اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

شعر میلاد حضرت ولی عصر عج

شعر ولادت حضرت مهدی عج

تلنگر

شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (176)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (36)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (19)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (17)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (23)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (15)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (227)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (152)

سروده های دیگر (168)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 828749
بازدید امروز :13
بازدید دیروز : 751
تعداد کل پست ها : 1339

 

اکسیر عشق

ساقی بیا که مجلس عیشی به پا کنیم
لبریز کن تو جام مرا تا صفا کنیم

لبریز کن ز جام ولایت پیاله ام
باید که ما به آل علی(ع) اقتدا کنیم

چون قصد ما به کوی سعادت رسیدن است
باید که گوش بر سخن رهنما کنیم

از نور اهل بیت(ع) دو عالم منور است
خاک قدومشان چه خوشا توتیا کنیم

چون ناظرند جمله به احوال شیعیان
حاشا که ما به محضر آنها خطا کنیم

تنها ولایت است که اکسیر واقعی است
با ذکر یا علی(ع) مس دل را طلا کنیم

ما را برای شیعه شدن آفریده اند
ای دل بیا اطاعت امر خدا کنیم

بر درد هاست چاره فقط حب اهل بیت(ع)
شد وقت آن که درد بشر را دوا کنیم

بیراهه رفته ای به همه عمر ای بشر
برخیز تا که طرح جدیدی بنا کنیم

ای دل رضای آل علی(ع) را بدست آر
تا کردگار آل علی(ع) را رضا کنیم

تیر بلا اگر که ببارد از آسمان
با ذکر یاعلی(ع) است که دفع بلا کنیم

ما ریزه خوار سفره احسان حیدریم
نانم حرام گر که به مولا جفا کنیم

ما شیعه ایم اهل جهان را خبر کنید
تا راز شیعه بودن خود بر ملا کنیم

عمری است دل ربوده ز ما نام اهل بیت(ع)
یک یاعلی(ع) بگو تو که جان را فدا کنیم

در سر هوای کوی بهشت است شیعه را
تا در بهشت خدمت آل عبا(ع) کنیم



شنبه 94 دی 19 | نظر

 

اوج تمنا

من که پاورچین خودم را می رسانم در حضور
می کنم عرض ارادت محضرت از راه دور

در تمام عمر چشمم بوده بر در منتظر
نیست در عالم کسی چون من شکیبا و صبور

کاش ای اوج تمنای تمام شیعیان
برگزینی کوچه چشم مرا بهر عبور

آتش هجر تو می سوزد سراپای مرا
گوئیا پاتا به سر افتاده ام اندر تنور  

مست مستم کن تو با جام شراب وصل خود
جام وصل تو فقط باشد مرا جامی طهور

علت هجر تو را از مومنی جویا شدم
گفت: بنما بار دیگر خاطرات خود مرور

خاطراتم را به یاد آوردم و دیدم که من
بارها و بارها در حق تو کردم قصور

گشته قلبم گوئیا از سنگ و آهن سخت تر
گر چه بودی جنس قلبم پیشتر همچون بلور

از تمام کرده های خود پشیمان گشته ام
چون شده پرونده ی جرم و خطای من قطور

توبه کردم از گناهم تو شفاعت کن مرا
چون که من بی آبرویم نزد آن رب غفور

تا ابد با نام تو من عشق بازی می کنم
یا ابا صالح(عج) نما تعجیل در امر ظهور

رخصتی خواهم ببینم روی چون ماه تو را
پیش از آن که رهسپارم رو به سوی خاک گور  



دوشنبه 94 آذر 23 | نظر

 

قرار بی قراران

من سراپا دردم و بر درد من درمان تویی
من کویر خشکم و سرسبزی و بستان تویی

چشم ما عمریست بارانی است از هجران تو
خشک شد تفتیده شد جان، ابر پر باران تویی

بی تو آقا غیر تاریکی ندارد این جهان
ماه و خورشید هدایت، اختر تابان تویی

در همه آیات قران جستجو کردم تو را
حرف حرف و آیه آیه، معنی قران تویی

یاد تو آرام بخش خلوت هر مومنی است
ترجمان دین تویی و معنی ایمان تویی

دوست داران تو مومن، دشمنانت کافرند
پس میان حق و باطل، بهترین میزان تویی

منجی عالم ز بند ظلم و بی داد و ستم
روشنی  بخش طریق و رهبر انسان تویی

هر کجا باشیم بی تو، این جهان زندان ماست
آن که می سازد رها ما را از این زندان تویی

بهر دیدارت دو چشمم بی قراری می کند
بیقراران را قراری، هجر را پایان تویی



پنج شنبه 94 مهر 16 | نظر بدهید

 

طفل دبستانی

این دفتر دلتنگی ام، لبریز هجران شماست
این سینه ی مجروح من محتاج درمان شماست

آقا کویر جان من تفتیده و خشکیده است
دیگر ببار این سرزمین محتاج باران شماست

وصف تو را بشنیده و این گونه از خود بیخودم
چشم گنه آلوده ام  مخمور چشمان شماست

خورشید عالم تاب هم، محو رخ دلجوی توست
مهتاب هم ای آشنا مجنون و حیران شماست

آیات قران یک به یک توصیف روی ماه توست
قران از این رو گلشن و فصل بهاران شماست

بستیم از روز ازل پیمان یاری با شما
ای خوش به حال آن که او، بر عهد و پیمان شماست

شد خانه ی دل خانه ات،من مستم و دیوانه ات
جانم به قربان شما، سر  هم به فرمان شماست

هرچند من دلخسته ام، دل را به مویت بسته ام
دل کودکانه سال ها، طفل دبستان شماست

عمریست هر دم بر لبم گل می کند نام شما
آقا چه خوشبختم که لب، مرغ غزلخوان شماست

آقا گل روی شما باشد بهشت جاودان
جنات و فردوس برین، یک گل ز بستان شماست 

من گر چه دورم از شما، اما تو نردیکی به من
دل عاشقانه روز و شب، عمریست مهمان شماست



پنج شنبه 94 شهریور 26 | نظر بدهید

 

درد عشق

عمری کشیده دیده و دل درد انتظار
لبریز غصه بوده دل و دیده اشک بار

مویم سپید گشت و نیامد نگار من
از جور روز گار کنم شکوه یا ز یار

چشمان من که مانده به در، در تمام عمر
بگریسته ز درد غم یار زار زار

در سینه آتش غم او شعله می کشد
در دل همیشه داغ فراقش به یادگار

هم خاک پای اوست مرا توتیای چشم
هم گرد کفش اوست مرا تاج افتخار

خوش آن زمان که چشم بدوزم به چشم او
من باشم و دو چشم من و یار گلعذار

باشد به هر کجای همانجا خوش است دل
در کوه و دشت و ساحل هر جوی و جویبار

عمرم تمام گشت و ندیدم جمال او
پیداست یار، دیده ی من گشته پر غبار

نوشم ز شهد دیدن او جرعه ای اگر
شور و نشاط و مستی من خارج از شمار

یارب سپاس عشق و جنون آفریده ای
کردی به عشق یوسف زهرا(س) مرا دچار



چهارشنبه 94 شهریور 18 | نظر بدهید

 

آن روز

به نام حضرت باری تعالی
خداوند حکیم و حیّ  دانا

خداوندی که رحمن الرحیم است
عظیم است و غفور است و کریم است

خدایا یار مهدی(عج) باش دائم
امام عصر، آن منجی و قائم(عج)

درود تو بر او ای حیّ دادار
تو او را از بلا ایمن نگهدار

ولی و رهنما و رهبر ماست
برای مومنان او چشم بیناست

خدایا او به ما دارد ولایت
نگهدارش تویی تا بی نهایت

فدای او تمام هستی ما
از او باشد همه سر مستی ما

همه جان ها فدای نام مهدی(عج)
خوشا بشنیدن پیغام مهدی(عج)

دل و دیده اسیر تار زلفش
چه جان ها شد فنا با دار زلفش

مه و خورشید شمع روی مهدی(عج)
همیشه مرغ دل در کوی مهدی (عج)

نجات مومنان باشد شعارش
دو چشم شیعیان در انتظارش

شود با دست او دنیا گلستان
کند غمدیدگان را شاد و خندان

به آیات خدا معناست مهدی(عج)
پیام ظهر عاشوراست مهدی(عج)

قیام او سر آغاز بهار است
هر آن کس یار او شد رستگار است

به دست او جهان آباد گردد
و هر گم کرده ره ارشاد گردد

همه یارانش از ابرار هستند
اسیر یار و از احرار هستند

زمین تسلیم امر حضرت اوست
چه سر سبز و چه زیبا و چه نیکوست

ببارد روز و شب باران رحمت
زمین و آسمان سرشار نعمت

جهان لبریز عدل و داد گردد
همه دلها ز غم آزاد گردد

زمین پر می شود از نور آن روز
همه اهل جهان مسرور آن روز

همه عالم پر از عدل و عدالت
نشانی نیست از ظلم و شرارت

همه عامل به حکم دین و قران
همه تسلیم امر و سر به فرمان

خداوندا به حق آل طه
تو در امر فرج تعجیل فرما



پنج شنبه 94 شهریور 12 | نظر بدهید

 

هوادار

من چشم گشودم که هوا دار تو باشم  
هر صبح و مسا بر سر بازار تو باشم

من تاجر عشق توام و آمدم اینجا
ای ماه ترین تا که خریدار تو باشم

یک عمر نگاه هوس آلود نکردم
تا لایق یک لحظه ی دیدار تو باشم

یک لحظه اگر دیده ببیند گل رویت
تا روز جزا سخت بدهکار تو باشم

توصیف تو گفتند و مرا بود همین بس 
تا در همه ی عمر گرفتار تو باشم

جای من اگر نیست به گلزار تو آقا
بگذار که خار سر دیوار تو باشم

عمریست که بیمار توام ای همه خوبی
توفیق کمی نیست که بیمار تو باشم

گوش شنوا داده به من خالق سبحان
تا گوش به فرمان و به گفتار تو باشم

در وصف تو گفتم غزلی تا به صف حشر
دستم که تهی بود طلبکار تو باشم



پنج شنبه 94 مرداد 15 | نظر

 

پیداتر از پیدا

گم شدم در ندبه ها شاید که پیدایت کنم
در میان جمکران دل تماشایت کنم

خوانده ام قران تمام عمر خود را روز و شب
خواستم  آقا تو را تفسیر و معنایت کنم

مشکلات این جهان گردد به دستان تو حل
از چه رو من قصد دارم تا معمایت کنم

ای تو پیداتر ز پیدا من که از گم گمترم
سعی دارم تا که پیدا و هویدایت کنم !

نور الله الصمد هستی و دلها جای توست
پس چرا باید تو را پیدا به صحرایت کنم !

در تمام لحظه ها آقا کنارم بوده ای
عاشقانه بازهم باید تمنایت کنم

کور آن چشمی که نتواند ببیند روی تو
هر چه شمشیر است من در چشم اعدایت کنم

شیعه ام باید که باشم رهرو راه شما
کی برم سودی اگر تنها تقاضایت کنم



چهارشنبه 94 مرداد 14 | نظر

 

برای او

شد آفریده عالم هستی برای او  
پس ما شدیم خلق همه از عطای او

پرواز می کنیم و به عرش خدا رسیم
افتیم اگر زشوق دمادم به  پای او

دار و ندار ما همگی نذر اهل بیت(ع)
بود و نبود ما همه بادا فدای او

امن یجیب گفتم و گردید مستجاب
زیرا که بود در پس ذکرم دعای او

وقتی که لب به ذکر خدا می گشود او
از خاک تا سما همه محو صدای او

خواهی اگر رضای خدا را یقین بدان
باشد فقط رضای خدا در رضای او

شد تاج پادشاهی عالم به سر مرا
وقتی شدم ز شوق گدای سرای او



چهارشنبه 94 مرداد 14 | نظر بدهید

 

لب خندان

آفتابم شده در تیرگی شب پنهان
در دل از داغ غم دوری او صد طوفان

غم دوری رخش کرده چنان بیمارم
که ندارد به جز از دیدن رویش درمان

ابر چشمان من از دوری او بارانی
سینه در سوز و گداز است وچو دریا دامان

گر گذارد قدمش را به روی دیده ی من
می کنم پیش قدومش سر خود را قربان

هست یک شرط فقط شرط تماشای رخش
که مزین شود آدم به صفات انسان

چون که آیات خدا وصف کمالاتش بود
بوده ورد لب من شام و سحرها قران

نیستم مومن اگر جان ندهم در ره او
هست او ترجمه ی دین و کتاب و ایمان

همه ی عمر دو چشمم ز فراقش نالید
شود اما لبم از دیدن رویش خندان



پنج شنبه 94 مرداد 8 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin