نیم نگاهی به حکمت 369 نهج البلاغه و دعای شریف صنمی قریش
__________________________
گر چه دنیا را برای خود مسخّر ساختیم
قلب آل الله(ع) را از خود مکدّر ساختیم
تا که ابلاغ ولایت کرد پیغمبر(ص) به ما
چشم بستیم و دو گوش خویش را کر ساختیم
دیگران شمشیر بهر قتل دشمن ساختند
ما برای قتل دین شمشیر و خنجر ساختیم
بد سرشتی گفت: هذیان است نطق مصطفی(ص)
در سقیفه جانشین بهر پیمبر(ص) ساختیم
با دو صد تزویر و حیله حق زهرا(س) غصب شد
محسنش شد کشته ما با شعله ی در ساختیم
ساختیم اول دو بت از جبت و از طاغوت و بعد
آن دو بت را ما به خود مولا و رهبر ساختیم
هر حدیث ناب را آتش زدیم و بعد از آن
از احادیث خیال خویش دفتر ساختیم
واعظان شد کارشان تبلبغ آن طاغوت و جبت
بهر تبلیغ دو بت کرسی و منبر ساختیم
بر منابر از معارف هیچ کس حرفی نزد
از اکاذیبی که می گفتند باور ساختیم
هست تنها راه خوشبختی اطاعت از علی(ع)
ما ولی از او فقط شخصی دلاور ساختیم
در کنار هر ستون هر چه مسجد شد بنا
ما کمینگاهی برای قتل حیدر(ع) ساختیم
باغ دین صحرای لم یزرع شد از کردار ما
ما از این گلشن فقط صحرای ابتر ساختیم
حفظ دین باشد وظیفه از برای مسلمین
ما ولی از دین برای خویش سنگر ساختیم
کارمان کسب درآمد شد فقط از راه دین
هر زمان با نام دین دکان دیگر ساختیم
چون شناساندیم دین را «بد» به اهل این جهان
هر مسلمان زاده ای را نیز کافر ساختیم
ریشه ی اسلام را کندیم و دور انداختیم
بعد یک اسلام بی شاخ و بن و بر ساختیم
سوی کعبه یک قدم هم ما نپیمودیم راه
سوی ترکستان ولی صد راه و معبر ساختیم
در تمام عمر خود ما بوده ایم اهل نفاق
از عدالت دم زدیم و با ستمگر ساختیم
دین و دنیا را از این دین داری از کف داده ایم
کوهی از عصیان برای روز محشر ساختیم
آتش دوزخ برای ما مهیا گشته است
چون که خود را لایق تنبیه داور ساختیم