آتش گرفته جان من از التهاب قبر
احوال من خراب ز حال خراب قبر
کردم سیاه نامه ی اعمال خویش را
می ترسم از سیاهی برگ کتاب قبر
کردار من بدون حساب و کتاب بود
حالا روم چگونه به پای حساب قبر
قبر گذشتگان همه اندرز و پند بود
کر بود گوش من به بیان و خطاب قبر
عمری گناه و سرکشی و ظلم بی حساب
حالا تنم به لرزه شد از اضطراب قبر
ترس از عذاب قبر عذابی است جانگزا
بدتر از آن عذاب، عذاب عذاب قبر
ای وای از آن دمی که فرو می شوم به قبر
بسته شده است بر کمر من طناب قبر
تنها میان قبر بمانم به زیر خاک
تن ها به روی خاک ببندند باب قبر
این جسم خاکیم که به خاک آرمیده است
عکسی است یادگاری در بین قاب قبر
حب علی(ع) و آل علی(ع) هست در دلم
دارم امید لطف من از انقلاب قبر
در وقت احتضار، علی(ع) بود بر سرم
پس نیست هیچ غصه و غم از عتاب قبر
با ذکر یاعلی(ع) که به لب داشتم مدام
روشن چو روز، قبر من از آفتاب قبر
قبر من است خرم و سرسبز چون بهشت
جانم معطر است ز عطر و گلاب قبر