همه عمر گشته ام من که بجویمت نشانی
ز فراق روی ماهت به تنم نمانده جانی
به هزار شوق و امید «ارنی» بخواندم اما
تو دل مرا شکستی به جواب لن ترانی
به مناره مساجد چو اذان عشق گویم
به خدا تو را بخوانم که تو معنی اذانی
شده موی من سپید و به تنم نمانده طاقت
که گذشت در فراقت همه دوره ی جوانی
عوض نفس کشیدن همه عمر کنده ام جان
که بدون روی ماهت بگذشت زندگانی
تو بیا و بار دیگر بده جان تازه بر من
به کنار توست عمرم به خدا که جاودانی
منم آن گدا که چشمم طلبد نگاهی از تو
تو گدای خسته جان را ز چه رو ز در برانی
تو بگو مگر چه کردم که مرا ز خویش راندی
تو بریدی از من اما به کنار دیگرانی
به روی زمین نجستم به خدا نشانی از تو
تو که ماهتر ز ماهی به یقین در آسمانی
همه هست خود دهم تا که ببینم از تو رویی
که طلب نکرده ام من رخ ماه رایگانی
تو بیا که پیش پایت سر و جان فدا نمایم
که به پیش پایت ای جان چه خوش است جانفشانی