قطره
|
|
با رود کوچکی سوی دریا روان شدم من قطره ام به لطف خدا بیکران شدم
من بی خدا قسم به خدا هیچ بوده ام تا با خدا شدم به خدا یک جهان شدم
با پای سر به راه خدا چون قدم زدم بعد از هزار سال دوباره جوان شدم
من را که مفت هم نخریدند تاجران رنگ خدا گرفتم از این رو گران شدم
من کو به کو به عشق رخ ساربان عشق سر گشته مثل مرغک بی آشیان شدم
طی کرده ام مسیر دو صد کوه و چند دشت چون همسفر به یکصد و ده کاروان شدم
قصد سفر نداشتم از روز واپسین با یک نگاه شیفته ی ساربان شدم
دل را به ساربان سپردم و آنگاه خویشتن چون رود پر خروش سراپای جان شدم
جستم امیر عشق و شدم همنشین او حالا به لطف حضرت حق شادمان شدم
بودم فنای مطلق و در مکتب وفا آموختم حدیث وفا ، جاودان شدم
|
شنبه 91 بهمن 28 |
نظر بدهید
|
|
|
|