ای پدر بعد از تو دنیا شد به چشمم تار تار
شد زمین آبستن صد ماجرای ناگوار
این جهان وقتی تو بودی خرم و سر سبز بود
رفتی و خشکید بی تو خرمی در این دیار
در فراقت دیدگانم روز و شب بارانی است
چشمها از خون دل گردیده هریک جویبار
باش شاهد بعد تو غصب ولایت کرده اند
شد فدک هم غصب و از من نیز سلب اختیار
باش شاهد بعد تو از سینه های دشمنان
خشم ها و بغض ها وکینه ها شد آشکار
تنگ شد یک باره دنیا از برای دخترت
شد به رنگ زرد پائیزی برای او بهار
وام دار روی تو خورشید و ماه و اختران
ظلمت و تاریکی اما از تو دایم در فرار
رفتی و با رفتنت غم لانه در جانم نمود
کشته شد محسن (ع) به پشت درب خانه از فشار
کاشکی قبل از تو من در خاک مدفون می شدم
تا نمی گشتم اسیر ظلم و جور روزگار
دست بسته مرتضی (ع) را سوی مسجد می برند
قطره قطره می چکد اشک از نیام ذوالفقار
بی تو این عالم سرای حزن و اندوه و غم است
تو دعایم کن که آیم زودتر سوی مزار