سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

شعر ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها

حرف و حدیث

قانون محبت

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (96)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (175)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (108)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (36)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (172)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (12)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (18)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (16)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (22)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (14)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (225)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (150)

سروده های دیگر (166)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 822723
بازدید امروز :16
بازدید دیروز : 62
تعداد کل پست ها : 1323

 

ماه محرم تمام شد

نی ناله کن که ماه محرم تمام شد
عیش و سرور تا به قیامت حرام شد

در زیر نیزه ها شده مدفون تن حسین(ع)
در گرد پیکرش بنگر ازدحام شد

راس حسین(ع) کعبه حاجات زینب(س) است
زینب (س) کنار کعبه و در استلام شد

در بند ظلم، آل علی(ع) در اسارتند
یک کاروان عزا به سوی شهر شام شد

از هر دیار و شهر که این کاروان گذشت
سرها نشان سنگ ز هر پشت بام شد

نی ناله کن که جمع نوامیس اهل بیت(ع)
در معرض نگاه خواص و عوام شد

زینب(س) اسیر  بند غم بی برادری است
یک عمر داغ و درد و غم او را طعام شد

آمد به گوش نغمه ی قران ز روی نی
قران بخوان که شب شب قدر صیام شد

باید که داد هستی خود را برای دین
از کربلا به شیعه خطاب این پیام شد

نی ناله کن که سوخت سراپای ملک دین
زان آتشی که شعله کشان از خیام شد

در پای نیزه زینب(س) مظلومه خون گریست
چون روضه خوان بزم عزایش امام شد

از منبر غدیر محرم شروع شد
بالای نیزه ماه محرم تمام شد 



چهارشنبه 98 مهر 3 | نظر

 

بی سر و سامانی

تا که تو بی سر شدی، بی سر و سامان شدم
بر سر نی رفتی و زار و پریشان شدم

شهر به شهر آمدم در پی تو روز و شب
گاه به  بزم شراب، گاه به ویران شدم

موی تو را چون نسیم داد تکان روی نی
پای نی از داغ تو یکسره طوفان شدم

تا که ز ابروی تو خون سرت می چکید
دیده و دل خون شد و قطره ی باران شدم

تا که تو بر روی نی قاری قران شدی
دست عزا بر سر و سر به گریبان شدم

چون تن عریان تو روی زمین مانده بود
سوختم از داغ تو آتش سوزان شدم

تا ز روی پشت بام بر سر تو سنگ خورد
قلب من از غم شکست غمزده گریان شدم

چون سر نورانیت رفت درون تنور
در شب تاریک غم شمع فروزان شدم

با غم تو ساختم، از غم تو سوختم
بی تو  دچار غم و داغ فراوان شدم

رفتی و با رفتنت رفت ز کف هست من
ای همه ی هستی ام، خسته و بی جان شدم



چهارشنبه 98 شهریور 27 | نظر

 

حسینی شدن

شب است و ظلمت و راهی دراز و ناهموار
طریق شمر و به لب ذکر یاحسین(ع) هشدار !

شبیه شمر شدن کار ساده ای است ولی
حسین(ع) گونه شدن غیر ممکن و دشوار
***

محرم است و حسین(ع) و همه عزادارش
دو دیده چشمه ی خون است و دل هوادارش

متاع ماست دلی پر ز نور معرفتش
خوشا دلی که حسین(ع) می شود خریدارش
***
خدا کند که بپوئیم راه رشد و کمال
نه مثل شمر فتادن به قعر چاه زوال

شبیه شمر توان شد بدون سعی و تلاش
حسین(ع) گونه شدن بی تلاش و سعی، محال
***
سئوال کرد چه باشد ره فنا رفتن
بگفتمش که طریقی جز از خدا رفتن

ره حسین(ع) حق است و یزید گمراهی
حسین(ع) گفتن و راه یزید را رفتن !
***

شب است و ظلمت و راهی دراز در پیش است
و هر کسی به امید رهایی خویش است

 حسینیان دلشان پر ز نور معرفت است
یزیدیان دلشان پر ز بیم و تشویش است



یکشنبه 98 شهریور 24 | نظر بدهید

 

یا حسین(ع) سرت سلامت

برخیز ای برادر ای جان من فدایت
بر خیز و کن تماشا بر پا شده قیامت

داغت زده برادر آتش به جان خواهر
خاکم به سر برادر ای وای در عزایت

بعد از تو هتک حرمت از خیمه ها شد ای وای
 بر خاندان عصمت گشته بسی اهانت

برخیز کز فراغت بشکسته قامت من
بنگر که خواهر تو شد راهی اسارت

آزرده گشته پای اطفال روی شن ها
برخیز تا نمایی از کودکان حمایت

صبر و قرارم از کف بیرون شد ای برادر
بنگر مرا پریشان اما مکن ملامت

چشمان من ز داغت گردیده چشمه ی خون
کرده به تن دو عالم رخت عزا ز داغت

هم طاق طاقت من هم قامتم خمیده
تا روز حشر گریم من از غم فراقت

با آن که کوه صبرم، صبرم به سر رسیده
در جسم ناتوانم دیگر نمانده طاقت

جسم تو پاره پاره افتاده بر روی خاک
ای کاش روی نیزه باشد سرت سلامت



چهارشنبه 98 شهریور 20 | نظر

 

چشمه ی اشک

چشمه چشمه اشک می ریزد ز چشم آسمان
زانوی غم در بغل دارند خیل قدسیان

عالم هستی به تن رخت عزا پوشیده است
اشک غم جاری است از چشمان هر پیر و جوان

آب را بستند چون بر روی اطفال حرم
سیل خون از چشم اهل آسمان گشته روان

شد جوانی شبه پیغمبر (ص) شهید راه حق
تا که رخت غم شود بر قامت اهل جهان

شد دو دست از تن جدا و تیر در چشمی فرو
تا ز زین افتد به روی خاک جسم پهلوان

بی بصیرت ها جفا کردند بر قران و دین
اصل دین را سر جدا کردند در وقت اذان

چون که جان می داد بر جان آفرین مولای عشق
همزمان از جسم زینب(س) شد برون تاب و توان

خیمه ها می سوخت و  جمعی پریشان نوحه گر
جملگی در بند غم بی خانه و بی آشیان

در بهار عمر دین شد خشک سالی ها شروع
باغ دین پژمرده شد یکباره از باد خزان

جسم هفتاد و دو قربانی در آن دشت بلا
روی خاک افتاده بود ای وای من بی سایبان

کاروان غصه ها شد راهی شام بلا
بود سرهای بریده همره این کاروان

کودکان در زیر بار ظلم و جور دشمنان
پایشان پر آبله گردید و قدهاشان کمان

آسمانی ها، زمینی ها بریزید اشک غم
 خاک غم شد بر سر اهل زمین و آسمان



یکشنبه 98 شهریور 17 | نظر بدهید

 

کربلا یعنی ...3

دلبرم در دلبری اعجاز کرد
مرغ دل تا کربلا پرواز کرد

کربلا یعنی لبان چون کویر
کودکان در بند ظلم و غم اسیر

کربلا یعنی نوای الامان
ناله ی جانسوز و آه کودکان

کربلا یعنی غم و درد و عطش
کودکی از تشنگی در حال غش

ظهر و گرما و کویر العطش
بر لب خشکیده تیر العطش

کربلا یعنی خیام سوخته
تیر کین حلقی به دستی دوخته

کربلا یعنی که عباس(ع) ادب
در میان آب اما تشنه لب 

کربلا یعنی غم و اشک بتول(س)
یک جهان غم یک جهان حال ملول 

کربلا یعنی که در راه خدا
بذل جان و مال خود بی ادعا

کربلا یعنی که شیرین چون عسل
خنده ی شوق و رضایت بر اجل

کربلا یعنی گلی پرپر شدن
مرغ بسمل، کشته با خنجر شدن

کربلا یعنی که دل های کباب
یک جهان اندوه و حزن و اضطراب 

کربلا یعنی شنا در شط خون
سربلندی در هزاران آزمون

هتک حرمت چون شود از خیمه گاه
می رود تا آسمان افغان و آه 

کربلا یعنی فغان قدسیان
دست غم بر سر تمام شیعیان 

گر گریبانی ز خون رنگین شود
عالمی از داغ او غمگین شود

روی خاک افتاده بی جان جسم ها
در بیابان مانده عریان جسم ها

بس که شد سرها ز پیکرها جدا
سیل خون جاری شده در کربلا

از هجوم لشکر جور و جفا
قطعه قطعه پاره پاره جسم ها

کربلا یعنی سری بالای نی
کودکان دیده گریان هم ز پی

گر سری بالای نی قاری شود
پای نیزه محفل زاری شود

کربلا یعنی نوای نینوا
اشک و اندوه و غم و حزن و عزا

تا خدای ما خدایی می کند
نغمه ها را نینوایی می کند



پنج شنبه 98 شهریور 14 | نظر

 

مهمانی حسین علیه السلام

ما که شرمنده ی احسان تو هستیم حسین(ع)
شد محرم همه مهمان تو هستیم حسین(ع)

جز در خانه ی تو نیست پناهی ما را
تا ابد دست به دامان تو هستیم حسین(ع)

باد می داد تکان زلف پریشانت را
ما عزادار و پریشان تو هستیم حسین(ع)

همه ی هستی خود را به ره دین دادی
جان اصغر(ع) همه حیران تو هستیم حسین(ع)

چون که ویرانه نشین بلبل بستان تو شد
خاک غم بر سر و  ویران تو هستیم حسین(ع)

سر تو بر سر نی نغمه ی قران سر داد
محو آن نغمه ی قران تو هستیم حسین(ع)

تن عریان تو در خاک بیابان مانده است
داغدار تن عریان تو هستیم حسین(ع)

خواهرت در همه ی عمر ز داغت می سوخت
ما شریک غم و گریان تو هستیم حسین(ع)

چشمت از داغ علمدار شده چشمه ی خون
همه قربانی چشمان تو هستیم حسین(ع)

امر فرما که سر و جان به فدای تو کنیم
که همه گوش به فرمان تو هستیم حسین(ع)

آبیاری شده از چشمه ی خونت اسلام
از سر صدق مسلمان تو هستیم حسین(ع)

با تو از روز ازل عهد مودّت بستیم
تا ابد بر سر پیمان تو هستیم حسین(ع)



سه شنبه 98 شهریور 12 | نظر

 

کربلا یعنی ... 2

رخت غم پوشیده بر تن آسمان
دیده ی اهل دو عالم خون فشان

علت این غصه ی جانسوز چیست؟
این همه اندوه و غم از داغ کیست؟

بر سرم افتاده شور کربلا
داغ هفتاد و دو سر از تن جدا

کربلا یعنی که هفتاد دو بار
دیده ای از خون دل چون چشمه سار

کربلا یعنی که عشقی بی بدیل
بوسه بر رگهای مقطوع قتیل

کربلا یعنی دو دست از تن جدا
با لب تشنه به شط خون شنا

کربلا یعنی سری از خون خضاب
پیکری بی سر به زیر آفتاب

کربلا یعنی نوای آب آب
کربلا یعنی جگر از غم کباب

کربلا یعنی که یک دنیا ادب
بر لب دریا ولی خشکیده لب

کربلا یعنی که در روزی سیاه
بر زمین افتاده هفتاد و دو ماه

کربلا یعنی همه راز و نیاز
در میان دود و آتش هم نماز

کربلای یعنی بلای بی شمار
پای اطفال حرم بر روی خار

کربلا یعنی همه ظلم و ستم
دامنی از خون دیده همچو یم

کربلا یعنی که یک دنیا بلا
دل اسیر دام اندوه و عزا

کودکی چون لاله ی احمر شدن
تشنه لب پژمرده و پرپر شدن

کربلا یعنی کویر تشنگی
کودکان آنجا اسیر تشنگی

کربلا یعنی غم و اندوه و آه
بر سر نی جلوه ی خورشید و ماه

کربلا یعنی که در بازار شام
خواهری گرد سری در استلام

کربلا یعنی که رویی نیلگون
قد کمان و دیده ای لبریز خون

کربلا یعنی که زنجیر ستم
بسته دستان یتیمان حرم

کربلا یعنی سر مصباح نور
در شب ظلمت به کنج یک تنور

کربلا یعنی که ظلم بی حساب
بر سر نیزه سر ام الکتاب

زیر شمشیر و نی و تیغ و سنان
غرق خون افتاده معنای اذان

کربلا یعنی که چشمی خون فشان
خواهری داده ز کف صبر و عنان

چون رگ ببریده ای شد بوسه گاه
بر تن عالم شود رخت سیاه

کربلا یعنی ز حق تحسین شدن
در میان حوض خون رنگین شدن

استخوان هایی که یک یک می شکست
خنجر کندی که بر رگ می نشست

چون حسین ابن علی(ع) خون خداست
حق تعالی خون او را خون بهاست 



دوشنبه 98 شهریور 11 | نظر

 

کربلا یعنی ... 1

شد محرم کربلایی شد دلم
دامنم از اشک غم گردیده یم

کربلا یعنی گریبان های چاک
کربلا یعنی حسین(ع) روحی فداک

کربلا یعنی که آغشته به خون
کشتی اسلام گشته واژگون

کربلا یعنی مرمّل بدّماء(1)
کربلا یعنی که مهتوک الخباء(2)

کربلا یعنی بلا یعنی عزا
اشک غم بر خامس آل عبا

کربلا یعنی شهیدالشهداء
کربلا یعنی قتیل الادعیاء(3)

کربلا یعنی شفاه الذابلات(4)
تشنه بودن بر لب شط فرات

پیکر عریان فتاده روی خاک
کربلا یعنی که جسم چاک چاک

کربلا یعنی جسوم الشاحبات(5)
کربل یعنی دماءالسابلات(6)

قطعه قطعه تا که پیکر می شود
بر سر نی از بغل سر می شود

کربلا یعنی نساءالبارزات(7)
راه شام و بی نهایت مشکلات

رفته بر تاراج وقتی جامه ها
زیر پا افتاده اند عمامه ها

در بیابان بلا افتاده اند
در ره معبود خود جان داده اند

سر به روی نیزه ها اما بدن
رفته اندر خاک بی غسل و کفن

کربلا یعنی که زینب(س) مضطر است
کربلا یعنی حسین(ع) بی یاور است

خون او را چون به ناحق ریختند
راس او را هم به نی آویختند

زخم های پیکرش از حد فزون
شستشو دادند زخمش را به خون

از سر نی جرعه ها نوشیده او
از همان جا خواهرش را دیده او

شد سرش از تن جدا مولای ما
در یم خون جسم او کرده شنا

کربلا یعنی که مقطوع الوتین(8)
حامی دین بودن اما بی معین

کربلا یعنی حسین(ع) شیب الخضیب(9)
کربلا یعنی حسین(ع) خدالتریب(10)

کربلا یعنی بدن های سلیب(11)
ثغر المقروع حتی بالقضیب(12)

کربلا یعنی سر از تن جدا
تا چهل منزل به روی نیزه ها

کربلا یعنی نگون از صدر زین
معنی آیات قران مبین

تا که خورشید فلک تابیدنی است
زین مصیبت آسمان نالیدنی است

*** 
1-کسی که در خونش غلتید
2-کسی که خیمه گاهش هتک حرمت شد
3-کسی که به دست حرام زادگان کشته شد
4-لبهای خشکیده
5- جسم های رنگ پریده
6-خون های جاری شده
7-زنان از خیمه بیرون آمده
8-رگ های گردنش بریده شد
9-محاسنش با خون خضاب شد
10-گونه و رخسارش خاک آلوده شد
11-لباس های به تاراج رفته
12-دندان هایی که با چوب خیزران کوبیده شد



شنبه 98 شهریور 9 | نظر

 

مصباح الهدی

ای آسمان با چشم دل فضل و کرامت را ببین
آمد حسین ابن علی(ع) شوق شهادت را ببین
 از مقدم او با صفا باغ ولایت را ببین
در چهره ی شیر خدا شوق و رضایت را ببین

در عرش از میلاد او شادی فراوان گشته است
 بیت امیرالمومنین(ع) همچون گلستان گشته است
ذکر ملائک یک به یک آیات قران گشته است 
ورد لب اهل زمین تسبیح یزدان گشته است

در بیت زهرا(س) و علی(ع) جبریل می خواند غزل
خندد حسین ابن علی(ع) شیرین تر از قند و عسل
از بس که خوش سیماست او ، گردیده او ضرب المثل
دلدادگان کوی او، خیل ملائک از ازل

بگذاشت پا روی زمین چون خامس آل عبا
بر روی دست خویشتن قران گرفته مصطفی(ع)
زهرا(س) به حال سجده و دارد به لب شکر خدا
تهلیل و تحمید خدا ورد لبان مرتضی(ص)

با بذل جان خویشتن اسلام را احیا کند
قران کتاب وحی را با خون خود معنا کند
در این جهان او پرچم عدل و شرف بر پا کند
با ترک سر فرمان حق را مو به مو اجرا کند

بگذاشت پا بر روی خاک، آن دلربا، آن بهترین
دنیا به یمن مقدمش زیباتر از خلد برین
خرسند اهل آسمان، خرم همه اهل زمین
تبریک گوید بر نبی(ص)،روح القدس، روح الامین

ماه امیر المومنین(ع)، خورشید بزم  مومنان
سرتا به پا شور و شعف،معنا و مفهوم اذان
هم خامس آل عبا(ع)، هم پیشوای شیعیان
جسم به خون غلطیده اش، آیات حق را ترجمان

هر عاقلی دیوانه اش، هر مومنی پروانه اش
اهل سماوات و زمین، جمله گدای خانه اش
در مدح او گوید سخن، هم خویش هم بیگانه اش  
نوشیده هر آزاده ای، می از لب پیمانه اش

آمد به دنیا تا کند شور حسینی را به پا
آمد که در راه خدا گردد سرش از تن جدا
آمد که او در خون خود با شوق بنماید شنا
آمد که هر آزاده را با حق نماید آشنا

آمد به دنیا تا شود ناجی ترین نوح جهان
آمد به دنیا تا شود عیسای هر عهد و زمان
آمد به دنیا تا شود مصباح ره گم کردگان
آمد به دنیا تا شود محبوب قلب شیعیان

دنیا گلستان می شود، از غنچه ی لبخند او
شیرین تر از شهد و عسل، لبهای همچون قند او
دل می برد از عاشقان، افتاده دل در بند او
راه سعادت راه او، پیوند حق ، پیوند او



دوشنبه 98 فروردین 19 | نظر

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin