حضرت علی اصغر علیه السلام
|
|
شد خانه ی دل لبریز از عشق علی اصغر(ع) شوق لب او را داشت از روز ازل کوثر
می خواست بنوشد آب آن حنجره نازک آن تیر چرا بنشست بر آن لب و آن حنجر
آن غنچه صفا بخش صد باغ و گلستان بود افسوس که حالا او گردیده چنین پر پر
رفته ره صد ساله آن کودک شش ماهه چون منتظر او بود در باغ جنان مادر
از خون گلو گشته قنداقه ی او خونین اما به فراز نی در جلوه شد از او سر
همبازی او تا دید سر را به روی نیزه از ناقه به خاک افتاد، چشمش شده از غم تر
اطفال حرم جمله از داغ غم اصغر(ع) بر زانوی غمها سر، احوال همه مضطر
شرح غم او آتش بر جان بشر افروخت حتی شرر افتاد از داغش به دل کافر
یک عمر ز داغ او در آتش غم سوزیم تا شافع ما گردد فردا به صف محشر
|
یکشنبه 94 آبان 10 |
نظر
|
|
|
|