با کاروان نیزه ها
|
|
تا بر فراز نیزه ها، سرهای همچون ماه شد از خاک تا اوج فلک، عالم سراسر آه شد
چون کاروان نیزه ها شد راهی شام بلا دل های لبریز عزا، با کاروان همراه شد
از منبر نی می رسد صوت خوش قران به گوش کنج خرابه کودکی عمرش چو گل کوتاه شد
چون خیزران می خورد بر دندان و لبهای حسین(ع) یک بار دیگر محشری چون محشر الله شد
با خطبه های آتشین، زینب(س) کند روشنگری بر اهل عالم خطبه ها، خط و نشان و راه شد
سوز مناجات و دعا ، آن شب کنار قتلگاه یاد آور حرف دل مولا علی (ع) با چاه شد
همراه با این کاروان ریزم دمادم اشک غم شاید یکی زین قطره ها مقبول آن درگاه شد
ای دل گدای خانه ی این خاندان باشی اگر صد افتخار آید تو را، گر یک نصیب شاه شد
|
پنج شنبه 93 آبان 15 |
نظر بدهید
|
|
|
|