اربعین یعنی دلی لبریز عشق
خاطرات تلخ زینب(س) از دمشق
اربعین یعنی که دلهای غمین
داغ جانسوز یل ام البنین
اربعین یعنی دل از غم آتشین
گریه ی دخت امیر المومنین(ع)
اربعین یعنی که با حالی حزین
دست غم بر سر ختام المرسلین(ص)
اربعین یعنی که در عرش برین
می زند بر سینه جبریل امین
اربعین یعنی که اطفال حرم
دیده ها گریان و دل لبریز غم
اربعین یعنی که زین العابدین(ع)
تا قیامت می شود ماتم نشین
ناله ی شب گیر و آه آتشین
تا سحر گه گریه ی اهل یقین
خاطرات کاروان درد و غم
کاروان رنج و اندوه و ستم
اربعین یعنی دل از غم کباب
آفتاب و پیکر ام الکتاب
داغی شن ها، خس و خاشاک و دشت
کودکان و گریه ی غمناک و دشت
اربعین یعنی دوباره بوی خون
خاطرات کربلا و جوی خون
بی برادر، نیمه ی شب نافله
زینب(س) و بار مصیبت، قافله
گر خورد سیلی یتیمی از عدو
اشک دیده می شود آب وضو
کار دشمن طعنه ها و خنده بود
طعنه ها چون آتش سوزنده بود
کاروان یک کهکشان اندوه بود
بارغم سنگین تر از صد کوه بود
گاه در میخانه بوده کاروان
گاه در ویرانه بوده کاروان
بر سر نی راس طفلی شیر خوار
چشم اهل کاروان چون جویبار
چشم زینب (س) چشمه ی احساس بود
از بغل بر نی سر عباس(ع) بود
با نسیم باد گیسوی نگار
می فزاید غصه های غمگسار
اربعین یعنی دوباره کربلا
شعله ی آتش میان خیمه ها
اربعین یعنی بلا بعد از بلا
پیکر بی سر به زیر نیزه ها
عاقبت شد کربلا دارالنعیم
هر کجا باشم دلم آنجا مقیم
کربلا فردوس اصحاب یمین
عشق بازان فادخلوها خالدین