شب فراق
|
|
شب فراق تو و درد سخت تنهایی به جانم آتشی افروخت، کی تو می آیی
شب جدایی تو شام درد و رنج و غم است ز بعد ظلمت شب گرچه هست فردایی
گشوده مرغ دلم بال و پر، تماشا کن به جستجوی تو پر می زند به هر جایی
به خواب کاش روم تا که خواب تو بینم شبی که خواب تو بینم شبیست رؤیایی
پری رخان زمین پرده می کشند به رخ اگر ز پرده غیبت دمی برون آیی
تو یوسفی و زلیخای تو تمام جهان به پای تو نرسد هیچکس به زیبایی
«صلاح مملکت خویش خسروان دانند» بیایی یا که نیایی امیر و مولایی
منم که تشنه ی یک جرعه از نگاه توام نگاه خود بده بر من ز فضل و آقایی
تمام باغ جهان پر ز خار و خاشاک است تو آن گلی که صفا بخش باغ دنیایی
مشام ما بنواز ای گل همیشه بهار که حسن یوسفی از نوع اصل زهرایی
|
دوشنبه 89 مرداد 4 |
نظر بدهید
|
|
|
|