فصل عزای خاتم پیغمبران رسید
از داغ حضرتش به لب شیعه جان رسید
ملک وجود یک سره ماتمسرا شده
فصل عزاست خیمه ی ماتم به پا شده
عالم سیاه پوش شد از داغ مصطفی(ص)
جاری است رود خون ز دو چشمان مرتضی(ع)
بسته است چون که بار سفر خاتم رسل
افزوده شد دوباره غمی بر غم رسل
بیت العزاست عرش خداوند ذوالجلال
دیگر به ماذنه نرود بعد از این بلال
رنگ عزا گرفته همه عالم وجود
پهلوی فاطمه(س) شود از ضرب در کبود
بیرون شده است جان ز تن ختم انبیاء
بزم عزا به پا شده از خاک تا سماء
شیعه دچار غصه و داغی عظیم شد
واویلتا که حضرت زهرا(س) یتیم شد
خورشید راه مردم دنیا غروب کرد
اندوه را روانه به سوی قلوب کرد
قامت خمیده گشته عرب زیر بار غم
دست عزا به سینه و سر می زند عجم
بیرون کشد سقیفه ولی خنجر از غلاف
تا راه دین رود پس از این سوی انحراف
حیدر(ع) دچار درد و غم بی نهایت است
امّا سقیفه در پی غصب ولایت است
مزد رسالت است تولّای فاطمه(س)
باشد زمان، زمان تسلای فاطمه(س)
آتش زبانه می کشد از خانه ی بتول(س)
این شعله ها نشانه ی ظلم است بر رسول(ص)
تفسیر کوثر است که افتاده زیر پا
جان پیمبر(ص) است که افتاده زیر پا
بشکسته است پهلوی زهرا(س) به پشت در
یعنی سقیفه انجمن فتنه بود و شر
رخسار فاطمه(س) شده است از چه نیلگون
بر بار غصه های علی(ع) غصه ای فزون
زهرا(س) شکسته بال به ماتم نشسته است
از چه دو دست حیدر کرار(ع) بسته است؟
ملک فدک عطای پیمبر(ص) به فاطمه(س) است
این هدیه از خدای پیمبر(ص) به فاطمه(س) است
اما هزار حیف که غصب فدک شده
تنها نصیب دخت پیمبر(ص) کتک شده
زهرا(س) اسیر محنت بسیار گشته است
حیدر(ع) به رنج و غصه گرفتار گشته است
نالد حسن(ع) ز غصه و گرید ز غم حسین(ع)
جاری است اشک زینب کبری(س) ز هر دوعین
مزد رسالت است مودّت به اهل بیت(ع)
رمز سعادت است مودّت به اهل بیت(ع)
یا ربّ به آه فاطمه(س) و اشک مرتضی(ع)
ما را مکن ز آل محمّد(ص) دمی جدا