زینب(س) است این زن که صدها موج طوفان دیده است
زینب(س) است این زن که رنج و غم فراوان دیده است
دیده هم در خون شناور جسم عریان حسین(ع)
هم روی نیزه سر خورشید تابان دیده است
بوسه زد او بر رگ گردن میان قتله گاه
او برادر را به خون خویش غلطان دیده است
قلب او لبریز اندوه و عزا و ماتم است
پاره پیکر ها روی خاک بیابان دیده است
اسوه ی صبر است این بانو که رفت از این جهان
صبر او را عالمی در شام ویران دیده است
گریه کرده در بر اجساد بی سر بارها
بر سر نیزه سر پاک شهیدان دیده است
همسفر با کاروان غصه و غم بوده است
پر ز تاول او کف پاهای طفلان دیده است
بر سر نعش حسین(ع) در عصر روز حادثه
مادرش را نوحه خوان و اشک ریزان دیده است
او چهل منزل مصیبت او چهل منزل عزا
او چهل منزل غم و درد یتیمان دیده است
سهم او از این جهان گویا که غیر از غصه نیست
پشت درب خانه مادر را پریشان دیده است
در میان کوچه بعد از آن که درب خانه سوخت
حیدر کرار(ع) را در بند عدوان دیده است
درد دل های علی(ع) را بارها بشنیده او
بر سر چاهی علی(ع) را در نیستان دیده است
لخته ی خون برادر در میان طشت را
یا که تابوت حسن(ع) را تیر باران دیده است
دیده او بالای نیزه یک سر خاکستری
پای نیزه کودکان را زار و نالان دیده است
زینب کبری(س) کجا و بزم می خواران کجا
خیزران را بر لب قاری قرآن دیده است
زخم صد شمشیر و تیر و نیزه بر نعش حسین(ع)
از جهالت های افرادی مسلمان دیده است
رودی از خون گشت جاری در زمین کربلا
غرقه در خون خیل پیکرها به میدان دیده است
خیمه ها آتش گرفت و در غروبی غصه دار
کودکان را دل غمین سر در گریبان دیده است
ریزه خوار سفره احسان زینب(س) بوده ایم
او که ما را بر سر این سفره مهمان دیده است
در عزایش نوحه می خوانیم و می سوزیم ما
چشم ها او را فقط غمگین و گریان دیده است