اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

شعر میلاد حضرت ولی عصر عج

شعر ولادت حضرت مهدی عج

تلنگر

شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (176)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (36)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (19)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (17)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (23)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (15)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (227)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (152)

سروده های دیگر (168)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 828834
بازدید امروز :98
بازدید دیروز : 751
تعداد کل پست ها : 1339

 

آقا سلام

آقا، کسی برای تو چشمش به راه نیست
چندیست  کار دیده و دل جز گناه نیست

چشمان ما به ظلمت شبها گرفته انس
دیگر کسی در آرزوی نور ماه نیست

لبریز خواب گشت اگر چشم در شبی
در انتظار صبح سپید و پگاه نیست

راهی که رفته ایم به جز گمرهی نبود
راهی که منتهی به جز از قعر چاه نیست

گشتیم دور و دورتر از یار دم به دم
هجری که غیر حاصل یک اشتباه نیست

تو سالهاست منتظر یار و یاوری
اما کسی به عضویت این سپاه نیست

پرونده های ما که شود عرضه بر شما
شرمنده ایم چون که به غیر از سیاه نیست

کس دل نبسته بر سر زلفت در این جهان
فکر کسی به جز زر و سیم و رفاه نیست

عمری که بی نگاه تو بگذشت مردگی است
سرمایه ای که حاصل آن جز تباه نیست

عالم به یک نگاه تو چون گلستان شود
آقا سلام، موقع آن یک نگاه نیست؟



چهارشنبه 93 دی 24 | نظر بدهید

 

از زبان او ...

دم بدم بر تو نظر کردم و دیدم باشد
لحظه ای من ز شما دل نبریدم باشد

بود همواره امیدم که شما یار منید
و شما قطع نمودید امیدم باشد

همه جا در طلب یار گذر کردم من
و از همه خلق شما را بگزیدم باشد

بر لبت نام من اما به دلت جایم نیست
دست اما ز شما من نکشیدم باشد

دستگیر همه ی عالمیان هستم من
بارها نیز به داد تو رسیدم باشد

کربلا گفتی و خون شد دلم از داغ حسین(ع)
روضه های شب و روز تو شنیدم باشد

ای که داری طلب دیدن رخسار مرا
من همان معنی قران مجیدم باشد



پنج شنبه 93 آذر 13 | نظر بدهید

 

چرا فراق؟

چرا فراق؟ چرا انتظار؟ علیم تو هستی
خدای حضرت مهدی(عج)تویی، حکیم تو هستی

به انتظار نشستیم سالها و نیامد
بیا و رحم به ما کن خدا، رحیم تو هستی

به چشم دل نگرم تا که جلوه اش بینم
ورای دیدن ما ای خدا، عظیم تو هستی

چه می شود که گذارد دو پای بر دیده
بگو کرم کند آقا به ما، کریم تو هستی

دلیل غیبت او در من است، می دانم
که گفته بود به من هاتفی، رجیم تو هستی

دلیل غیبت اگر من، دلیل آمدنش تو
گشایشی بنما جان من، حلیم تو هستی

رضای ماست رضای تو، صبر ما به بلایت
که صاحب بهشت تویی، مالک جحیم تو هستی

خدای من ، تو بده اذن آمدنش را
که امر امر تو باشد بلی، حکیم تو هستی

مراست آل علی(ع) رهنمای راه سعادت
یگانه راه سعادت، که مستقیم تو هستی



پنج شنبه 93 آبان 29 | نظر بدهید

 

یار می آمد اگر...

یار می آمد اگر، هر مرده ای جان می گرفت
عمر ظلم و جور و غصه هرسه پایان می گرفت

کنده می شد ریشه الحاد و کفر از بیخ و بن
هرچه کافر پیشه ، از دستانش ایمان می گرفت

فصل رویش می شد و شاداب می شد این زمین
این زمین از آسمان پیوسته باران می گرفت

در جهان دینی به غیر از دین حق باقی نبود
عالم هستی صفا مانند بستان می گرفت

نغمه ای غیر از نوای یا علی جایی نبود
پای تا سر این جهان آوای قران می گرفت

مردم دنیا همه با هم برادر می شدند
هر دلی در آن زمان رنگ گلستان می گرفت

شب فراری می شد و عالم به رنگ روز بود
آن زمان فصل خزان رنگ بهاران می گرفت



چهارشنبه 93 مهر 23 | نظر بدهید

 

شاید این جمعه

خبری تازه و ما را هیجانی دیگر
 شاید این جمعه و شاید که زمانی دیگر

همگی منتظر یوسف زهرا(س) هستیم
در دل ماست ولی وهم و گمانی دیگر

بر لب ماست اگر زمزمه ی یا مهدی (عج)
در سر ما هوس سرو چمانی دیگر

شمع او سوزد و بخشد به بشر نور ولی
گرد او پر بزند شاپرکانی دیگر

عمر طی گشت و ندیدیم رخ چون گل او
بس که دل بود پی ماهوشانی دیگر

در دل پیر تمنای وصالش کی بود
چه رسد بر دوسه تا تازه جوانی دیگر

غافلانیم که دل بسته به غیر از اوئیم
سود ناکرده زیان بعد زیانی دیگر

گنه از ماست که غافل شده ایم از مهدی(عج)
باغ ما گشته خزان بعد خزانی دیگر  

همچو شعبان رمضان رفت و نیامد مهدی(عج)
وعده ی دیدن او تا رمضانی دیگر

ای خوشا از لب او زمزمه ی یا الله
ذکر الله الصمد بعد اذانی دیگر

یار پیداست ولی دیده ی ما نابیناست
که نداریم از او هیچ نشانی دیگر

بی پناهیم و نداریم جز او ماوایی
نیست ما را به جز او خط امانی دیگر

چه خوشا وعده ی دیدار همین جمعه ی بعد
نه که این وعده بیافتد به جهانی دیگر

 



پنج شنبه 93 مهر 10 | نظر بدهید

 

نصیحت پدرانه

گفتا پدر شبی به پسر منتظر بمان
 جان پدر تو دیده به در منتظر بمان

دل چون شکست از غم هجران روی یار
آنگاه با دو دیده ی تر منتظر بمان

گاهی اگر رسید تو را رنج و محنتی
با اشک و آه و خون جگر منتظر بمان

فرزند من بکوش که صاحب خبر شوی
تا وقت پخش اصل خبر منتظر بمان

شام فراق می رود و صبح می رسد
تا بامداد صبح ظفر منتظر بمان

آبستن حوادث اگر بود روزگار
ترسی به دل مده ز خطر منتظر بمان

گفتا پدر اگر که برفتم من ازجهان
گشتی تو نیز چون که پدر منتظر بمان

بی روی یار تلخ شده روزگار ما
با او شود به مثل شکر منتظر بمان

روزی طلوع می کند از مشرق زمین
خورشید پر فروغ بشر منتظر بمان

چون بعد صبر نوبت ظفر آید بدون شک
آید نگار ما ز سفر منتظر بمان

جان پدر به حرف پدر گوش جان سپار
عمر عزیز خود مده به هدر منتظر بمان

با حب آل حیدر کرار(ع) روز و شب
در انتظار قرص قمر منتظر بمان



شنبه 93 شهریور 22 | نظر بدهید

 

غم هجران

در دلم بزم غم هجر تو برپا شده است
چشمه ی چشم ز هجران تو دریا شده است
 

در جوانی شده ام پیر زمین گیر آقا
زیر بار غمت از بس کمرم تا شده است

با تو آقا همه ی عالم هستی از ماست
بی تو تن با همه تن ها و چه تنها شده است


تو بهشت منی اما چه کنم آقا جان
سرنوشتم همه چون آدم و حوا شده است

من ز هجران تو امروز گرفتم آتش
وعده ی آمدنت از چه به فردا شده است

آمدم کوچه به کوچه همه جا در طلبت
گاه هم مرغ دلم راهی صحرا شده است

دست هایم همه شب سوی خدا تا به سحر
دیده هم ملتمس عالم بالا شده است

وصف روی تو شنیدیم و ندیدیم تو را
یوسف فاطمه(س) دیدار تو رویا شده است

دست ما گرچه تهی، در دل ما مهر شماست
دل از این روی گلستان مصفا شده است

سجده ی شکر خدا را که محب تو شدیم
دل ما شیفته ی یوسف زهرا(س) شده است



پنج شنبه 93 شهریور 20 | نظر بدهید

 

انتظار

از حد انتظار گذر کرد انتظار
صبر از کفم برون شد و از دست شد قرار

دستم برای آمدن توست بر دعا
چشمم برای دیدنت اما امیدوار

چشمان ماست فرش رهت یابن العسکری
یک شب به روی دیده ما نیز پاگذار

هستم به زیر سایه لطف تو در جهان
پس پادشاهم و تو مرا تاج افتخار

هر صبح جمعه منتظر دیدن توایم
از بس شمرده ایم جمعه گذشتست از شمار

نقاش لحظه های جدایی است چشم من
از بس کشیده است همه عمر انتظار

آقا بیا که خوب تماشا کنم تو را
بینم رخ تو را و شوم محو روی یار



چهارشنبه 93 شهریور 12 | نظر بدهید

 

جمعه

پس از هر بار شد تکرار جمعه
و هی تکرار شد بسیار جمعه

هزاران بار جمعه آمد اما
نیامد هیچ موقع یار جمعه

شمردم جمعه های عمر خود را
شده حالا هزاران بار جمعه

به ندبه جمعه ها را طی نمودم
و دامان تر زچشم زار جمعه

فراقت زد به جان شیعه آذر
بیا دیگر تو ای دلدار جمعه

جهان پر شد ز ظلم و جور و کینه
همه تن ها تن تبدار جمعه

تمام هفته را با غم عجینیم
و صبح جمعه را بیمار جمعه

غم هجران اگر چه سخت باشد
خوشا آن لحظه دیدار جمعه



پنج شنبه 93 مرداد 23 | نظر بدهید

 

مجلس ختم

گرچه در طول هفته بی دینم
جمعه در انتظار بنشینم

ندبه می خوانم از برای فرج
از غم هجر یار غمگینم

بعد ندبه دوباره روز از نو
بعد ندبه نه دین نه آئینم

سخت مشغول کار خویشتنم
و به دنبال مال و تمکینم

به جز از زرق و برق این دنیا
ندهد هیچ چیز تسکینم

جمعه ی دیگری و ندبه و من
دوسه انگشتری و تزئینم

سالها زندگی همین تکرار
حالت احتضار و بالینم

وقت جان کندن و سپس مردن
و گروهی و وقت تدفینم

گرچه در قعر دوزخم اما
مجلس ختم و مدح و تحسینم



چهارشنبه 93 مرداد 22 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin