سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

قانون محبت

اشعار ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

نامه ای به دوست

وفات حضرت معصومه

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (96)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (175)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (36)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (172)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (12)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (18)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (16)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (22)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (14)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (224)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (149)

سروده های دیگر (165)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 818379
بازدید امروز :23
بازدید دیروز : 211
تعداد کل پست ها : 1320

 

نوحه روز عاشورای حسینی

 امروز عاشوراست یا عید قربان است

کرب و بلا یکسر از خون گلستان است

ملک و ملک گریان ارض و سما لرزان
آدم به بی تابی عالم در افغان است

ای شیعیان امروز کرب و بلا غوغاست
کرب و بلا امروز، چون محشر کبراست
روز غم و درد و رنج و مصیبت هاست
سبط رسول الله(ص) عازم به میدان است 

در خیمه گه زیبب(س) زار و گرفتار است
در جنت الماوی زهرا(س) عزادار است
سبط رسول الله(ص) سرگرم پیکار است
در کربلا مولا تا ظهر مهمان است

اصغر(ع) ز بی آبی خشکیده لبهایش
نزدیک شط بر خاک افتاده سقایش
هر گوشه افتاده بخشی ز اعضایش
در خیمه گه زینب(س) محزون و نالان است

شد آب وقتی که در خیمه ها نایاب
می خواست اصغر(ع) را بابا کند سیراب
آورد اصغر(ع) را در منظر احزاب
گفتا که این کودک بی جرم و عصیان است

بشکافته تیری چون حنجر اصغر(ع)
چون طایر بسمل اصغر(ع) زند پرپر
ریزد رباب از غم خاک عزا بر سر 
حلق علی اصغر(ع) آماج پیکان است

در قتلگه مولا بر خاک افتاده
گویا ستونی از افلاک افتاده
زهرا(س) به بالینش غمناک افتاده
زینب(س) عزادار و غمگین و نالان است

در زیر تلی از نی های بشکسته
اوراق قرآنند صد پاره، بگسسته
زینب(س) ببوسد آن اوراق، پیوسته
ابر دو چشم او ابر بهاران است

از آسمان امروز شمشیر می بارد
از نای آل الله(ع) تکبیر می بارد
از سینه ها آه شبگیر می بارد
غلطان به خون و خاک خیل جوانان است

افتاده روی خاک یک پیکر بی سر
جمعند گرد او افراد صد لشکر
هریک زند ضربه با نیزه و خنجر
این کشته مظلوم آخر مسلمان است

این سر که می خواند بر نیزه قرآن کیست؟
این تن که افتاده بر خاک عریان کیست؟
این زن کنار او محزون و گریان کیست؟
در این عزا عالم چون بیت الاحزان است

ای آسمان باید ویران شوی دیگر
در خون خود خفته فرزند پیغمبر(ص)
بنگر از داغش زهرا(س) زند بر سر
بی سر حسین(ع) او در خاک غلطان است

آدم زند بر سر، خاتم عزادار است
روح الامین در این ماتم عزادار است
جنّ و ملک گریان، عالم عزادار است
در هر دلی امروز، غم ها فراوان است

زینب(س) که پیوسته از خوشه ی غم چید
جسم برادر را در خاک و خون می دید
می دید روی نی هجده سر خورشید
دلخسته و غمگین، زار و پریشان است



جمعه 101 مرداد 14 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin