سقای تشنه
|
|
چند روزی است حرم گشته محروم از آب عده ای از اصحاب با لب تشنه همه جرعه از شهد شهادت خوردند قتلگه گشته ز خون شهدا چون غرقاب ظهر روز عطش است بر زمین می تابد آفتاب سوزان در درون خیمه کودکان لب تشنه همگی چشم به راه رو به سوی دریا می شتابد سقا تا که شاید آبی ببرد تا خیمه در کنار دریا مشک خود را ساقی می کند پر از آب مشتی از آب گوارا را او می برد نزد دهان اوست دریای ادب پس به یاد لب عطشان حسین(ع) تشنه لب می ماند و نمی نوشد آب ساقی لب تشنه مشک آبش بر دوش می شتابد حالا رو به سوی خیمه بین نخلستان ها نا گهان لشکر کفر حمله ور گشت به او ضربه ای خورد و جدا شد ز تنش دست یمین در همان حال چنین فرمود او «والله ان قطعتموا یمینی انّی احامی ابدا عن دینی» مشک را داد به دست چپ خود لحظه ای بعد جدا شد ز تنش دست چپش همه ی کوشش اوست تا که آبی ببرد تا خیمه پس به دندان بگرفت مشک پر آبش را او چشم هایش حتی هدف تیر ستم کاران شد ولی اوست سراپا امید تا رساند به حرم مشک پر از آبش را ولی افسوس که آن مشک پر آب هدف تیر شد و آب گوارایش ریخت گشت عباس(ع) امیدش نومید روی اسب است و تمام بدن او پُرِ تیر نا گهان از سر زین نقش زمین شد تن او چون نبودی به تنش دست که حایل بشود بر تن او تیرها بار دگر بر بدنش گشت فرو تیرها بر بدنش گشت
|
چهارشنبه 102 مرداد 4 |
نظر بدهید
|
|
|
|