درد فراق
|
|
درد فراق و دیده ی گریان دگر بس است آقا بیا که دوری و هجران دگر بس است
ما از فراق روی تو خون گریه می کنیم مولا بیا که حال پریشان دگر بس است
بگذشت عمر و بی سر وسامان و گمرهیم ما را فریب و حیله ی شیطان دگر بس است
ما را احاطه کرده حادثه ها ایها الامام آقا بیا، که سختی طوفان دگر بس است
ما را برای یاری تو آفریده اند تنها میان دشت و بیابان دگر بس است
معنا شود کتاب خدا با حضور تو الفاظ بی معانی قران دگر بس است
درد فراق روی تو سخت است شیعه را آه و فغان و درد فراوان دگر بس است
دنیا بهشت ماست ولی با حضور تو آقای من جهان چو زندان دگر بس است
مصر وجود ما به وجود تو با صفاست مصر بدون یوسف کنعان دگر بس است
|
پنج شنبه 96 مرداد 26 |
نظر
|
|
|
|