اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

شعر میلاد حضرت ولی عصر عج

شعر ولادت حضرت مهدی عج

تلنگر

شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (176)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (36)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (19)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (17)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (23)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (15)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (227)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (152)

سروده های دیگر (168)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 828382
بازدید امروز :397
بازدید دیروز : 178
تعداد کل پست ها : 1339

 

مرثیه شهادت حضرت علی علیه السلام

شب تا سحر اگر که خدا را صدا کنم 

یا روز و شب اگر به خدا التجا کنم
شب های قدر اگر که دمادم دعا کنم
در سایه سار شیعگی مرتضی(ع) کنم
کعبه به یمن مقدم او گشت محترم

نوشید تا که شهد شهادت امیر دین
پوشیده شد لباس عزا بر تن زمین
رخت سیاه شد به تن کعبه همچنین
انگشتر رسول خدا(ص) گشت بی نگین
بگرفت حق ز عالمیان اعظمِ نِعَم

از فرش تا به عرش به رنگ عزا همه
دست عزا به سینه ی اهل ولا همه
گریان در این عزا بصر انبیا همه
کروبیان به غصه و غم مبتلا همه
نالد عرب ز غصه و گرید ز غم عجم

فرق علی شکافت، مسلمان یتیم شد
آیات وحی خالق سبحان یتیم شد
شرح و بیان و معنی قرآن یتیم شد
خورشید و ماه و اختر تابان یتیم شد
یکباره شد زمین و زمان مبتلا به غم

صاحب عزاست در غم حیدر(ع) خود خدا
بزم عزا به پا شده در عرش کبریا
جبریل نوحه خوان و مَلَک نیز در نوا
آوای یا علی(ع) است که پیچیده در فضا
گویند تسلیت همه اهل سما به هم

رنگین ز خون سر چو ردای علی(ع) شده
مسجد سیاه پوش عزای علی(ع) شده
محراب غصه دار برای علی(ع) شده
ماتمسرای کوفه سرای علی(ع) شده
پوشیده رخت غصه به تن گلشن اِرَم

او قبله گاه اهل یقین بود و در غمش
فرمانروای مُلک زمین بود و در غمش
ام الکتاب و معنی دین بود و در غمش
تاج شرف به عرش برین بود و در غمش
قلب تمام عالمیان پر شد از الَم

از ضربتی که باعث قتل امام شد
فصل نشاط و شادی امّت تمام شد
ماه عزا مرادف ماه صیام شد
تا روز حشر خنده به انسان حرام شد
دامان ما ز اشک دو دیده است همچو یَم

زینب(س) ز غصه دست عزا می زند به سر
گشته حسن(ع) ز داغ پدر زار و خونجگر
بشکسته از حسین(ع) ز داغ پدر، کمر
عباس(ع) هم دو چشمه ی خون جاری از بصر
بشکست وقت شرح غصه ی جان سوزشان قلم

فصل عزاست گریه کن ای چشم روزگار
اما به جای اشک تو از دیده خون ببار
از داغ مرتضاست غمین حال ذوالفقار
اما علی(ع) به کعبه قسم، گشته رستگار
همراه فاطمه(س) به جِنان می زند قدم



شنبه 02 فروردین 19 | نظر بدهید

 

مناجات شب قدر

در این شب قدر ای خدا، شب زنده داری می کنم

شرمنده از کردار خود، تا صبح زاری می کنم

در این شب قدر ای خدا، آمد به سویت بنده ای
آمد به سویت بنده ی افسرده و شرمنده ای

در این شب قدر ای خدا، ورد لب من نام توست
امشب انیسم تا سحر، قرآن تو، پیغام توست

در این شب قدر ای خدا، من با تو گویم راز دل
لبریزم از جرم و خطا، از کرده های خود خجل

در این شب قدر ای خدا، با من مدارا می کنی؟
درد من دلخسته را، یارب مداوا می کنی؟

در این شب قدر ای خدا، چشم امیدم سوی توست
تنها دوای درد من، ای مهربان داروی توست

در این شب قدر ای خدا، با حال غمگین آمدم
با کوله باری از گناه، با جرم سنگین آمدم 

در این شب قدر ای خدا، با دیده ای تر آمدم
با قلب لبریز عزا، از داغ حیدر(ع) آمدم

در این شب قدر ای خدا، قرآن بگیرم روی سر
من با تو نجوا می کنم ای دوست تا وقت سحر

در این شب قدر ای خدا، بی آبرویم پیش تو
تو مالک الملکی و من، بیچاره و درویش تو

در این شب قدر ای خدا، من با تو دارم گفتگو
گر چه گنه آلوده ام، دارم من از تو آبرو

در این شب قدر ای خدا، هستی تو غفّار الذّنوب
من پای تا سر عیبم و هستی تو ستّار العیوب

در این شب قدر ای خدا، ای مالک روز جزا
بین من و تو واسطه باشد علی مرتضی(ع)

در این شب قدر ای خدا، من با حدیث اشک و آه
دارم امید آن که تو بر من نمایی یک نگاه

در این شب قدر ای خدا، عبدی خطا کار آمده
چون سیل اشک چشم او بر روی رخسار آمده

در این شب قدر ای خدا، ممنونم از مهمانیت
از لطف و احسان تو و از رحمت رحمانیت

در این شب قدر ای خدا، ورد لبم یا مصطفاست
گر من گنه آلوده ام، او شافع روز جزاست

در این شب قدر ای خدا، زهرا(س) مددکار من است
زینب(س) ز راه مرحمت پیوسته غمخوار من است

در این شب قدر ای خدا، باشد شفیع من حسن(ع)
ماه بنی هاشم(ع) دهد عز و شرافت را به من

در این شب قدر ای خدا، دستم به دامان حسین(ع)
با عابدین(ع) همناله ام، از داغ او در شور و شین 

در این شب قدر ای خدا، با یاری آل عبا(ع)
یارب به حق باقر(ع) و صادق(ع) مدد فرما مرا

در این شب قدر ای خدا، در این شب ذکر و دعا
یارب به حق کاظم(ع) و حق علی موسی الرضا(ع)

در این شب قدر ای خدا، حق امام دین جواد(ع)
حق علی ابن الجواد(ع)، آن شافع روز معاد

در این شب قدر ای خدا، حق امام عسکری(ع)
حق امام مهدی(عج) و آن ذوالفقار حیدری

در این شب قدر ای خدا، ای مالک روز حساب
خواهم ز تو امر فرج، فرما دعایم مستجاب



جمعه 02 فروردین 18 | نظر بدهید

 

شعر ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام

میلاد گل سر سبد گلشن زهراست

این نو گل زهرا(س) چه پری چهره و زیباست

از مقدم او شور و شعف در همه دل هاست
این درّ گران حاصل پیوند دو دریاست

از مقدم او چشم محمّد شده روشن
بگرفته صفا از قدمش روضه و گلشن

ماه رمضان، ماه خدا، ماه ضیافت
ماه علی(ع) و ماه ولیّ، ماه ولایت
ماه حسن(ع) و ماه سخا ماه کرامت
ماهی که هویداست در آن راه سعادت

آمد به جهان تا پسر حیدر(ع) کرار
یک باره دل عالمیان گشت گرفتار 

ما شیعه ی اوئیم و به سر تاج ولایش
ما ملتمس قطره ای از بحر دعایش
او هست کریم و همه هستیم گدایش
وقتی که رضا اوست، رضا هست خدایش

این گل که صفا داده به گلزار پیمبر(ص)
باشد حسن(ع) و روشنی دیده ی حیدر(ع)

توحید پذیری است به حق شرط نبوٌت
تبلیغ رسالت همه ابلاغ امامت
اینها همگی معنی ایمان و دیانت
خوشبختم و دارم به سرم تاج ولایت

تا دخت نبی محو تماشای حسن(ع) شد
هر شیعه مسلمان تولای حسن(ع) شد

فرزند امیر عرب و حجت دادار
او آمد و شد مثل علی(ع) زینت گلزار
ما جمله خط و اوست به حق نقطه ی پرگار
او آب حیات است و منم تشنه ی دیدار

نامش حسن(ع) است و پسر ارشد زهراست
آیات خدا را پسر فاطمه(س) معناست

جمعند ملائک همه اطراف سرایش
جبریل بخواند همه دم مدح و ثنایش
کردند ملائک همگی سجده به پایش
ما نیز نمائیم همه جان به فدایش

خورشید هدی، جلوه ی حق، رهبر امّت
آمد حسن(ع) آن تاج سر و سرور امّت

نامش حسن(ع) و واسطه ی فیض خدا اوست
تفسیر اذان، معنی دین، روح دعا اوست 
آلام بشر را همه درمان و شفا اوست
کان کرم و معرفت و جود و سخا اوست

باشد یکی از اعظم اسماء الهی
از او طلبم گوشه ی چشمی و نگاهی

او ترجمه ی بینه و کوثر و تین است
تفسیر زلال علق و نور مبین است
او قبله ی حاجات همه اهل یقین است
 گهواره ی او بال و پر روح الامین است 

در مقدم او عرش خدا گشته چراغان 
تبریک به اسلام و به ایمان و به انسان



دوشنبه 02 فروردین 14 | نظر بدهید

 

شعر میلاد حضرت ولی عصر عج

خوشبو شده عالم ز شمیم گل زهرا(س)

بگرفته صفا عالم از این نو گل زیبا
تاج سر و مولای همه مردم دنیا
دل برده ز ما این گهر خوش قد و سیما

این نوگل زیبا که تَجَلّی صلات است
در مقدم او ذکر ملائک صلوات است

از خاک نروئیده و باشد همه از نور
در عرشِ خداوند ملائک همه مسرور
از مقدم او شاد به جنت همه ی حور
ما منتظران قدم این گل مهجور

ماه رخ او برده دل از مردم دنیا
الحق که ندارد به جهان ثانی و همتا

آمد به جهان سرور و مولای ملائک
روئیده گل خنده به لبهای ملائک
زیرا که محقق شده رؤیای ملائک
مهدی(عج) شده ورد لب و نجوای ملائک

شادند ملائک همه در مقدم مولا
بر پا شده در عرش خدا جشن تولّا

فصل گل و بلبل شد و هنگام بهار است
قمری به سر شاخه غزل خوان چو هَزار است
جشن و طرب و رقص به هر کوی و گذار است
هر جا گذری نغمه تنبور و سه تار است

لبریز شعف شد دل ما از قدم یار
یارب ز سر لطف بده فرصت دیدار

او ترجمه ی ساده ی قرآن مجید است
او‌ واسطه ی فیض خداوند حمید است
بر اهل جهان پرتو خورشید امید است
امروز به یمن قدمش عید سعید است

از مقدم او عالم هستی شده گلشن
از نور جمالش همه هستی شده روشن

او منتقم فاطمه ی ام ابیهاست
او منجی عالم ز همه شر و بدیهاست
او یار ضعیفان، سپر ظلم غنی هاست
او وارث پیغمبر(ص) و زهرا(س) و علی هاست

از مقدم او غصه ز دل گشته فراری
شد حال و هوای دل ما ناب و بهاری

ای اهل جهان حجت ثانی عشر است او
بر ظلمت شب جلوه ی قرص قمر است او
بر تلخی ایام چو شهد و شکر است او
دیده بگشائید که نور بصر است او

بر گوش رسد صوت قشنگش ز مصلی
با نغمه ی داودی خود برده دل از ما

با آمدنش لب به قرائت بگشاید
بر مردم دنیا در رحمت بگشاید
بر شیعه ره و رسم سعادت  بگشاید
از پای بشر بند اسارت بگشاید

او کعبه و ما حاجی خال لب اوئیم
ما تشنه ی یک قطره نماز شب اوئیم



دوشنبه 01 اسفند 15 | نظر بدهید

 

ولادت امام سجاد علیه السلام

مژده یاران امام دین آمد

حضرت زین العابدین(ع) آمد

کیست او؟ زاده ی حسین(ع) است او
مومنان را ضیاء عین است او

هادی دین امام سجاد(ع) است
دل شیعه ز مقدمش شاد است

زاده ی سبط مصطفی(ص) سجاد
جلوه ی ذات کبریا سجاد

واسط فیض خاص و عام خداست
مایه ی افتخار آل عباست

پای تا سر نماز و ذکر و دعاست
الگوی ناب بندگان خداست

یادگار امام عاشوراست
مایه ی فخر سیدالشهداست

صاحب فضل و حکمت و کرم است
مایه ی عزّت است و محترم است

چشمهایش دو چشمه ی نور است
به سخا و به جود مشهور است

لب او زمزم دعا و ثناست
سخنانش سپاس و حمد خداست

کرم و مرحمت سجیه ی اوست
وحی را ترجمان صحیفه ی اوست

قبله ی عابدین و اهل یقین
سید الساجدین امام مبین

به یقین او حقیقت دین است
شرح و تفسیر شرع و آئین است

در رگش جاری است خون حسین(ع)
بر حسین(ع) است او ضیاء دو عین

ورد لبهای اوست « یا الله »
اوست شب زنده دار همچون ماه 

پسر مرتضی(ع) و زهرا(س) اوست
شیعه را سرپرست و مولا اوست

عابد است او و حُرّ و آزاده
زینت است او برای سجاده

نفس او دم مسیحایی است
تار و پودش تمام زهرایی است

گلشن دین صفا گرفته از او
شیعه ارج و بها گرفته از او

دستگیر یتیم و مسکین است
 شرح طه و دهر و یاسین است

مثل زینب(س) سفیر عاشوراست 
راوی خاطرات کرب و بلاست

وارث نور روی فاطمه(س) است
او چراغ هدایت همه است

بسکه پاک است و طیّب و طاهر 
در دو چشمش خدا شده ظاهر

در زمان حیات و وقت ممات
به محمد و آل او صلوات



جمعه 01 اسفند 5 | نظر بدهید

 

میلاد حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

آسمان جلوه دارد از مهتاب

در زمین عکس ماه اندر آب
با دو صد رسم و شیوه و آداب
می برد دل ز حضرت ارباب

چشم بگشوده بر جهان پسری
قمر ناب و بحر پر گهری
صاحب دستهای پر هنری
قد رعنا و بینش و بصری

یل ام البنین و یار حسین(ع)
مایه ی عزّ و افتخار حسین(ع)
او قرار است و بی قرار حسین(ع)
از سر شوق جان نثار حسین(ع)

گلی از گلشن ولایت اوست
حیدر ثانی شجاعت اوست
رهنمای ره سعادت اوست
شرزه شیر پر از صلابت اوست

قمر آسمان ایمان است
ذکر تسبیح حق پرستان است
تاج سرهای شیر مردان است
پای بند به عهد و پیمان است

او ابوالفضل(ع) زینب کبراست
معدن دین و باور و تقواست
پسر حیدر(ع) و یل زهراست
بَطَل و قهرمان عاشوراست

اوست عباس حیدر(ع) کرار
او ندارد نظیر در پیکار
اسوه ی جود و بخشش و ایثار
اوست زیباترین گل گلزار

اوست تسلیم امر مولایش
عالَمی مات این تولایش
ماه محو جمال و سیمایش
سرو تسلیم قد رعنایش

بوسه بر دست او زده حیدر(ع)
صورتش ماه و چشم ها اختر
دستهایش به فُلک دین لنگر
برده حتی دل از علی اصغر(ع)

این پسر نور عین فاطمه(س) است
او نصیر حسین(ع) فاطمه(س) است
تا ابد زیر دِیْن فاطمه(س) است
مایه ی فخر و زِیْن فاطمه(س) است

وارث اقتدار حیدر(ع) اوست
مایه ی افتخار حیدر(ع) اوست
بی گمان ذوالفقار حیدر(ع) اوست
خلف و یادگار حیدر(ع) اوست

در ادب بی رقیب و بی همتاست
پاسدار خیام کرب و بلاست
نام ایشان قرینه با دریاست
شافع ما به محشر کبراست

اشک چشمان اوست آب حیات
خورده نامش گره به شط فرات
اوست لنگر برای فُلک نجات
به بلندای قامتش صلوات



پنج شنبه 01 اسفند 4 | نظر بدهید

 

شعر میلاد امام حسین علیه السلام

بگشوده دیده بر جهان دلبند زهرا(س)

روئیده بر لب غنچه ی لبخند زهرا(س)

زهرا(س) و حیدر(ع) محو سیمای حسینند
افلاکیان گرم تماشای حسینند

دارد محمد(ص) در بغل یک ماه زیبا
خروح الامین مات گل زیبای زهرا(س)

این نو گل زیبا به حق نامش حسین(ع) است
این نور رب المشرقین و مغربین است

فُلک نجات است او و مصباح هدایت
ما را نماید رهنمون سوی سعادت

سرمایه ی ما شیعیان نام حسین(ع) است
دین حقیقی دین اسلام حسین(ع) است

شمس هدایت تا قیامت می درخشد
تا راه خوشبختی ما را نور بخشد

لبهای خشک او همان آب حیات است
شوق حیات شیعیان بعد از ممات است

از مقدم او انبیاء غرق سرورند
لبریز شور و شادی و شعر و شعورند

باشد نبی(ص) محو تماشای حسینش
چشمش شده روشن به سیمای حسینش

آن کودک یک روزه ی خوش قد و قامت
هنگام قد قامت کند بر پا قیامت

سر تا به پا، پا تا به سر پیغمبر است او
نامش حسین(ع) امّا علی(ع) دیگر است او

مؤمن بدون مِهر او ایمان ندارد
اسلام بی او مصحف قرآن ندارد

ما را محبِّ او و یارانش نوشتند
با مِهر روی او گِل ما را سرشتند

شرح و بیان و معنی ام الکتاب است
همچون علی(ع) او شافع روز حساب است

آشفته ی مویش تمام شیعیانند
سرگشته ی کویش تمام مؤمنانند

در خانه ی دل دارد او جا تا قیامت
داریم از او امید امداد و شفاعت

ذکر مناجات امیرالمؤمنین(ع) اوست
بیت الحرام و قبله ی اهل یقین اوست

شرح همه آیات قرآن مبین اوست
فرزند حیدر(ع)، مقتدای متقین اوست

عرش خدا در مقدم او شد چراغان
روح الامین دارد به لب آیات قرآن

بخشیده زینت نام او عرش خدا را
مدهوش کرده ماهِ رویش اولیا را

او واسط فیض خدای مهربان است
در روز محشر بر سرِ ما سایبان است

روح ملائک روز و شب پروانه ی اوست
قلب همه خوبان عالم خانه ی اوست

نام حسین(ع) تسبیح هر روز و شب ماست
خنده به یمن مقدم او بر لب ماست



سه شنبه 01 اسفند 2 | نظر بدهید

 

شعر زیبای عید سعید مبعث رسول اکرم ص

ما غیر قلب ساده که چیزی نداشتیم

عاشق شدیم و سر به بیابان گذاشتیم
دیوان عشق را همه با هم نگاشتیم
در باغ دل مودّت احمد(ص) بکاشتیم

احمد(ص) رسید و علت یک انقلاب شد
شد  انقلاب و سینه پر از عشق ناب شد
فصل نزول وحی  خدا و کتاب شد
از حق چنین به احمد مرسل(ص) خطاب شد

قرآن بخوان و دین خدا را بقا بده
قرآن بخوان و قلب بشر را جلا بده
قرآن بخوان و درد بشر را شفا بده 
قرآن بخوان به عالم هستی صفا بده

قرآن بخوان که قافله سالار دین تویی
قرآن بخوان که قبله ی اهل یقین تویی
قرآن بخوان که خیر همه مرسلین تویی
قرآن بخوان برادر روح الامین تویی

بگشای لب تلاوت قرآنم آرزوست
بگشای لب سعادت انسانم آرزوست
بگشای لب اطاعت و ایمانم آرزوست
بگشای لب عدالت و میزانم آرزوست

یا ایها الرسول(ص) رسالت شروع شد
یا ایها الرسول(ص) تلاوت شروع شد
یا ایها الرسول(ص) هدایت شروع شد
یا ایها الرسول(ص) سعادت شروع شد

تو مصطفی شدی و مسلمان تو علی(ع) است
تو مصطفی و معنی قرآن تو علی(ع) است
تو مصطفی و شمس فروزان تو علی(ع) است
تو مصطفی به منزله ی جان تو علی(ع) است

تو احمدی و کوثر قرآن تو بتول(س)
تو احمدی و گلشن و بستان تو بتول(س)
تو احمدی و ماه درخشان تو بتول(س)
تو احمدی و باور و ایمان تو بتول(س)

ای عقل کل تو تاج سر انبیا شدی
ای عقل کل تو منتخب و مصطفی شدی
ای عقل کل تو بر همگان رهنما شدی
ای عقل کل تو جلوه ی نور خدا شدی

ای همسر خدیجه بخوان آیه های نور
ای همسر خدیجه تویی مقتدای نور
ای همسر خدیجه تویی منتهای نور
ای همسر خدیجه تویی کیمیای نور

قرآن بخوان ملائکه را مستفید کن
قرآن بخوان و طالع ما را سپید کن
قرآن بخوان و شکر خدای حمید کن
قرآن بخوان و لطف خدا را مزید کن

ای انتخاب ناب خداوند سرمدی
ای آن که از تمامی عالم سرآمدی
اوج کمال و معرفت و لطف بی حدی
بر تو ز عمق جان صلوات محمّدی



جمعه 01 بهمن 28 | نظر بدهید

 

شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام

کنج زندان بلا اوقات را سر می کنم

در غل و زنجیر هم تسبیح داور می کنم 

مادرم زهرا(س) که از داغ پدر خون می گریست
مثل او من گریه از داغ پیمبر(ص) می کنم

مادرم زهرا(س) شده آزرده از مسمار در
کنج زندان گریه بر احوال مادر می کنم

دست بسته چون علی(ع) را سوی مسجد برده اند
ناله ها از سوز دل بر حال حیدر(ع) می کنم

لخته های خون که از حلق حسن(ع) در تشت ریخت
من ز خون دل به یادش دیده را « تر » می کنم

بر سر نیزه سر سبط رسول الله(ص) شد
آه و ناله در غم آن ماه انور می کنم

یا عزاداری کنم بهر ابوالفضل(ع) رشید
یا که گریه در غم شش ماهه اصغر(ع) می کنم

با رقیه(س) می کنم احساس همدردی مدام
گریه ها بر عمه، آن بانوی مضطر می کنم

اشک می ریزم ز داغ حضرت زین العباد(ع)
شیون و فریاد هم از داغ اکبر(ع) می کنم 

در اسارت بوده جدم باقر(ع) علم نبی(ص)
در غم او سینه ی خود را مکدّر می کنم 

من در این زندان غم می سوزم ار داغ پدر
با غم بابا عزاداری مکرّر می کنم

بسکه با این روضه ها فریاد غم سر می دهم
شام زندان بلا را صبح محشر می کنم



سه شنبه 01 بهمن 25 | نظر بدهید

 

دانلود کتاب دیوان عشق

دانلود کتاب دیوان عشق 

(مجموعه ی اشعار منتشر شده در وبلاگ اشک شفق)

حجم: 2 مگابایت

 دریافت



دوشنبه 01 بهمن 17 | نظر بدهید

 
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin