار است


عبد هستی و حجت المعبود

کلماتت کلمت المحمود


دوستانت عزیز و با عزّت

دشمنانت ذلیل و در ذلّت


وارث جمله انبیایی تو

خلف خیر اوصیایی تو


کیستی؟ قائمی و منتظَری

عادلی تو، تو عدل مُشتَهَری


ای تو شمشیر برکشیده شده

ماه رخشان و نور دیده شده


شمس تابان تویی و بدر تمام

خرّمی بخش مردم و ایّام


کیستی؟ سیف و صاحب صمصام

حیدر(ع)  دیگری و فالق هام


السّلام ای که دین ماثوری

ای کتابی که پاک و مسطوری


تو به هرجا بقیت اللهی

تو به هر بنده حجت اللهی


انبیاء را تویی امانت دار

اصفیاء را تو صاحب آثار


تو اولی الامری و امین خدا

حجت الله و جانشین خدا


وعده ی حق به اهل دنیایی

جامع گفته های زیبایی


با تو دنیا پر ز عدالت و داد

مؤمنین از غم و بلا آزاد 


می دهم من گواهی ای مولا

تو و اجداد تو به هر دو سرا


 شیعه را یار و مقتدا هستید

سرپرستید و رهنما هستید


ای که محبوب قلب زهرایی

 ببر از من به حق تمنایی


هست اصلاح کار یک خواهش

رفع حاجات و بعد آمرزش


ای خدا تو رحیم و غفاری

مؤمنان را تو یار و غمخواری


بفرست ای خدای عالمیان

حجتت را درود بی پایان


حجتت اوست در تمام بلاد

تا کند اهل این جهان ارشاد


اوست قائم به عدلِ تو مولا

اوست فائز به امرِ تو آقا


سرپرست است مؤمنین را او

می کند نیست کافرین را او


روشنی بخش هر چه تاریکی است

غیر تو فوق او که نوری نیست


سخنش پند و حکمت نیکو

چشم بینای توست الحق او


نگران است و بیم ناک بشر

هادی و ناجی است و نور بصر


شد قبای خلافتش بر تن

تا جهان را کند چو یک گلشن


گیرد او انتقام هر مظلوم

بزداید غم از دل مغموم


صلوات خدای بی همتا

به گل باغ حضرت زهرا(س)


و به اجداد او درود خدا

که همه رهبرند و راهنما


تا طلوع کواکب و قمری

تا درختان دهند برگ و بری


تا شب و روز گرد هم بدوند

قمریان تا ترانه سر بدهند


نفعمان ده ز لطف و احسانش 

راهمان ده به جمع یارانش


در گروهش نما مرا منظور

و به زیر لوای او محشور


این دعا را تو استجابت کن

شیعه را غرق در سعادت کن



پنج شنبه 02 اسفند 3 | نظر بدهید

 

شعر میلاد امام سجاد علیه السلام

زینت عابدین سلام علیک

قبله ی متقین سلام علیک

پسر ثانی حسینی(ع) تو
شیعه را همچو نور عینی تو

یادگار امام عاشورا
قدم تو به روی دیده ی ما

ای چراغ هدایت انسان
شرح و تفسیر و معنی قرآن

مونس تو خدای بی همتا
ورد لب های تو دعا و ثنا

ای تو دلبند سید الشهداء(ع)
از تو خرسند سید الشهداء(ع)

تو منّور شبیه خورشیدی
پای تا سر کتاب توحیدی

در رگت جاری است خون حسین(ع)
طیّب و طاهری و نور دو عین

ای عبادت گرفته روح از تو
ناجی خلق گشته نوح از تو

ذکر تسبیح توست روح افزا
که تویی یادگار آل عبا(ع)

زینت عرش کردگاری تو
ما گداییم و شهریاری تو

ای مقامت مقام ابراهیم
ذاکرانت مسیح و نوح و کلیم

تو فروغ حقیقت و دینی
شرح طه و طور و یاسینی

تو جگر گوشه ی نبیّ(ص) هستی
نوه ی مرتضی علی(ع) هستی

هر کجا می رویم صحبت توست
همه دل ها پر از محبت توست

تو که مصداقی از تولایی
به سر شیعه تاج و مولایی

تو به آیات وحی معنایی
میوه ی قلب و جان زهرایی

پای تا سر کرامت و فضلی
ترجمان عدالت و عدلی

بال پرواز هر دعایی تو
واسط رحمت خدایی تو

تو به اسرار وحی آگاهی
مثل حیدر(ع) تو حجت اللهی

ای که سجاده را تویی زینت
حضرت حقّ نموده تحسینت

تو پر از شور و علم و معرفتی
تو علی(ع) هستی و علی(ع) صفتی

مقدم تو مبارک و میمون
فوز و پیروزی تو روز افزون

دم به دم در تمامی اوقات 
به تو و خاندان تو صلوات



چهارشنبه 02 بهمن 25 | نظر بدهید

 

شعر میلاد حضرت ابوالفضل علیه السلامر

آسمان جلوه دارد از مهتاب

در زمین عکس ماه اندر آب
با دو صد رسم و شیوه و آداب
می برد دل ز حضرت ارباب

چشم بگشوده بر جهان پسری
قمر ناب و بحر پر گهری
صاحب دستهای پر هنری
قد رعنا و بینش و بصری

یل ام البنین و یار حسین(ع)
مایه ی عزّ و افتخار حسین(ع)
او قرار است و بی قرار حسین(ع)
از سر شوق جان نثار حسین(ع)

گلی از گلشن ولایت اوست
حیدر ثانی شجاعت اوست
رهنمای ره سعادت اوست
شرزه شیر پر از صلابت اوست

قمر آسمان ایمان است
ذکر تسبیح حق پرستان است
تاج سرهای شیر مردان است
پای بند به عهد و پیمان است

او ابوالفضل(ع) زینب کبراست
معدن دین و باور و تقواست
پسر حیدر(ع) و یل زهراست
بَطَل و قهرمان عاشوراست

اوست عباس حیدر(ع) کرار
او ندارد نظیر در پیکار
اسوه ی جود و بخشش و ایثار
اوست زیباترین گل گلزار

اوست تسلیم امر مولایش
عالَمی مات این تولایش
ماه محو جمال و سیمایش
سرو تسلیم قد رعنایش

بوسه بر دست او زده حیدر(ع)
صورتش ماه و چشم ها اختر
دستهایش به فُلک دین لنگر
برده حتی دل از علی اصغر(ع)

این پسر نور عین فاطمه(س) است
او نصیر حسین(ع) فاطمه(س) است
تا ابد زیر دِیْن فاطمه(س) است
مایه ی فخر و زِیْن فاطمه(س) است

وارث اقتدار حیدر(ع) اوست
مایه ی افتخار حیدر(ع) اوست
بی گمان ذوالفقار حیدر(ع) اوست
خلف و یادگار حیدر(ع) اوست

در ادب بی رقیب و بی همتاست
پاسدار خیام کرب و بلاست
نام ایشان قرینه با دریاست
شافع ما به محشر کبراست

اشک چشمان اوست آب حیات
خورده نامش گره به شط فرات
اوست لنگر برای فُلک نجات
به بلندای قامتش صلوات



سه شنبه 02 بهمن 24 | نظر بدهید

 

شعر ولادت امام حسین علیه السلام

بگشوده دیده بر جهان دلبند زهرا(س)

روئیده بر لب غنچه ی لبخند زهرا(س)

زهرا(س) و حیدر(ع) محو سیمای حسینند
افلاکیان گرم تماشای حسینند

دارد محمد(ص) در بغل یک ماه زیبا
روح الامین مات گل زیبای زهرا(س)

این نو گل زیبا به حق نامش حسین(ع) است
این نور رب المشرقین و مغربین است

فُلک نجات است او و مصباح هدایت
ما را نماید رهنمون سوی سعادت

سرمایه ی ما شیعیان نام حسین(ع) است
دین حقیقی دین اسلام حسین(ع) است

شمس هدایت تا قیامت می درخشد
تا راه خوشبختی ما را نور بخشد

لبهای خشک او همان آب حیات است
شوق حیات شیعیان بعد از ممات است

از مقدم او انبیاء غرق سرورند
لبریز شور و شادی و شعر و شعورند

باشد نبی(ص) محو تماشای حسینش
چشمش شده روشن به سیمای حسینش

آن کودک یک روزه ی خوش قد و قامت
هنگام قد قامت کند بر پا قیامت

سر تا به پا، پا تا به سر پیغمبر است او
نامش حسین(ع) امّا علی(ع) دیگر است او

مؤمن بدون مِهر او ایمان ندارد
اسلام بی او مصحف قرآن ندارد

ما را محبِّ او و یارانش نوشتند
با مِهر روی او گِل ما را سرشتند

شرح و بیان و معنی ام الکتاب است
همچون علی(ع) او شافع روز حساب است

آشفته ی مویش تمام شیعیانند
سرگشته ی کویش تمام مؤمنانند

در خانه ی دل دارد او جا تا قیامت
داریم از او امید امداد و شفاعت

ذکر مناجات امیرالمؤمنین(ع) اوست
بیت الحرام و قبله ی اهل یقین اوست

شرح همه آیات قرآن مبین اوست
فرزند حیدر(ع)، مقتدای متقین اوست

عرش خدا در مقدم او شد چراغان
روح الامین دارد به لب آیات قرآن

بخشیده زینت نام او عرش خدا را
مدهوش کرده ماهِ رویش اولیا را

او واسط فیض خدای مهربان است
در روز محشر بر سرِ ما سایبان است

روح ملائک روز و شب پروانه ی اوست
قلب همه خوبان عالم خانه ی اوست

نام حسین(ع) تسبیح هر روز و شب ماست
خنده به یمن مقدم او بر لب ماست



یکشنبه 02 بهمن 22 | نظر بدهید

 

شعر عید سعید مبعث

آغاز وحی و عید رسالت مبارک است

عید رسول و عید هدایت مبارک است

فصل خزان گذشت و بهار آمد ای بشر
مژده که شب گذشت و شده موقع سحر

بشنو به گوش جان خود آوای وحی را
بشنو که حق به آدمیان می دهد ندا 

اقرأ و ربک ای همه پاکی همه صفا
ای انتخاب ناب خداوند، مصطفی

اقرأ و ربک ای که شدی انتخاب حقّ
اقرأ بخوان به صوت رسایت کتاب حق

امر خداست لب به سخن باز کن بخوان
مشتاق نغمه های تواند اهل آسمان

ای آفتاب حسن ز مکه طلوع کن 
قلب بشر قرار ندارد شروع کن

اقرأ بخوان سعادت انسان به دست توست
خلق جهان به عشق تو و ناز شست توست

اقرأ بخوان برادر روح الامین تویی
اقرأ بخوان که رحمت للعالمین تویی

قبل از وجود عالم هستی تو بوده ای
تو اولین کسی که خدا را ستوده ای

اقرأ بخوان و دلبری از جبرئیل کن
مهمانمان به جرعه ای از سلسبیل کن

ذکر لب ملائکة الله احمد(ص) است
تسبیح شمس و ورد لب ماه احمد(ص) است

ای انتخاب ویژه ی حق انقلاب کن
بت های ظلم و جور و جفا را خراب کن

بگشای لب که نغمه ی قرآنم آرزوست 
بگشای لب که خیر فراوانم آرزوست

تو انتخاب اولی و آخرین رسول
تو با علی(ع) برادری و کوثرت بتول(س)

ای جمله انبیاء همگی شیعیان تو
باشند اولیاء همگی رهروان تو

تو برترین سفیر خدایی و احمدی
پیوسته گرم حمد و ثنایی، محمدی

زیباترین غزل تویی ای شعر ناب حق
حق انتخاب توست، تو هم انتخاب حق

با نغمه ی حجاز بخوان آیه های وحی
با صوت دلنواز بخوان آیه های وحی

بر قله ی کمال بشر رد پای توست
در اهتزاز بر سر قله لوای توست

ای شاهد رسالت تو حضرت علی(ع)
باشد تو را وزیر و خدا راست او ولیّ

تو شهر علم هستی و او باب شهر علم
تو مظهر سخاوت و او شهره شد به حلم

قرآن کتاب وحی خدا ثقل اکبر است
حیدر(ع) کتاب ناطق تو ثقل اصغر است

شکر خدا که رهبری و رهنمای ما 
قرآن و اهل بیت(ع) تو هم مقتدای ما



سه شنبه 02 بهمن 17 | نظر بدهید

 

شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

به شاخه ی گل احساس من تبر می زد

مرا کتک همه شب تا خود سحر می زد

همیشه وقت مناجات و وقت راز و نیاز
به جان خسته من بیشتر شرر می زد

درون سینه گمانم که داشت کینه و بغض
که ظالمانه به پهلو و دست و سر می زد 

تمام همت دشمن ستمگری می بود
گمان مبر که مرا نرم و مختصر می زد

اگر که نام علی(ع) می شنید از لب من
ز روی کینه مرا هر چه بیشتر می زد

نکرده بودم اگر چه خطا و عصیانی
ز روی خشم و حسد بر سرم تشر می زد

اسیر بند ستم بودم و مرا دشمن
هزار زخم زبان نیز بر جگر می زد

به زعم خویش از این ظلم بیکران بر من
به حق پرستی و قرآن و دین ضرر می زد



یکشنبه 02 بهمن 15 | نظر بدهید

 

اسوه صبر

زینب(س) است این زن که صدها موج طوفان دیده است

زینب(س) است این زن که رنج و غم فراوان دیده است

دیده هم در خون شناور جسم عریان حسین(ع)
هم روی نیزه سر خورشید تابان دیده است

بوسه زد او بر رگ گردن میان قتله گاه
او برادر را به خون خویش غلطان دیده است

قلب او لبریز اندوه و عزا و ماتم است
پاره پیکر ها روی خاک بیابان دیده است

اسوه ی صبر است این بانو که رفت از این جهان
صبر او را عالمی در شام ویران دیده است

گریه کرده در بر اجساد بی سر بارها
بر سر نیزه سر پاک شهیدان دیده است

همسفر با کاروان غصه و غم بوده است
پر ز تاول او کف پاهای طفلان دیده است

بر سر نعش حسین(ع) در عصر روز حادثه
مادرش را نوحه خوان و اشک ریزان دیده است

او چهل منزل مصیبت او چهل منزل عزا
او چهل منزل غم و درد یتیمان دیده است

سهم او از این جهان گویا که غیر از غصه نیست
پشت درب خانه مادر را پریشان دیده است

در میان کوچه بعد از آن که درب خانه سوخت
حیدر کرار(ع) را در بند عدوان دیده است

درد دل های علی(ع) را بارها بشنیده او
بر سر چاهی علی(ع) را در نیستان دیده است

لخته ی خون برادر در میان طشت را
یا که تابوت حسن(ع) را تیر باران دیده است

دیده او بالای نیزه یک سر خاکستری
پای نیزه کودکان را زار و نالان دیده است

زینب کبری(س) کجا و بزم می خواران کجا
خیزران را بر لب قاری قرآن دیده است

زخم صد شمشیر و تیر و نیزه بر نعش حسین(ع)
از جهالت های افرادی مسلمان دیده است

رودی از خون گشت جاری در زمین کربلا
غرقه در خون خیل پیکرها به میدان دیده است

خیمه ها آتش گرفت و در غروبی غصه دار
کودکان را دل غمین سر در گریبان دیده است

ریزه خوار سفره احسان زینب(س) بوده ایم
او که ما را بر سر این سفره مهمان دیده است 

در عزایش نوحه می خوانیم و می سوزیم ما
چشم ها او را فقط غمگین و گریان دیده است



جمعه 02 بهمن 6 | نظر بدهید

 

حضرت علی علیه السلام مولود کعبه

عمریست که من مفسّر قرآنم

توصیف علی(ع) است آنچه من می دانم

لبریز علی(ع) است جای جای قلبم
یعنی که پر از باور و از ایمانم

سرباز ولایتم، علی(ع) است فرمانده من
جان در کفم و منتظر فرمانم

جز مِهر علی(ع) در دل من مِهری نیست
کمتر مگر از ابوذر و سلمانم

در هر دم و بازدم علی(ع) می گویم
بی عشق علی(ع) هر دو جهان زندانم

در دام علی(ع) اسیرم از روز نخست
آزاده ترین مردم این دورانم

اثبات ولایت علی(ع) کار من است
وقتی که پر از دلیل و از برهانم

عبد است علی(ع) ولی ولی الله است
در کار امیر مؤمنان حیرانم

ایوان نجف قبله ی حاجات من است
از قبله که روی بر نمی گردانم

عمریست که دم به دم علی(ع) می گویم
در مدح علی(ع) زبانزد رندانم 

چون مولد کعبه اوست، هنگام نماز
رو سوی بنای کعبه می چرخانم

تا زنده ام از علی(ع) زنم دم شب و روز
تا حق بدهد کنار او اسکانم

آمد به جهان و خنده بر لب روئید
در مقدم او سرخوشم و خندانم

ورد لب و تسبیح مناجات من اوست
گردیده عجین با همه ی ارکانم

من بر سر خوان او نشستم همه عمر
در خانه ی او تا به ابد مهمانم

از لطف خداست یاعلی(ع) گفتنِ ما
ممنون خدای خالق سبحانم

چون سائل خانه ی علی(ع) هستم من
پس بر همه ی اهل جهان سلطانم

عهدی است مرا که یار حیدر(ع) باشم
تا روز ابد بر سر این پیمانم

ای کاش به بالین من آید دم مرگ
تا آن که ببیند رخ او چشمانم

سرمایه ی من در این جهان جان من است
با عشق فدای حضرت او جانم 

از روز نخست یا علی(ع) گفتم من
نام علی(ع) است جمله ی پایانم

وقتی که علی(ع) است ترجمان قرآن
جز مدح علی(ع) مجوی در دیوانم



سه شنبه 02 بهمن 3 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin