سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

حضرت شاهچراغ

حال خوش

کلاس ریاضی

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (180)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (38)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (19)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (31)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (17)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (23)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (15)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (231)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (153)

سروده های دیگر (179)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 834913
بازدید امروز :45
بازدید دیروز : 78
تعداد کل پست ها : 1361

 

نماز...

فکر تو به هرجاست ولی پیش خدا نیست !؟
اما به خداوند خدا از تو جدا نیست

با عشق خدا بافته سجاده ی زر دوز
جایی به از این جایگه ذکر و دعا نیست

هرجاست حواس تو خدا نیز همان جاست !
ای دوست بگو حضرت الله کجا نیست ؟

تسلیم به فرمان خدا هستی اگر تو
این کار تو نزد عقلا هیچ ریا نیست

طاعات تو بوده همه در حد کفایت
صد شکر که یک رکعت تو هیچ قضا نیست

گفتی که نمازت همه چون سرعت نور است
در راه خدا سرعت مذکور خطا نیست !

یا سجده ی سهو است و یا رکعت آخر
در کار خدا صحبتی از چون و چرا نیست

وقتی به غم  وام گرفتار و اسیری
در خانه ی محبوب کسی چون تو گدا نیست

با قسط عقب مانده شد ار فکر تو مشغول
شد وقت اجابت به از این هیچ دعا نیست

خوش باش اگر در پی یک لقمه حلالی
در اوج صفایی چه کسی گفته صفا نیست ؟

گر شیعه ای و نام تو در دفتر عشق است
خوش باش که پاداش تو جز شمش طلا نیست

فردوس برین آرزوی اهل جهان است
آنجا که به جز جایگه اهل ولا نیست



چهارشنبه 94 شهریور 11 | نظر

 

زندگی یعنی ...

زندگی یعنی لبی پیوسته خندان داشتن
طعم قطاب و گز و نوقا و سوهان داشتن

جنگ باید کرد دائم با هوای نفس خویش
زندگی یعنی عدویی مثل شیطان داشتن

زندگی یعنی تحرک، زندگی بالندگی است
زندگی یعنی که حالی همچو باران داشتن  

ابر بی باران شدن یعنی بسی بی عرضگی
زندگی یعنی خروش رعد و طوفان داشتن

دوری از یاران صدیق آفت جان شماست
زندگی یعنی هوای کوی یاران داشتن

رهرو بی رهنما ره سوی گمراهی برد
زندگی یعنی چراغی مثل قران داشتن

بر سر پیمان خود ماندن، دلیل زندگی است
زندگی یعنی که با حق، عهد و پیمان داشتن

زندگی بر اهل ایمان هست شیرین چون عسل
هست زیبا زندگی با شرط ایمان داشتن

چون دل بشکسته محبوب خداوند جلی است
زندگی یعنی دلی لرزان و ترسان داشتن

خانه ی دل مسکن و ماوای هر بیگانه نیست
زندگی یعنی که یاری مثل سلمان داشتن

چون که با یک گل نمی آید بهار ای دوستان
زندگی یعنی در این دنیا گلستان داشتن

زندگی یعنی رضایت، زندگی یعنی خوشی
مُرد آن  افسرده با ملک سلیمان داشتن

در شب تاریک، مردن بهتر است از زندگی
زندگی یعنی که خورشیدی فروزان داشتن

در صفات مرد مومن، نیست حرف از سرکشی
زندگی یعنی که بر حق سر به فرمان داشتن

زینت هر مومنی دست سخاوتمند اوست
زندگی یعنی  سخا و جود و  احسان داشتن

کاش گل می کرد روی غنچه ی لب یاعلی(ع)
تا به ذکر یا علی(ع) صد جلد دیوان داشتن



دوشنبه 94 مرداد 26 | نظر بدهید

 

بار سفر بست

عید آمد و ماه رمضان بار سفر بست
با شور و شتاب و هیجان بار سفر بست

اوقات اذان وقت خدایی شدنم بود
اوقات خوش و وقت اذان بار سفر بست

هنگام سحر نامه ی اعمال به دستم
افسوس ولی نامه رسان بار سفر بست

تنها عطش دیدن دلدار مرا کشت
لب تشنه و تب دارم و جان بار سفر بست

می خواند به بالای سرم مرثیه خوانی
عید آمد و آن مرثیه خوان بار سفر بست

با عشق، شود پیر جوانتر ز جوانان
هر پیر جوان گشت و جوان بار سفر بست

چون صاعقه ای  آمد و چون برق گذر کرد
یک باره همه وقت و زمان بار سفر بست

از روز ازل در حرکت عالم هستی است
یعنی ز ازل هر دو جهان بار سفر بست

آن کس که دلش زنده شد از عشق، بماند
هر چند که بی نام و نشان بار سفر بست

ایام به کام است و بهاری است دل ما
هر چند که ماه رمضان بار سفر بست



چهارشنبه 94 تیر 24 | نظر بدهید

 

پاداش ویژه

مستم و سرخوشم از جام شرابی ویژه
منم آباد، شدم چون که خرابی ویژه

بارش رحمت حق گر چه ندارد وقفه
خوش تر آن باد که بارد ز سحابی ویژه

آن طریقی که به جنت برساند ما را
به یقین هست فقط  راه صوابی ویژه

رهبری را بگزین در ره مقصود که حق
بهر او باز نموده است حسابی ویژه

کیست این رهبر فرزانه که حق وصفش را
گفته با فن کتابت به کتابی ویژه

خواستی گر ببری نام چنین رهبر را
شستشو ده تو دهان را به گلابی ویژه

مرکز دایره وحدت ما نیست جز او
اعتصامی علوی حول طنابی ویژه

هست چون بعد نبی(ع) مایه ی آرامش خاک  
با قدومش شده این خاک، ترابی ویژه

شرط مقبولی طاعات جز او نیست کسی
شیعگی کن و سپس مزد و ثوابی ویژه



سه شنبه 94 تیر 23 | نظر بدهید

 

شب قدر

شب قدر است امشب یک شب بسیار رویائی است
تمام لحظه ها امشب برای من تماشائی است

شب ذکر و مناجات و دعا و آرزومندی
شب تا صبح بیداری، شبی تا صبح نجوائی است

شب توبه، شب تجدید در گفتار و در کردار
شب آغاز خوشبختی، پر از امید و فردائی است

شب رحمت، شب غفران، شب تقسیم گوهرها
شب تا صبح بارانی، شب تا صبح دریائی است

شب قدر است تا ارواح ما از نو شود زنده
نفس های بنی آدم همه امشب مسیحائی است

شب امداد مسکین و شب دلجویی ایتام
مشو غافل که امشب بهترین وقت تسلائی است

شب قدر است تا قدری خدایی تر بیاندیشم
و نام قدر بر این شب، چه نام با مسمائی است

من امشب تا سحر با کردگارم هم سخن هستم
شب با حق سخن گفتن، شب بسیار زیبائی است

خودم اینجا، دلم در جنت الماوا کند پرواز
درون سینه ی لبریز عشق من چه غوغائی است

فقط بیدار می مانند تا وقت سحر بعضی !!!
چه سودی غافلان را؟ چون که امشب صبح دانائی است

ز نور آل احمد(ع) تا سحر گه نور می گیرم 
شبی آکنده از نور و شب رشد و شکوفایی است

 شب قدر است، امشب تا سحر گه یا علی(ع) گویم
علی(ع) معنای قدر است و شبم امشب تولائی است

شب قدر است از چه سوره ی کوثر به لب دارم؟
نمی دانم ! گمانم حالم امشب حال زهرائی است

تولا داشتن یک بال پرواز است تا جنت
و بال دیگر پرواز یک قلب تبرائی است ...



پنج شنبه 94 تیر 18 | نظر بدهید

 

شب قدر

شب قدر است امشب مست مستم تا سحر با دوست
تمام راز دل گویم به شکل مختصر با دوست

من از احوال خود هم بوده ام یک عمر نا آگاه
ولی امشب شوم از حال دنیا با خبر با دوست

من امشب با خدای خود شوم تا صبح همصحبت
بگویم راز دل را عاشقانه، با هنر با دوست

کنم پرواز با بال دعا تا عرش اعلایش
چه خوشبختم که هستم امشبی را همسفر با دوست

شب قدر است در دریای گوهر غوطه خواهم خورد
به قدر همتم بردارم از آنجا گهر با دوست

برای قطره ی اشکی بگیرم از خدا پاداش
بلی این قطره های اشک باشد سیم و زر با دوست

خدا دائم نظر دارد به حال بندگان خود
ولی امشب به طور ویژه او دارد نظر با دوست

شب قدر است دارد ارزش عمری عبادت را
چه خوشبختم که دارم من درختی پر ثمر با دوست

من امشب از خدا تعجیل در امر فرج خواهم
که بر در مانده چشم شیعه ی اثنی عشر با دوست

تمام عمر گفتم یا علی(ع) تا صبح محشر هم
بگیرم من مدد از او  که باشد تاج سر با دوست



یکشنبه 94 تیر 14 | نظر بدهید

 

شعر شب قدر

شب قدر است امشب تا خدا پرواز خواهم کرد
کنار کردگارم تا سحرگه ناز خواهم کرد

به امید اجابت، آرزوها را، دعا ها را
یکایک با خدای خویشتن ابراز خواهم کرد

به فضل خالق یکتا و عزم و همتی راسخ
گره از مشکلات زندگانی باز خواهم کرد

مهیا می شوم امشب برای جنگ با ابلیس
زره بر تن نموده خویش را سرباز خواهم کرد

اگر در طول عمر خود نبردم از خدا فرمان
شوم تسلیم از امشب، بندگی آغاز خواهم کرد

اگر خلق جهان تا صبح با خالق سخن گویند
من اما گفتگو با شیوه ی ایجاز خواهم کرد

من امشب راز دل را عاشقانه با خدا گویم
شب خود را سحر، با بهترین انباز خواهم کرد

به یک شب می روم من راه یکصد ساله را با دوست
من آن عبدم که با اذن خدا اعجاز خواهم کرد

تمام آرزویم همنشینی با علی(ع) بوده
و با لطف خدا این رتبه را احراز خواهم کرد



شنبه 94 تیر 13 | نظر بدهید

 

رفتی و شد

با کراوات به دیدار خدا رفتی و شد!؟
جام می بر لب و بی ذکر و دعا رفتی و شد!؟

ریش خود را زدی و صورت خود کردی صاف
فارغ اما دلت از صدق و صفا رفتی و شد!؟

هیچ ناخوانده ای آیات خدا در عمرت
راست گو باش تو بی راهنما رفتی و شد!؟

به لبت ذکر خداوند نیامد هرگز
کم بزن لاف وفا، بی سرو پا رفتی و شد!؟

تو به ارباب خودت نیز خیانت کردی
ای تو الگوی همه جور و جفا رفتی و شد!؟

سر به مسجد نزدی در همه ی عمر دمی
راهت از راه خدا بود جدا رفتی و شد!؟

هر دو پا لنگ ،کمر خرد، تو بی توشه و آب
راه طولانی و بی کفش و عصا رفتی و شد!؟

یک قدم در ره مقصود نرفتی هرگز
راهت از روز ازل بود خطا رفتی و شد!؟

به کجا رقص کنان رفته ای ای بی سر و پا
شک ندارم به سوی قعر فنا رفتی و شد!؟

بکن از کرده ی خود توبه که گویم روزی
خوردی از دست علی(ع) آب بقا رفتی و شد



سه شنبه 94 تیر 9 | نظر بدهید

 

بی احتیاطی

آئینه ای شکست ز بی احتیاطی ات
جانم به غم نشست ز بی احتیاطی ات

جانم که بسته بود به زلف سیاه تو
یکباره رخت بست ز بی احتیاطی ات

دل در تمام عمر، اسیر تو بوده است
حالا ولی برَست، ز بی احتیاطی ات

آن ریسمان که بود دلیل وصال ما
شد پاره و گسست ز بی احتیاطی ات

لبریز شور و شادمانی اگر بود این دلم
حالا ز غم پُراست زبی احتیاطی ات

پیوند محکم من و تو پاره پاره شد
دشمن ولی چه مست، ز بی احتیاطی ات

جامم شکست و مستیم از سر چه زود رفت
ای مرد حق پرست ، ز بی احتیاطی ات

با سنگ غم به سینه من کم بزن دگر
 بشکست پا و دست، ز بی احتیاطی ات

با هم برادریم و خورده گره جان ما به هم
یک یاعلی(ع) بگو و بکش روی غم قلم



چهارشنبه 93 بهمن 29 | نظر بدهید

 

احتیاط کن

جانا بیا برای خدا احتیاط کن
آری بدون چون و چرا احتیاط کن

دستت اگر برای دعا می شود بلند
در انتخاب نوع دعا احتیاط کن

کرده سرایت ار به وجود تو صد مرض
بنما تاملی برای دوا احتیاط کن

تنهایی است منشا هر شر و هر بدی
بودی اگر به جای خفا احتیاط کن

شرط غذای خوب، حلالی و پاکی است
قدری برای آب و غدا احتیاط کن

دنیا فناست جای بقا نیست این جهان
جویی اگر تو راه بقا احتیاط کن

تشخیص پولدار و گدا سخت و مشکل است
گر می کنی کمک به گدا احتیاط کن

بین وفا و بین جفا فاصله کم است
در جستجوی راه وفا احتیاط کن

داری هراس گر که تو از روز واپسین
حالا برای روز جزا احتیاط کن

بشنو کلام عالم دین را عزیز من
اما تو نیز چون علما احتیاط کن

شاید به جای بارش باران از آسمان
گردد نزول سنگ بلا احتیاط کن

کمیاب گشته اند چو اجناس بی بدیل
وقت خرید شمش طلا احتیاط کن

احساسی اند چون شعرای دیار ما
در دوستی با شعرا احتیاط کن

چشم حقیقت تو که بیناست ای رفیق
با شور و شوق و خوف و رجا احتیاط کن

در شیب تند آخر عمرت به سوی قبر
در انتخاب نوع عصا احتیاط کن

هست احتیاط بهتر و بهتر تر از شتاب
جای شتاب در همه جا احتیاط کن

ما مقتدایمان علی (ع) و خاندان اوست
در انتخاب خویش، چو ما احتیاط کن



سه شنبه 93 بهمن 28 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin