به شمشیر جفا کشتند در محراب مولا را
و درغصه فرو بردند دونان اهل دنیا را
تمام شیعیان خاک عزا ریزند بر سرها
و سنگ غصه بشکسته تمام قلب و سرها را
تمام قدسیان زانوی غصه در بغل دارند
بلرزانیده موج غصه و غم عرش اعلی را
از این پس خشک سالی ها در این دنیا فراوان است
که خشکانیده اند اهل خلاف این بار دریا را
اگر خون می چکد امروز از فرق امیر عشق
کند گلگون ز خون سر حسینش دشت و صحرا را
هر آن کس کرده منشق فرق حیدر(ع) را ز ضرب کین
هم او تغییر داده از کتاب وحی معنا را
اگر چه باغ رضوان، نیست جای غصه و اندوه
ز داغ حضرت مولا ببین احوال زهرا(ع) را
مگر گرد عزا پاشیده شد دیشب به نخلستان
که رخت غم به تن بینیم نخلستان و خرما را
از آن شامی که زهرا(ع) را روی تابوت می بردند
علی(ع) هم رفته از دنیا، مزن حرف مداوا را
اگر چه زخم شمشیر است بر پیشانی مولا
به روی قلب او اما ببین زخم زبان ها را
اگر چه دامن زینب(س) ز خون دیده شد دریا
نموده غرق بوسه صورت خونین بابا را
ز چشمم اشک غم ریزم که نابینا شود امروز
که بی مولا نمی خواهم ببینم صبح فردا را
ز داغ حضرت مولا بزن دست عزا بر سر
که در روز جزا مولا بگیرد دستی از ما را