سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (183)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (38)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (20)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (31)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (18)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (52)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (24)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (16)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (233)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (153)

سروده های دیگر (186)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 841600
بازدید امروز :587
بازدید دیروز : 281
تعداد کل پست ها : 1382

 

نوحه موسم عزا

شد محرّم و گشته موسم مصیبت و عزا
کربلا شده غرق درد و رنج و غصه و بلا

مانده تشنه لب جمله کودکان ز قحط آب
ناتوان شده وای من علی اصغر(ع) رباب
می شود دل سنگ هم به حال او کباب
اهل آسمان با رباب دل شکسته همنوا

می شود روان ساقی حرم سوی فرات
تا که یابد او از برای تشنگان ره نجات 
تا به دست او حل شود تمام مشکلات
ساقی حرم آن عموی مهربان خیمه ها

جمله کودکان دیده هایشان  به در در انتظار
جمله بانوان دست بر دعا امیدشان به کردگار
ساقی حرم مشک خالیش به دوش، بی قرار
حمله ور سوی دشمن است و دل پر از رجا

ساقی حرم عاقبت رسیده در کنار آب
در میان آب ناگهان بدید عکس ماهتاب
مشک آب را پر کند امیر عشق با شتاب
تشنه لب روان شد به سوی خیمه مظهر وفا

حمله ور به او جمع بی شمار دشمنان
می رسد به گوش بانگ تیر و خنجر و سنان
عده ای دگر تیرهای خود نهاده در کمان
شد ز ضربه ها دست های ساقی حرم جدا

ساقی حرم همان سر آمد دلیرها
ثانی علی(ع) که در شجاعت است شیر شیرها
چشم های او و مشک هر دو شد نشان تیرها
خشک تر شد از کویر وای من لب صغیر ها

شد ز زین نگون علمدار و ساقی حرم
خیمه ها شدند پر از اشک و آه و غم 
قامت حسین(ع) شد از بار غصه خم
می رسد به گوش نوای آه و ناله و نفیر ها

زینب(س) حزین دست غصه می زند به سر
زیر بار غم شکسته شد ز زین العابدین(ع) کمر
شد ز خون دل چشم های ساکنان خیمه تر  
اهل آسمان به درد و رنج و غصه مبتلا

بی کس و غریب مانده است حسین فاطمه بین دشمنان
کشته گشته اند عون و جعفر و علی اکبر(ع) جوان
حلق اصغرش شد نشان تیری از کمان به ناگهان
گشته بحر خون ز خون کشتگان زمین نینوا

می شود سر حسین فاطمه(س) ز پیکرش جدا
کو به کو سر بریده اش به روی نیزه ها
خاندان او می شوند اسیر قوم اشقیا
می روند پا برهنه تا به شام غم ز کربلا



یکشنبه 04 تیر 8 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin