چشم تمام اهل جهان چشمه ی بکاست
عرش خدای عالمیان محفل عزاست
از خنجر جهالت نامردمان پست
فرق امام متقیان از میان دوتاست
آل علی(ع) زنند همه دست غم به سر
عمر گرانبهای علی(ع) رو به انتهاست
پرسند چاه های کوفه که ای مردم جهان
آن کس که گفت راز دلش را به ما کجاست
چشمان زینب(س) است دو تا چشمه سار خون
دست عزای او به سر از داغ مرتضاست
نالد حسین(ع) بر سر بالین مرتضی(ع)
هم ناله ی حسین(ع) از این داغ مجتباست
فزت و رب کعبه گفته علی(ع)، دیگر ای طبیب
زحمت نکش که آنچه ندارد اثر، دواست
حالا یتیم های کوفه همه بی پدر شدید
نالید همچو نی، شب تنهایی شماست
آتش گرفته خیمه ی دلهای اهل بیت(ع)
امشب مگر که شام غریبان کربلاست
شد میهمان حضرت زهرا(س) امیر عشق
اما دلش کنار سری روی نیزه هاست
گاهی به فکر زینب(س) غم پرور است او
گاهی به فکر دست که از پیکری جداست
بود و نبود ما همه قربان نام او
تا زنده ایم حضرت حیدر(ع) امیر ماست