سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

نوحه شرح ام الکتاب

نوحه آمد محرم

دانلود به روز ترین نسخه کتاب دیوان عشق

یا حسین علیه السلام

دوباره محرم رسید

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (183)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (38)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (20)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (31)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (18)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (52)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (24)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (16)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (233)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (153)

سروده های دیگر (186)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 841066
بازدید امروز :53
بازدید دیروز : 281
تعداد کل پست ها : 1381

 

صحرای غصه

یک کوه صبر و دیده ی تر ماند و زینب
صحرای غصه در برابر ماند و زینب

ظهر عطش تبدیل شد بر شام ماتم
غمنامه ی تن های بی سر ماند و زینب

طوفان وزید و لاله ها را واژگون کرد
گلهای زهرایی پرپر ماند و زینب

وقتی که آتش خیمه ها را در نوردید
آنجا فقط صحرای محشر ماند و زینب

یک عمر زینب با برادر همنشین بود
اکنون ولی داغ برادر ماند و زینب

گرچه دل دریایی اش پر بود از غم
اما زمان حفظ سنگر ماند و زینب

کرببلا در کربلا باید نماند
قد قامت و فریاد آخر ماند و زینب



یکشنبه 89 دی 5 | نظر بدهید

 

کربلا

زمین کرببلا دشت داغ و سوزان بود
و روی خاک تن بی سر شهیدان بود

زچشمه های تن کشتگان وادی عشق
به روی خاک زمین خون تازه جوشان بود

به دشت ماریه از بس که خون چکید آن روز
به رنگ سرخ شفق یا که یک گلستان بود

عزیز فاطمه بی غسل و بی کفن آنجا
سرش به نیزه، تنش روی خاک عریان بود

به روی پیکر صد چاک شاه مظلومان
هزار نیزه و شمشیر و تیغ و پیکان بود

رگ بریده ی او بوسه گاه عشق ولی
دو چشم خواهر او ابر در بهاران بود

چگونه شرح دهم قصه را قسم به خدا
که پاره پاره ورق جزء جزء قران بود



سه شنبه 89 آذر 30 | نظر بدهید

 

کالای غم (شعر)

می جوشد از چشمه ی چشم، دریای غم، موج غصه
می آید از نای دلها آوای غم، موج غصه

آن روز در زیر خنجر گل کرد عشق حقیقی
عشق و خدا بود و آنگه، سرهای غم، موج غصه

بعد از تو ای اسوه ی عشق دنیا به رنگ سیاه است
دنیای اندوه و ماتم، دنیای غم، موج غصه

افلاکیان خیمه ی غم در عرش کردند بر پا
نام تو بر عرش حک شد مولای غم، موج غصه

کروبیان درعزایت، در سوگ و اندوه و ماتم
دلهای خونین آنها دلهای غم، موج غصه

فردای آن روز خونین تکرار اندوه و غم بود
فردا و فردا و فردا، فردای غم، موج غصه

دلهای بیگانگان هم، اندوهگین غم توست
ورد لب کافران هم نجوای غم، موج غصه

سر داده لا لای لا لا، کنج خرابه رقیه
با یاد اصغر بخواند لالای غم، موج غصه

بازار اندوه و ماتم رونق گرفته است بسیار
چون می کند عرضه امروز کالای غم، موج غصه



چهارشنبه 89 آذر 24 | نظر بدهید

 

خانه ی غم

دیده ام چشمه ی خون شد دل من خانه ی غم
خیمه ها شمع و من غمزده پروانه غم

آنقدر نیزه شکسته است به روی تن تو
قتلگاهت به گمانم شده ویرانه ی غم

مست شهد و شکر جام شهادت شده ای
کنج مطبخ  شده از بهر تو میخانه ی غم

بر سر نیزه بخوان نغمه تو در اوج حجاز
که فرود ت به عراق است و به  پیمانه ی غم

دختر کوچک تو چشم به راهت مانده
تا که شاید بزنی سر تو به ویرانه ی غم

به سر آ تو به سرایش که به صد شوق و امید
بزند دختر تو موی تو را شانه ی غم

بر تن خلق جهان رخت سیاه غم توست
در غمت عالم هستی شده کاشانه ی غم



سه شنبه 89 آذر 23 | نظر بدهید

 

عباس شویم

می شود آیا که با عباس(ع) هم پیمان شویم
پای تا سر مثل او ما نیز با ایمان شویم

با حسین ابن علی(ع) بستیم اگر پیمان عشق
پای بند عهد خود حتی به پای جان شویم

با لب خشکیده از دریا برون آییم تا
جرعه نوش ساغر آن ساقی مستان شویم

می توان از خود بُرید و با خدا پیوند خورد
یا علی(ع) گفته، سرا پا عاشق یزدان شویم

 
می توان عباس(ع) گونه حامی قران شدن
یا که چون او دشمن سرسخت بد کیشان شویم

می شود آیا که چشم سر به راه دوست داد
خویش را نادیده محو دیدن جانان شویم

می توان تا پای جان خود ولایت پیشه بود
تا که چون عباس(ع) الگوی همه خوبان شویم

تکیه گاه آسمان دستان عباس(ع) است و بس
کاش می شد مثل او ماهم یل میدان شویم

مردی و مردانگی یعنی وفا بر عهد خود
کاش چون عباس(ع) ما هم مردی از مردان شویم



دوشنبه 89 آذر 22 | نظر بدهید

 

نوحه محرم

بحر غم و دریای خون گردیده صحرا
از خون هفتاد و دو تن یاران مولا

تیری به چشمش خورده و تیری به مشکش
گردیده از زین سرنگون ای وای سقا

خشک است چون صحرا لب اطفال اما
چشمانشان ای وای گردیده دریا

اکبر به میدان میرود الله اکبر
اما چه حالی دارد ای بیداد لیلا

پرپر زند چون مرغ بسم الله طفلی
ای وای من، آنجا به روی دست بابا

جانا تماشا کن سر از تن جدا را
قران تلاوت می کن با صوت زیبا

از داغ هفتاد و سرو آسمانی
با چوب محمل بشکند زینب سرش را

با این همه ظلمی که بر آل علی شد
هستی نشد ساقط،بسی باشد شگفتا



دوشنبه 89 آذر 22 | نظر بدهید

 

یا حسین

وحی منزل معنی ام الکتابی یا حسین
ظهر عاشورائیان را آفتابی یاحسین

خواب دیدم ماه را در خون خود آغشته بود
سیدی خواب مرا تعبیر خوابی یا حسین

بر سر نیزه تو مصباح هدایت گشته ای
گوئیا بر شام ظلمت ماهتابی یا حسین

با لب تشنه سرت را داده ای در راه حق
تشنه گان عشق را دریای آبی یا حسین

مست نام یا حسین ، آزادگان عالمند
تو به هر آزاده ای جام شرابی یا حسین

دخترت کنج خرابه چشم در راه تو است
سیدی تعجیل کن بنما شتابی یا حسین

ای تو مصباح هدایت ، ای تو کشتی نجات
هم دلیل عشق، هم راه صوابی یا حسین

با دلی اندوهگین آقا صدایت می زنیم
جان اصغر ناله ی مارا جوابی یا حسین



جمعه 89 آذر 19 | نظر بدهید

 

عشق

رگهای گردنش همه شد بوسه گاه عشق
چشمش به راه ، چشم به راه نگاه عشق

ظهر عطش غروب غم انگیز عمر اوست
ظهری که شد غروب و سپس صبحگاه عشق

گل کرده بود عشق حقیقی برای او
سر بود و راس نیزه و آزاد راه عشق

مهتاب در تنور خدایا چه حالت است
گویا که در تنور فتاده است ماه عشق

خود را فنای دوست نموده است بی گمان
معشوق او خداست ، خودش پادشاه عشق

ای روزگار داوری صحنه با تو باد
بشکسته سر، ز صحنه برون رفته شاه عشق

باطل تمام قد مقابل حق ایستاده است
دشت بلای کرببلا رزمگاه عشق

شمشیر را شکست دهد خون دلیل من
هر نیزه شکسته ی در قتلگاه عشق

آن سر که رفت کوی به کو راس نیزه هست
هم کشتی نجات بشر هم گواه عشق



پنج شنبه 89 آذر 18 | نظر بدهید

 

یک قطره شبنم

یک قطره شبنم دادم و دریا گرفتم
با قطره اشکی هر دو دنیا را گرفتم

شال عزای سید لب تشنگان را
از ریشه های چادر زهرا گرفتم

با یاد هفتاد و دو سرو آسمانی
در گوشه ای از بزم غم ماوا گرفتم

من از سر ببریده قران می شنیدم
وقتی میان سوگواران جا گرفتم

خار مغیلان هم پیام عشق می داد
وقتی خبر از درد و رنج پا گرفتم

شد فرش صحرا رنگ خون، رنگ شهادت
من این خبر از نیزه و سرها گرفتم

داغ شهیدان گرچه زد آتش به جانم
من درس صبر از زینب کبری گرفتم

 



پنج شنبه 89 آذر 18 | نظر بدهید

 

به کدامین گناه کشته شدی؟

کشته ی تیغ و نیزه و خنجر، به کدامین گناه کشته شدی؟
راس نیزه سر ترا منبر ، به کدامین گناه کشته شدی

جرم تو بی گناهی ات بوده ، سیره ی مصطفایی ات بوده 
جای تو شانه های پیغمبر ، به کدامین گناه کشته شدی؟

مردی از نسل مصطفی بودی، در شجاعت چو مرتضی بودی
دخت پیغمبرت ترا مادر ، به کدامین گناه کشته شدی؟

هیچ کس چون رقیه دختر تو ، سر بابا ندیده می دانم
سر بابا مقابل دختر ، به کدامین گناه کشته شدی؟

در غروبی سیاه زینب تو ، داغ هفتاد سرو در دل داشت
همگی قطعه قطعه و بی سر، به کدامین گناه کشته شدی؟ 

همه ی سرو قامتانت را، سر به بالای نیزه می بینم
داغشان زد به جان من آذر، به کدامین گناه کشته شدی؟

 یا حسین از درون قتلگهت، بوی عطر بهشت می آید
خون پاکت زلال چون کوثر ، به کدامین گناه کشته شدی؟

درس ایثار و درس آزادی ، درس عشق و وفا به ما دادی
ای تو هم مقتدا و هم رهبر، به کدامین گناه کشته شدی؟

تو جگر گوشه ی علی بودی ، گل گلزار حیدری بودی
گل بی خار گلشن حیدر، به کدامین گناه کشته شدی؟

زنده شد دین حق ز ایثارت ، آفرین بر تو باد و پیکارت
دست حق با تو بود همسنگر ، به کدامین گناه کشته شدی؟

گل باغ علی و زهرایی، تو چراغ هدایت مایی
گل زهرایی شده پرپر ، به کدامین گناه کشته شدی؟

 

 



چهارشنبه 89 آذر 17 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin