خواب دیدم
|
|
خواب دیدم که پدرآمده است غم و اندوه بسر آمده است
عمه جان مژده بده کز پدرم حمد و لله خبر آمده است
چشم روشن شود از مقدم او عمه جان نور بصر آمده است
چند روزی است ندیده است مرا کز سر شوق به سر، آمده است
پدرم آمده و همره او بر سر نیزه قمر آمده است
عمه می گفت پدر رفته سفر امشب اما ز سفر آمده است
خاکی و خونی و خاکستری است از چه این گونه پدر آمده است
بشکستست چرا دندانش مگر از شهر خطر آمده است
آمده تا که مرا هم ببرد عمه جان وقت سفر آمده است
|
یکشنبه 92 آذر 17 |
نظر بدهید
|
|
|
|