سراپا غمم در عزای رضا(ع)
به نالم چو نی با نوای رضا(ع)
من آن زائر مبتلای توام
غریب خراسان گدای توام
تویی معدن حلم و مهر و وفا
عطای تو شرمنده کرده مرا
به هردم بخوانم تو را یا رضا(ع)
همه هستی من به راهت فدا
تو هستی فقط یار و غمخوار من
گشودی گره ها تو از کار من
طبیب همه دردمندان تویی
به اجساد بی جان ما جان تویی
رضا جان حریم تو دارالشفاست
نگاهم کن آقا نگاهت دواست
تویی پاره ی پیکر مصطفی(ص)
رضایی و نور دل مرتضی(ع)
شده مرغ دل ساکن کوی تو
نشسته به عشقت لب جوی تو
بسوزد ز داغ تو قلب بشر
زند دست ماتم ز داغت به سر
جواد(ع) تو آزرده حال از غمت
بنالد چو نی در غم و ماتمت
دل ما شده غرق اندوه و غم
ز اشک بصر دیده ها همچو یم
تو می سوزی از آتش زهر کین
ز درد و غمت شیعیان دلغمین
به عرش خدا جبرئیل امین
ز داغت به زانو نهاده جبین
تویی حجت کبریا یا رضا(ع)
غمین در عزایت زمین و سما
شده چشمها در غمت رود خون
به دلها شده غم روی غم فزون
تویی حافظ ملک ایمان و دین
ز داغت غمین جمله ی مومنین
چو آتش بیافتاد در باغ تو
دل مومنان سوخت از داغ تو
در آن حجره می سوخت پا تا سرت
به حنت عزادار تو مادرت
زد آتش به جان تو زهر ستم
دل از داغ تو گشته لبریز غم
تو می سوختی چون ز زهر جفا
شد عالم به یکباره ماتمسرا
ز داغ تو خون دیده ی مردم است
عزادار تو خواهرت در قم است
سعادت بدون تو راهش گم است
دو چشمم سوی قبله هفتم است
تو هستی امام و تویی مقتدا
و اوراد تسبیح ما یا رضا(ع)