مهبط الوحی و معدن الرحمه، در عزای تو دیده گریان است
امرکم رشد و شانکم حق است ، شان تو همطراز قرآن است
هستی و جان خویش را دادی تا که دین خدا شود احیاء
در عزای تو ایها الهادی(ع)، چشمها چشمه های جوشان است
ای که مولای مؤمنان هستی، همه جان ها فدای تو آقا
تا که بستی به این جهان دیده، همه عالم اسیر طوفان است
ای که اصل الاصول اسلامی، همه عالم نشسته در غم تو
تو که لبریز نور توحیدی شیعه از داغ تو پریشان است
آسمان ها سیاه پوشیدند، خیمه ی غم به عرش برپا شد
نوحه خوان گشته است اسرافیل، حضرت جبرئیل نالان است
تو که نور هدایتی آقا، ماه و خورشید امّتی آقا
نور تو تا زمان رستاخیز ، روشنی بخش راه انسان است
کهکشان ها که واژگون شده اند، دیده ها چشمه ها ی خون شده اند
آتشی که نمی شودخاموش، آتش غصه فراوان است
کمر عرش و فرش و لوح و قلم، زیر بار غمت شکسته شده
صاحب مجلس عزای شما، تا قیامت خدای سبحان است
انبیاء جمله زار و دل خونند، اولیاء داغدار و محزونند
رفتی و رفت فصل بهار، فصل اندوه و آه و افغان است