شده دیده چشمه ی خون،گل فاطمه(س) کجایی؟
چه شود که از ره لطف، نظری به من نمایی
من دردمند و مسکین، در خانه ی تو آیم
به امید آن که شاید به رویم تو در گشایی
تو که صاحب اختیار همه عالم وجودی
در خانه ات نشینم، به بهانه ی گدایی
ز فراق روی ماهت، شده درد و غم نصیبم
تو دلیل رفع غمها، تو به دردها دوایی
بنشسته از فراقت روی دل غبار غصه
تو بیا که دل بگیرد ز وصال تو جلایی
ز زمین بلا بخیزد، ز سما بلا بریزد
تو بیا، بیا بیا تو، تو که دافع بلایی
تو اگر که هیچ از من به جز از جفا ندیدی
به عوض ندیده ام من ز تو غیر با وفایی
به لبم همیشه نامت، همه دم دهم سلامت
که تو قبله گاه عشقی، که تو جلوه ی خدایی
تو بهشت آرزوها، تو حقیقت وجودی
چه غمم ز ظلمت شب، تو چراغ رهنمایی
ره تو ره سعادت،تو نهایت هدایت
تو ادامه ی رسالت، تو به عشق انتهایی
به روی دو دیده جایت، دل من حرم سرایت
چه شود ببیند آقا، رخ دوست مبتلایی
تو بیا بیا که بی تو شده دیده چشمه ی خون
شده دیده چشمه ی خون، گل فاطمه(س) کجایی؟