منم صحرای تفتیده تو اما مثل بارانی
نمکزارم، کویرم من، تو زیبا چون گلستانی
تو معنای تولایی، تبرّی می کنی از من
به قعر چاه کفرم من، تو در اوج مسلمانی
منم استاد ابلیس و تویی استاد دین داران
منم آیات شیطانی، تویی آیات رحمانی
تویی اردیبهشتی و بهاری هستی و خون گرم
من اما زاده ی «دی» هستم و سرد و زمستانی
منم تنها دلیل هر چه بیماری است در عالم
به هر دردی در این عالم تو دارویی تو درمانی
تویی از معرفت لبریز و سرتاپا تویی دانش
من اما خالی ام از علم چون طفلی دبستانی
فلاکت را منم معنا، نماد فقر هستم من
سعادت را تویی معنا، تویی اوج فراوانی
صدای انکر الاصوات خوشتر از صدای من
صدایت دلنشین تر از صدای «دلکش» و «بانی»!
منم زشت و کریه و نفرت انگیز و قبیح و بد
تو زیباتر ز سیمای تمام خوبرویانی
زند گفتار و کردارم به قرآن و به دین ضربه
تو هستی پاسدار دین، کنی از دین نگهبانی
منم پیری که جیمم را تلفظ می کنم چون «ژ»
ولی تقریر جیم توست زیباتر ز «جولانی»!
نخواندم در تمام عمر هرگز آیه ای را من
تویی استاد انواع علوم وحی و قرآنی
تو هستی مجتهد من معنی اش را هم نمی فهمم
منم یک بی سواد اما تو دانا و سخندانی
تو در آزاد راهی ره سوی الله می پویی
من اما در طریق پیچ و خم داری بیابانی
گناهان خودم را من به اشک چشم می شویم
تو از اشک دو چشمت کردی ابراز پشیمانی
ره من سوی ترکستان طریق تو سوی کعبه
تویی آزاده اما من اسیر جهل و نادانی
تفاوت های من با تو زمین تا آسمان باشد
منم یک آدم خاکی تو چون خورشید تابانی
من از اسلام و از قرآن کلامی هم نمی دانم
الف تا یاء اسلام محمد(ص) را تو می دانی
برای من خداوند آفریده چارده خورشید
که بی مثل و مثل هستد از نور و فروزانی
تو با الله پیمان بسته ای الله یارت باد
خدا را تابع امر و خدا را سر به فرمانی
نداری ترس از محشر که اعمالت همه نیکوست
ولی سر تا به پا ترسم من از آن روز بحرانی
دو دستم خالی اما من شفیعی چون علی(ع) دارم
به دادم می رسد حیدر(ع) در اوقات پریشانی
تو با افکار و با کردار خود خوش باش روزی چند
خوشم با عشق آل مصطفی(ص) تا روز پایانی