من کیستم؟ من پاسدار ملک دینم
من حجت اللهم امام مسلمینم
از نسل زهرا(س) و علی(ع) مرتضایم
من کیستم؟ من یادگار کربلایم
من داغ هفتاد و دو گل در سینه دارم
بر درد و رنج و غصه و غم ها دچارم
در زیر بار غصه رفت از کف توانم
با شعله های خیمه ها می سوخت جانم
هم در غل و زنجیر و هم در بند غم ها
در راه شام از دشمنان دیدم ستم ها
سنگ بلا در کوچه های شام خوردم
از کربلا تا شامِ غم، دشنام خوردم
آنها که بابای مرا مذبوح کردند
با زخم غم قلب مرا مجروح کردند
بودم اسیر غصه و رنج فراوان
بند اسارت، تاول پای یتیمان
بالای نی هفتاد و دو گلدسته دیدم
دست یتیمان حرم را بسته دیدم
من دیده ام درد و بلا منزل به منزل
دیدم که بشکسته سری با چوب محمل
من بر سر نی دیده ام رأس پدر را
در بند غم دیدم گروهی خون جگر را
ای شیعیان داغ فراوان دیده ام من
بر نی سر قاری قرآن دیده ام من
با درد و رنج و غم قرین گردیده نامم
لبریز غم از خاطرات شهر شامم
در زیر بار غم شدم قامت خمیده
خون دلم از دیده بر دامن چکیده
یک اربعین از کربلا تا شام غم ها
از دشمنان خوردم کتک مانند زهرا(س)
از دشمنان زخم زبان بشنیده ام من
هفتاد دو سر بر سر نی دیده ام من
دیدم رقیه(س) از عدو می خورد سیلی
دیدم رخش چون صورت زهراست نیلی
از کربلا تا شام غم با حال بیمار
دیدم غم و درد و مصیبت های بسیار
از باغ درد و غم هزاران غنچه چیدم
در طول عمرم روز خوش هرگز ندیدم
سجاده ام بوده انیس لحظه هایم
شرح غمم پیداست از سوز دعایم
در روز گریان بودم و شب ها نخفتم
راز دلم را با خدای خویش گفتم
با خاطراتی تلخ طی شد روزگارم
خاکی بماند تا قیامت هم مزارم
بار عزا و غصه بر دوشم نشسته
من می روم از این جهان با حال خسته
دیگر شماها را به ایزد می سپارم
ای مؤمنان این هم صحیفه یادگارم