اى قرار جان مرو چون بیقرارم مى کنى
بر غم و رنج و مصیبتها دچارم مى کنى
یار هجده ساله ام من بى تو تنها مى شوم
اى یگانه یار من، بى غمگسارم مى کنى
مردم اینجا همه حق تو را کردند غصب
ای نگار من، رها در این دیارم می کنی؟
در ره حفظ ولایت خورده سیلى بر رخت
بین خیل دشمنان بى پاسدارم مى کنى
ای تمام هستی حیدر(ع)، گل باغ بهشت
ای فدایت جان من، جان را نثارم می کنی
دامنم از اشک چشمم مى شود دریاى خون
این چنین در ماتم خود سوگوارم مى کنى
اى بهار جان بهارم را زمستانى مکن
روزگارم را شبیه شام تارم مى کنى
کوثر قرآن تویى اى مایه ى فخر على(ع)
مى روى از پیش من بى اعتبارم مى کنى
من نبودم حامی ات بانو اگر در پشت در
بانوى پهلو شکسته شرمسارم مى کنى
یار سیلى خورده ام اشک دو چشمم را ببین
غم نشین دلبر نیلی عذارم مى کنى
ای یگانه یادگار مصطفی(ص) نزد علی(ع)
گر روی از پیش من، بی یادگارم می کنی
قامتم خم می شود در زیر بار غصه ات
در عزای خود دچار انکسارم می کنی
بی تو میمیرم ولی حالا که میخواهی برو...
جان حیدر(ع) در غم خود داغدارم می کنی
این جهان بعد از تو دیگر بیت الاحزان می شود
در غم خود تا قیامت اشکبارم می کنی
روز عاشورا سر نعش حسین(ع) خود بیا
چون که زینب(س)گفت: بر ناقه سوارم می کنی
چشم امید تمام شیعیان بر لطف توست
عفو و بخشش خواهی از پروردگارم می کنی؟