الا یا ایها الساقی من از جام تو هوشیارم
که با یک جرعه از جامت مرا کردی گرفتارم
من غفلت زده در خواب بودم در تمام عمر
می ناب خیال تو نمود از خواب بیدارم
خیال آن جمال تو مرا مستم نمود آقا
از این مستى است هوشیارى، الا اى نازنین یارم
شنیدم تا که توصیف تو را اى یوسف زهرا(س)
چنان بردی دل از من، که از تمام خلق بیزارم
بده یک وعده ی دیدار و هرچه ناز خواهی کن
چنان هشیارم از جامت که نازت را خریدارم
تویی تسبیح حاجاتم تویی ورد مناجاتم
فقط نام تو میگویم چو من مشغول گفتارم
به مهرت هر دو عالم را خدا یکجا به من بخشید
چه خوشبختم که من در دل فقط مهر تو را دارم
تو هستى تار و پود من، همه بود و نبود من
به تنهایی فقط صفرم، ولى نزد تو بسیارم
اگر آیى دو چشمم را کنم فرش رهت آقا
به حق سوگند پایت را به مژگانم نیازارم
تویی پایان هر رنجی، تویى درمان هر دردى
بیا کز دورى رویت تمام عمر بیمارم
هزاران بار اگر خود را فدای مقدمت سازم
هزاران بار دیگر هم فدا گشتن بدهکارم
گنه آلوده را توفیق دیدارت میسر نیست
گنهکارم من و بر درد هجرانت سزاوارم