اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

شعر میلاد حضرت ولی عصر عج

شعر ولادت حضرت مهدی عج

تلنگر

شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (176)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (36)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (19)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (17)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (23)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (15)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (227)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (152)

سروده های دیگر (168)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 827859
بازدید امروز :52
بازدید دیروز : 123
تعداد کل پست ها : 1339

 

نوحه شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

مرو تو شتابان ز پیش پدر (عزیز دلم)2

ز داغ تو خون می چکد ز جگر (عزیز دلم)2

اگر بروی مادر از غم تو دل غمین بشود
ز داغ تو عمه ی تو ماتم نشین بشود
رقیه(س) در حسرت دیدارت حزین بشود
ز داغت شوم من خمیده کمر (عزیز دلم)2

چگونه برم من سوی خیمه نعش اصغر(ع) را
چگونه دهم دست مادرش این گونه پیکر را
چگونه دهم شرح واقعه و روز محشر را
مرو اینقدر زود سوی سفر (عزیز دلم)2

بریزم به سر در عزای تو خاک ای عزیز دلم
فدای تو و حنجر شده چاک ای عزیز دلم
ز داغ تو غصه دار افلاک ای عزیز دلم
به خیمه چگونه رسانم خبر (عزیز دلم)2

بمان پیش من ای عزیز دلم اندکی دیگر
که من هم شوم همسفر با تو ای گل پر پر
اگر بروی می شوم تنها بین این لشکر
بمان تو کنارم در این سنگر (عزیزم دلم)2

گل سرخی که ز تیر سه شعبه شده پر پر
بیا تا ببویم تو را ای گل این دم آخر
ز داغ تو، خون جگر گشته زینب(س) مضطر
کشد از دل آه ویران گر (عزیز دلم)2

گل بابا تو ز سنگ ستم گشته ای پر پر
اگر بروی می زند غم تو بر دلم اخگر
برم شکوه در مصیبت تو نزد پیغمبر(ص) 
بنوش آب از چشمه ی کوثر (عزیز دلم)2

اگر بروی بعد تو‌ دیگر می شوم تنها
بمانم تنها میان این لشکر اعدا
رَود بر بالای نیزه سرت کودک بابا
عزادار تو شود مادر (عزیز دلم)2

طلب کردم من برای تو از دشمن دین آب
ولی با تیر سه شعبه شدی ناگهان سیراب
از آن تیری که به سوی گلوی تو شد پرتاب
ز خون دل گشته چشمم تر (عزیز دلم) 2

بمان در پیشم مرو ز بَرَم زندگانی من
تو می روی و می رسد وقت جان فشانی من
مرو از پیشم تو ای یار آسمانی من 
شدم من بی یار و بی یاور (عزیز دلم)2

شدی سیراب ای عزیز دلم چشم من روشن
نپوشیدم لا اقل به تنت کهنه پیراهن
سرت بر بالای نیزه شود همسفر با من
بخواب ای زیبا گل پر پر (عزیز دلم)2

تو‌ در کودکی یک مجاهد و سرباز ممتازی
برای رقیه(س) سرت روی نی گشته هم بازی
تو در اوج آسمان ها در حال پروازی
خدا حافظ ای نسیم سحر (عزیز دلم)2



یکشنبه 02 مرداد 1 | نظر بدهید

 

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

تا که در کوفه حسین ابن علی(ع) مهمان شد 

قیمت آب به یک باره گران چون جان شد

طلبید آب برای لب عطشان علی(ع)
حنجر اصغرش امّا هدف پیکان شد

گلوی نازک اصغر(ع) هدف تیر که شد
وای من حنجر او پاره و خون ریزان شد

خونش از حنجره و جان ز تنش شد بیرون
ز روی دست پدر هم، سرش آویزان شد

چون حسین(ع) خون علی(ع) را به هوا می پاشید
آسمان دست عزا زد به سر و ویران شد

بر زمین ریخت چو خون علی(ع) شش ماهه
جاری از دیده ز غم، خون دل یاران شد

ماند نعش علی اصغر(ع) به روی دست حسین(ع)
به چه رو خیمه رَوَد، وای که سرگردان شد

 ز غمش گشت عزاخانه همه عرش خدا
چشم عالم ز غم و غصه ی او نالان شد

آفرینش همه پوشید به تن رخت سیاه
همه جا محفل اندوه و غم و احزان شد

رخت بست از همه ی عالم هستی عشرت 
جامه ی غصّه لباس تن هر انسان شد

نه فقط از غم او اشک بشر شد جاری
هفت گردون ز غمش تا به ابد گریان شد

انبیاء(ع) سینه زنان، نوح نبی(ع) نوحه سرا
پُر ز اندوه و عزا در غم او رضوان شد

از غمش شعله کشان قلب همه اهل سماء
‌پایه ی عرش خدا نیز ز غم لرزان شد

دل هر شیعه به یاد غم اصغر(ع) خون شد
نه فقط شیعه که خونین دل هر انسان شد 

سر اصغر(ع) که روی نیزه روان شد سوی شام
در پی اش کار رقیه(س) تعب و افغان شد

بر سر نیزه ز غصه سر خونین حسین(ع)
با غم و درد عجین، ورد لبش قرآن شد

قصه وقتی که به «سر» شد به لب آمد جان ها
غصه آغاز شد و قصه ی ما پایان شد



یکشنبه 02 مرداد 1 | نظر بدهید

 

مناظره کعبه و کربلا

گفت با کرب و بلا کعبه تو از من برتری

تو نگین هستی، همه عالم ولی انگشتری

کربلا در پاسخش گفتا تویی بیت خدا 
خانه های کل عالم را تو تاج و سروری

کربلا گفتا تو هستی قبله گاه مسلمین
تو مطاف مسلمین از کهتر و از مهتری

گفت کعبه این تو هستی که به هر آدینه شب
میزبان انبیاء از اولین تا آخری

کربلا گفت انبیاء گرد تو هم گردیده اند
تو کجا و من کجا، من دیگرم تو دیگری

گفت کعبه انبیاء دارند در دل کعبه ای
آن تویی زیرا مزار زاده ی پیغمبری

کربلا گفتا تو هستی زادگاه مرتضی(ع)
این شرافت بس تو را که زادگاه حیدری

کعبه گفتا مرتضی(ع) بوده سه شب مهمان من
میزبان زاده ی او تا زمان محشری 

کربلا گفتا کنار تو صفا و مروه است
خاطراتی ناب دارد در کنارت هاجری

کعبه گفتا این تویی که در مسیر قتلگاه
سعی هفتاد دو ثارالله را یادآوری

کربلا گفتا کنارت چاه زمزم را ببین
جوشد از دامان تو پیوسته حوض کوثری

گفت کعبه زمزم من نیست چون خون حسین(ع)
زمزم من آب و تو خون خدا را ساغری

کربلا گفتا که دحوالارض در دامان توست
تو به کل آفرینش مثل حیدر(ع) محوری

کعبه گفتا هستی من از طفیل کربلاست
تا ابد کرب و بلا را می کنم من نوکری

مایه ی فخر تمام آفرینش کربلاست
عرش حق را هم به تنهایی تو زیب و زیوری

تو مزار پاک هفتاد و دو گل پیراهنی
تو هم آغوش ابوالفضل(ع) و علی اکبری

مضجع العشاق عالم خاک گرم کوی توست
هست در خاک تو این خوی شهادت پروری

اشک زهرا(س) ریخته در دامن گلزار تو
بوی جنت داری از گل دسته های پرپری

ذره ای از خاک تو درد خلایق را دواست
خون ثارالله می جوشد ز هر نخل تری

این که می بوسند با هم اولیاء و انبیاء
دست عباس(ع) است که افتاده به خاک معبری

گرچه در قلبت فرات و دجله می جوشد مدام
آب آب تشنه گان افکنده بر جان آذری

در بغل داری فرات و تا قیامت شرمگین
از رباب و حنجر خشک علی اصغری

دیده ای تو خرمن شمشیرها و نیزه ها
زیر آن خرمن به خون خویش غلطان پیکری 

خاکت از خون شهید و اشک ایتام است خیس
در کنار قتلگه خون گریه کرده مادری

راس هفتاد و دو عاشق رفت چون بالای نی
چشمه ی خون گشته جاری از دو چشم خواهری

بر سر نی خوانده قرآن بارها راس حسین(ع)
گریه کرده پای نیزه خواهر غم پروری

چشم ها گریان، کف پاها همه پر آبله
روی خاک افتاده از بالای ناقه دختری

برتر از کرب و بلا جایی نباشد در جهان
گر چه از خاکی ولی تو در حقیقت گوهری

نام تو یاد آور فرهنگ عاشورایی است
در حقیقت تو نماد بندگی و باوری

اهل عالم جملگی دل داده ی کوی تواند
آنقدر خوبی که از افلاکیان دل می بَری



شنبه 02 تیر 31 | نظر بدهید

 

چشمه ی خون

در ماتم حسین(ع) همه دیده هاست خون

جاری ز چشم شیعه به وقت بُکاست خون

هر سینه ای به غصه و غم گشته مبتلا
چشم هر آن کسی که به غم مبتلاست خون

پاشیده خون حنجر او چون به روی خاک
تا روز حشر تربت کرب و بلاست خون

در عرش جبرئیل زند دست غم به سر
چشم سروش وحی به عرش خداست خون

ماتم سراست از غم او عالم وجود
چشم هر آن که ساکن ماتم سراست خون

نوحه سراست نوح نبی در غم حسین(ع)
از غصه دیدگان همه انبیاست خون

چشم بتول(ص) از غم او گشته رود خون
چشم علی(ع) و چشم همه اولیاست خون

جسم حسین(ع) و نهصد و پنجاه و چند زخم
جاری ز چشم زینب(س) از این ماجراست خون

لبریز درد و محنت و رنج و مصیبتیم
بر درد و رنج و محنت انسان دواست خون

با خون نوشته اند روی قلب ما حسین(ع)
سینه پر آتش است و ز غم چشم ماست خون

ظهر عطش به خون خودش کرد او شنا
جاری ز جای جای تن از این شناست خون

چشم زمینیان همه شد چشمه سار خون
در این عزا دو دیده ی اهل سماست خون

هر ماه ما محرّم و هر روز روز غم 
همواره چشم ماست که از این عزاست خون

ما غصه دار داغ حسینیم تا ابد
یعنی علی الدّوام دل و دیده هاست خون



جمعه 02 تیر 30 | نظر بدهید

 

مرثیه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

من و غم و من و غصّه من و دو چشم ترم

من و خرابه ی شام و من و سر پدرم

من و شب و من و عمّه، من و اسارت و بند
من و دو گونه ی نیلی و زحمت سفرم

من و پر آبله پا و دو گوش پاره شده
خمیده نیز ز رنج و بلا شده کمرم

من و خدا و من و آسمان، من و خاک
به جلوه بر سر نی شمس و انجم و قمرم

من و کبودی پهلو و تاول کف پا
من و خجالت از عمّه ام که شد سپرم

سه ساله ای که زمین گیر و پیر گشت منم
چرا که داغ عزیزان نشسته بر جگرم

کشید موی مرا زجر و زجر داد مرا
چنان که موی سیاهی نمانده روی سرم

نشان سنگ شد از پشت بام ها سرِ ما
ز ضرب سنگ شکسته تمام بال و پرم

ز بعد واقعه ی کربلا و ظهر عطش
شده سیاه همه روزگار در نظرم

به وسعت همه عالم عزاست در دل من
روان دو چشمه ی خون نیز جاری از بصرم

شکسته بال روم از خرابه سوی بهشت
به روی دست بتول(س)، اصغر(ع) است منتظرم

رَوم که زحمت عمّه شود کمی کمتر
خدا محافظتان ای تمام اهل حرم



پنج شنبه 02 تیر 29 | نظر بدهید

 

اذن محرم

تا خدا بر شیعیان اذن محرّم می دهد

سینه ای آکنده از اندوه و ماتم می دهد

یوسف زهرا(عج) ز داغ جد خود گرید مدام
شیعیان را هم خدا اشکی دمادم می دهد

اشک چشم یوسف زهراست سیل خون ولی
حق تعالی شیعیان را اشک نم نم می دهد

قطره های اشک در ماه محرّم پر بهاست
حق تعالی اشک را از چاه زمزم می دهد

چون که می خواهد به ما توفیق صد چندان دهد
او به شیعه رخصت سینه زدن هم می دهد

می کشاند شیعه را در هر کجا بزم عزاست
بعد او را نوحه و مرثیه و دم می دهد

هر که در این بزم غم توفیق خدمت یافته
مزد ایشان را خدا قدر مسلّم می دهد

دردمندی که عزادار حسین ابن علی(ع) است
از برای درد او درمان و مرهم می دهد

عالم هستی مکدّر گردد از داغ حسین(ع) 
در عزای او خدا غم را به عالم می دهد

پرچم ماه عزا هر جا که شد در اهتزاز
هر چه خواهی از خدا در پای پرچم می دهد

ما سیاهی لشکر ماه محرّم می شویم
او به ما پاداش افراد مقدّم می دهد

قلب ما در هر محرم بیت الاحزان می شود
شکر ایزد را که بر ما غصه و غم می دهد



یکشنبه 02 تیر 25 | نظر بدهید

 

شعر محرم

تا محرم می شود دل ها مکدّر می شود

دیده ی کروبیان از خون دل تر می شود

عالم هستی بپوشد بر تن خود رخت غم
رنگ خون، آب زلال حوض کوثر می شود

خوان احسان حسین(ع) گسترده گردد در جهان
ریزه خوار سفره اش عالم سراسر می شود

می شود تقسیم شال نوکریِ اهل بیت(ع)
تاج بر سر می گذارد هر که نوکر می شود

شیشه ی عطر حسین(ع) بی سر می افتد روی خاک
از شمیم عطر او عالم معطّر می شود

از قفا سر از تن سبط پیمبر(ص) می بُرند!
کوثر قرآن مگر اینگونه ابتر می شود؟

جسم صد چاک حسین(ع) عریان می افتد بر زمین
دیده گریان زینب(س) از داغ برادر می شود

چون که می افتد به خاک و خون حسین ابن علی(ع) 
زار و غمگین مادرش زهرای اطهر(س) می شود

شام ظلمت را ببخشد روشنی مانند روز
بر سر نی چون سر خورشید انور می شود

پاره پاره روی خاک کربلا اوراق وحی
پای مال آیات حمد و کهف و کوثر می شود

نو گلی از درد بی آبی روی دست حسین(ع)
می شود پژمرده و یکباره پر پر می شود

تشنه لب را آب باید داد اما جای آب
از کمان تیر سه شعبه سهم اصغر(ع) می شود

در میان قتلگه در زیر صدها تیر و نی
دفن بی غسل و کفن جسمی مطهّر می شود

نیزه ها و تیر ها را خواهری چون زد کنار
از غم ‌و داغ برادر زار و مضطر می شود

جمله اجساد شهیدان بی کفن بر روی خاک
بر فراز نیزه سرهای منوّر می شود

ساقی لب تشنگان، یعنی یل ام البنین(س)
در کنار علقمه در خون شناور می شود

اشبه الناس است علی اکبر(ع) به خیرالمرسلین(ص)
اربا اربا جسم آن شبه پیمبر(ص) می شود

شعله ور گردد خیام کاروان کربلا
تا که بیماری اسیر دود و آذر می شود

خیمه ها می سوزد و زینب(س) به غم گردد اسیر
 شعله ها یاد آور آن شعله و «در» می شود

چشم زینب(س) چشمه ی خون می شود، قلبش کباب
غصه اش افزون ولی با یاد مادر می شود

راهی شام بلا گردد نوامیس رسول(ص) 
آل پیغمبر(ص) اسیر قوم کافر می شود

بر سر نیزه سری قرآن تلاوت می کند
پای نیزه آه و شیون کار خواهر می شود

می کِشند از گوش طفلی گوشواره، بعد هم
ضربه ی سیلی نصیب روی دختر می شود

زینب کبری(س) کجا و بزم می خواران کجا؟!
غرق غصه از غم او قلب حیدر(ع) می شود

هر که در بزم عزای آل پیغمبر(ص) گریست
پاک از پرونده اش هر گونه منکر می شود

ای گنه آلودگان، اشک است مفتاح بهشت
با کلید اشک، ناممکن میسّر می شود

در غم آل علی(ع) امروز می گرییم اگر
شافع ما مرتضی(ع) در روز محشر می شود



شنبه 02 تیر 24 | نظر بدهید

 

شعر مباهله

مصطفی(ص) آن رهنما و رحمه للعالمین

رحمتش گسترده در سرتاسر ملک زمین

واژه ی نفرین نباشد هیچ در قاموس او
حرف جز آئین نباشد هیچ در قاموس او

آمد اما نیّت او بی گمان نفرین نبود
رحمت الله است او بد خواه آن و این نبود

خیر خواهی بهر مردم شیوه ی پیغمبری است
شیوه ی پیغمبر(ص) است و راه و رسم حیدری است

بهر لعن چند نصرانی نبی(ص) لازم نبود
سبطین او و زهرا(س) و علی(ع) لازم نبود

بود اگر مقصود نفرین، کوثری لازم نبود
پنج خورشید عدالت گستری لازم نبود

با خودش آورد پیغمبر(ص)، علی(ع) و فاطمه(س)
تا بگوید هر که حق باشد ندارد واهمه

با خودش آورد پیغمبر(ص) حسن(ع) را با حسین(ع)
تا بگوید اوست حق و این دو او را نور عین

با خودش آورد پیغمبر(ص) امیر مؤمنان(ع)
تا بگوید این علی(ع) باشد مرا مانند جان

بی گمان قصد پیمبر(ص) لعن یا نفرین نبود
چون که از نفرین نبودی دین حق را هیچ سود

تا یقین کردند نفرین کار آل الله نیست
رحمه للعالمین بد خواه هر گمراه نیست

نقشه ی غصب ولایت آن زمان ترسیم شد
فاطمه(س) دخت نبی از حق خود تحریم شد

شد اسیر کوچه های بی کسی دخت رسول(ص)
خورد سیلی بین کوچه کوثر قرآن بتول(س)

غاصبانِ حق زهرا(ع) آتشی افروختند
خانه ی وحی الهی را  در آتش سوختند

پهلوی دخت پیمبر(ع) از فشار در شکست
زین مصیبت تار و پود عالم هستی گسست

دست های مرتضی(ع) شد بسته از جور و ستم
قلب های اهل ایمان هم پر از اندوه و غم 

جام زهر و تیر بارانِ جسد سهم حسن(ع)
در غم او مؤمنان ماتم نشین از مرد و زن 

از قفا شد سر جدا از پیکر پاک حسین(ع)
چشم زینب(س) چشمه ی خون کار زینب(س) شور و شین

تشنه لب شد کشته و بالای نیزه شد سرش
زیر تیر و نیزه ها افتاد در خون پیکرش

تا دم آخر به فکر و یاد مردم بوده اند
در پی خوشبختی و ارشاد مردم بوده اند

کینه توزی در مرام پنج تن جایی نداشت
قلب پاک آل پیغمبر(ص) که همتایی نداشت

رو به روی دشمنان صبر و مدارا کرده اند
حکم قرآن بوده آن حکمی که اجرا کرده اند

خصلت و اخلاق نیکو شیوه ی پیغمبری است
عدل و انصاف و مروّت راه و رسم حیدری است

هر که باشد شیعه ی خاص علی مرتضی(ع)
الگوی اخلاقی او نیست الّا مصطفی(ص)



سه شنبه 02 تیر 20 | نظر بدهید

 

شعر ولادت امام موسی ابن جعفر علیه السلام

در هر کجاست جشن ولادت ز مقدمت

در قلب ماست شوق زیارت ز مقدمت

موسی ابن جعغری(ع) و تویی مقتدای ما
بر شانه ها همای سعادت ز مقدمت

شیعه به یمن مقدم تو گشته شادمان
بر سر نهاده تاج ولایت ز مقدمت

ای آفتاب حُسن طلوعت مبارک است
روشن شده طریق هدایت ز مقدمت

جود و سخا و مرحمت تو ستودنی است
ما ریزه خوار خوان سخاوت ز مقدمت

اجداد طاهرین تو مَرد عدالتند
احیا شده است روح عدالت ز مقدمت

تو در صفات نیک علی(ع) مکرّری
انسان چشید طعم عبادت ز مقدمت

الحان تو به وقت تلاوت شنیدنی است
کردی ادا تو حق تلاوت ز مقدمت

گل های خنده بر لب صادق(ع) جوانه زد
ابتر نماند راه صداقت ز مقدمت

ای هدیه ی خدا به زمین و به آسمان
معنا شدند لطف و عنایت ز مقدمت

راه تو امتداد طریق نبوّت است
اثبات شد شکوه رسالت ز مقدمت

ای صاحب کمال و کرامات بی شمار
بر ما ببخش فضل و کرامت ز مقدمت

ای بهترین هدیه ی خالق به مؤمنین
قد قامت تو کرده قیامت ز مقدمت



جمعه 02 تیر 16 | نظر بدهید

 

عید ولایت

پرنده ی خیال من رفت سوی غدیر خم

نشست عاشقانه بر لب جوی غدیر خم

دید که حاجیان همه جمع در آن میانه اند
ملائکه از آسمان سوی زمین روانه اند

حضرت جبریل امین حامل پیغام خداست
خطاب این پیام حق، صریح شخص مصطفاست

بگو به مردم جهان، که این علی(ع) وزیر توست
در همه ی امور دین، یاور تو نصیر توست

ساخته گشت منبری چو از جهاز اشتران
نبیّ(ص) و مرتضی علی(ع) ستاده بر فراز آن

به وصف مرتضی علی(ع)، نبی(ص) بخواند خطبه ای
نکرد او مضایقه، ز نقل حرف و نکته ای

یکی یکی فضائل علی(ع) که گفته می شدند
توسط هزارها نفر شنفته می شدند

رسول گفت: این علی(ع)، عزیز چون جان من است
ترجمه و چکیده ی کتاب قرآن من است

حضرت مرتضی علی(ع)، دلیل راه مستقیم
بوده همیشه مهر او در دل شیعه از قدیم

خانه ی کعبه مفتخر که زادگاه او شده
لشکر کفر منهدم ز یک نگاه او شده

آن که به سائل بدهد نگین به هنگام رکوع
شمس کند به صبح ها به شوق دیدنش طلوع

علی(ع) است پاک و طیّب و صاحب نفس زکیّه
اوست به حق ترجمه ی آیه ی خیرالبریّه

آیه ی انفاق اگر به شان مرتضی علی(ع) است
فقط علیِّ مرتضی(ع) به جمله مؤمنین ولیّ است

آیه ی تطهیر دهد خبر ز پاکی علی(ع)
آینه ای که دم به دم در او خداست منجلی

صاحب ذوالفقار؟ علی(ع)، قسیم نور و نار؟ علی(ع)
یک تنه صد هزار؟ علی(ع)، بنده ی کردگار؟ علی(ع)

علی(ع) است تاج انبیا، علی(ع) است فخر اولیا
علی(ع) حقیقت است و حقّ نمی شود از او جدا

کلید حلّ مشکلات، دست گره گشای او
پادشه دو عالم است هر که شود گدای او

سیّد سادات علی(ع)، قبله ی حاجات علی(ع)
کوه کرامات علی(ع)، روح مناجات علی(ع)

منم نبیّ و شهر علم، علی(ع) است باب شهر علم
کلام اوست پر گوهر، گوهر ناب شهر علم

ذکر علی(ع) عبادت و ولایتش کمال دین
رهش ره سعادت و وصف علی(ع) جمال دین

علی(ع) شفیع مذنبین، علی(ع) امیر مؤمنین
علی(ع) وصیّ مصطفی(ص)، علی(ع) امام متقین

اطاعت علی(ع) همان اطاعت خدای اوست
رضایت علی(ع) همان رضایت خدای اوست

هر که منم ولیّّ او، ولیّ اوست این علی(ع)
علی(ع) برادر من و مرا وزیر است و وصیّ
     *                          
پرنده ی خیال من اسیر دام حیدر(ع) است
ریزه خور مائده ی عَلَی الدّوام حیدر(ع) است 



سه شنبه 02 تیر 13 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin