شادی
|
|
فصل حزن و غصه رفت و موسم شادی رسید گاه ویرانی گذشت و فصل آبادی رسید
بند بند من به بند زلف دلبر شد اسیر بندگان عشق را هنگام آزادی رسید
حسن یوسف آمد و دل شد خریدار رخش یا که شیرینیم و ما را همچو فرهادی رسید
مهر لب را بشکنید ای حق پرستان جهان حق پرستان را بگو هنگام فریادی رسید
نیست دانشگاه عشق وعاشقی بی رهنما بهر این دانشکده از عرش استادی رسید
می فرستم دمبدم از عمق جان بر او درود حمد و توحید من و تسبیح و اورادی رسید
با عث ایجاد هستی اسوه ی تقواست او آمد و بر مسلمین فصل گل و شادی رسید
|
پنج شنبه 89 اسفند 5 |
نظر بدهید
|
|
|
|