روز عاشوراست خون گریه کن ای چشم
محشر عظماست خون گریه کن ای چشم
در کنار شط سقای طفلان است
در دلش امید و عشق و ایمان است
خشک لبهایش همچون بیابان است
تشنه لب سقاست خون گریه کن ای چشم
کربلا امروز از خون گلستان است
هر طرف خونین نعش شهیدان است
خواهری غمگین و دیده گریان است
نوحه خوان زهراست خون گریه کن ای چشم
بر سر نیزه راس شهیدان است
زخمی و مجروح اوراق قرآن است
عالم هستی محزون و نالان است
لاله گون صحراست خون گریه کن ای چشم
بر سر نیزه خورشید تابان است
آن سر خونین قاری قرآن است
جاری از دیده اشک یتیمان است
کربلا غوغاست خون گریه کن ای چشم
کربلا امروز از خون شده دریا
لاله گون گشته هر گوشه ی صحرا
گشته دل ها خون از این مصیبت ها
خونجگر لیلاست خون گریه کن ای چشم
رفته از دست زینب(س) برادرها
جسمشان برخاک، بر نیزه ها سرها
رود خون شد چشم زینب کبری(س)
دل پر از غم هاست خون گریه کن ای چشم
قاسم(ع) و اکبر(ع) در خون شنا کردند
عون و عبدالله(ع) از خون حنا کردند
قلب زینب(س) را بیت العزا کردند
غصه جانفرساست خون گریه کن ای چشم
باغ سبز دین شد گلشنی خونین
گشته پژمرده گل های باغ دین
از غم گل ها دل ها شده غمگین
بزم غم بر پاست خون گریه کن ای چشم
قلب حیدر(ع) گشته خانه ی غمها
رخت غم پوشیده حضرت زهرا(س)
بزم غم برپاست در جنة المأوا
رنگ غم دنیاست خون گریه کن ای چشم
شستشو با خون شد دشنه ی فولاد
ولوله در عرش کبریا افتاد
کشته شد مولا از ظلمت بیداد
محشر کبراست خون گریه کن ای چشم
فتنه پس از جنگ از هر کران ریزد
تازیانه آتش از زبان ریزد
خون دل از چشم شیعیان ریزد
این تو را فتواست خون گریه کن ای چشم