غزل فراق
|
|
کجایی یوسف زهرا(س) ببینی کار ما زاری است کجایی تا ببینی بی تو هر آئینه زنگاری است
صبوری های ما بی تو به پایان آمد آقاجان ز هجران تو زخم قلب ها ی شیعیان کاری است
نفس ها در فراقت کندن جان است یا مهدی(عج) که بی رویت نفسها جملگی از روی ناچاری است
تمام خنده ها تلخ و غم انگیز است مهدی جان که شادی های ما بی روی ماه تو عزاداری است
همه شب تا سحر از هجر رویت ندبه می خوانیم که بی روی تو کار دیده و دل کار دشواری است
اسیر دام آن زلف سیاهت شد دل و دیده ببین آقا که سر تا پای ما رنج و گرفتاری است
تمام دردها درمان شود با یک نگاه تو تماشا کن ببین تن های ما لبریز بیماری است
بیا آقا که بی تو زندگی سخت است و جان فرسا که بی تو زندگی کردن فقط یک مرگ تکراری است
خدا لعنت کند آن را که باعث شد شوی غائب که شرط منتظر از دشمنان دوست بیزاری است
|
چهارشنبه 98 بهمن 16 |
نظر بدهید
|
|
|
|